در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کاوه حیدری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:56:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بهار آمده بود
و گلها، شکوفه میدادند؛
اما من،
گلم را به خاک می سپردم...

#175
درود بر شما
۲۶ خرداد ۱۳۹۴
لطف دارید دوستان
۲۷ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از مهتابی،
به کوچه ی تاریک
خَم میشوم
و به جای همه نومیدان
می گریم.


افسانه های سرگردانی اَت،
-ای قلب ِ در به در-
به پایان خویش نزدیک میشود.


احمد شاملو
...و به جای همه نومیدان
می گریم.
عالی...ممنون از انتخاب زیباتون.
۲۳ دی ۱۳۹۳
احمد شاملوی دلیر..

درود بر شما و انتخابتون.
۲۳ دی ۱۳۹۳
ممنون رفقا
۲۴ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
های.
سیگارِت؟

وِر آر یو فرام؟
آی اَم ایرانیَن اَکتِر.
آی اَم پِلِی تو فیلم ملک سلیمان.
آر یو آندرِستَند؟

پینک پَنتِر
پلنگ ِ صورتی
گفتی به غمم بنشین
یا از سرِ جان برخیــز

فرمان بَرمت جانا، بنشینم و برخیزم


سعدی و فصاحت با هم
مثل همیشه عالی هستی پسر عمو انشالله ک موفق باشی
۰۸ تیر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیزدهم دیماه امسال، پنجاهمین و پنجمین سالگرد مرگ نیما بود.
پس از فوت نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج غزلی میگوید در رثای نیما و خطاب به شهریار؛ با این مضمون که بعد از رحلت نیما، تو برای ما پدر و یار بمان. شعر سایه را شهریار در غزلی دیگر جواب میدهد.
به یاد نیما، غزلهای این دو استاد را اینجا نوشتم، دو استادی که یکیشان در میان ما نیست و یکیشان هنوز سایه بر سرمان دارد.


غزل سایه:
با منِ بی کس تنها شده، ... دیدن ادامه ›› یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری ، تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش به خون شسته نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش به فریبی است‌، غبارا تو بمان

هر دم از حلقه ی عشاق پریشانی رفت
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان

سایه‌ در پای تو چون موج دمی زار گریست
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان


-------------------------------------------
غزل شهریار:

سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه؟
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟

خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه؟

آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه؟

دور سر هلهله و هاله ی شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه؟

کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه؟

بدتر از خواستن این لطمه ی نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟

ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه؟

گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه؟

ما که در خانه ی ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه؟

مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه؟

شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه؟
بخاطر دستهای کوچکت
در دستهای بزرگ ِ من

و لبهای ِ بزرگ ِ من ، بر گونه های ِ بی گناه تو

...

این شعر رو مدتها پیش، با صدای خود استاد و یک موسیقی خوب از النی کارایندرو، در وبلاگم گذاشته بودم. اصلاح لینک دکلمه باعث شد که بخواهم آن ... دیدن ادامه ›› را با شما هم در میان بگذارم. واقعا که گوش دادن این شعر و اینجور شعرها، باعث میشود آدم یا شعر گفتن را کنار بگذارد یا آنقدر کلماتش را ترمیم کند تا بتوان اسم شعر رویش گذاشت.

از این لینک دریافت کنید: شعر و صدای شاملو
http://delawaz.blogfa.com/post-326.aspx
گفتم لب تو را،
که دلِ من تو برده‌ای

گفتا:
کدام دل؟
چه نشان؟
کِی؟ کجا؟ که برد؟


فصاحت سعدی در بیان نیازمندی عاشق و حاشا کردن معشوق
مرسی استاد از انتخاب زیباتون!
۰۹ دی ۱۳۹۳
درود بر شما مجتبی جان و ممنون از شما لیلای عزیز
۰۹ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز و شب در حسرت آن بی نشان، سر میشود
هر چه می جویم، نشانش بی نشان تر میشود
موسیقی مازندران
قطعه ی عشق: دوتار و آواز: محمدرضا اسحاقی
تنظیم : آریا عظیمی نژاد
از این لینک بشنوید:
https://soundcloud.com/delawaz/etjm4mk2nepr

گفت ناقه ی لیلی چه سرعت میبری ای ساربان
گر بدانی حال مجنون، ناقه را پی میکنی

https://soundcloud.com/delawaz/mage-na-shajarian

مگه نه ؟
آواز : محمد رضا شجریان
آهنگساز: عطا خرم
ترانه سرا: بیژن سمندر

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم. مگه نه؟
یه سوالیم، یه سوال بی جوابیم. مگه نه؟

یه روزی قصه ی پرغصه ی ما تموم میشه
آخرش نقطه ی پایان ... دیدن ادامه ›› کتابیم. مگه نه؟

پشت هم موج بلا میشکنه و جلو میاد
وای بر ما که رو آب مثل حبابیم.مگه نه؟

کی میگه ما با همیم،ما که باهم جفت غمیم
دوتا عکسیم و به زندون یه قابیم.مگه نه؟

ای خدا ابر محبت چرا بارون نداره
آسمون خشکه و ما تشنه ی ابریم. مگه نه؟

کار دنیا رو که چشمم دیده بود گفت به دلم
ما دوتا پنجره ی رو به سرابیم. مگه نه؟

اگه تا دامن خورشید خدا هم برسیم
آخر از بوسه خورشید کبابیم. مگه نه؟
یقین درم اثر امشو به های های مو نیست
که یار مسته و گوشش به گریه‌های مو نیست

خدا خدا ،چه ثمر ،ای موذنا،کامشو
خدا خدای شمایه، خدا خدای مو نیست

نمود خو‌نمه پامال و خونبهامه نداد
زدم چو بر دمنش دست‌، گفت پای مو نیست

بریز خونمه با دست نازنین خودت
چره که بیتر ازی هیچه خونبهای مو نیست

بهار اگر شووی صدبار بمیرم از غم دوست
به جرم عشق و محبت‌، هنوز جزای مو نیست 

ملک الشعرا بهار

راستی ای بلبله امشب دیگه محشر مکنه
ای دفعه چندمه امشب موژمه تر مکنه
مست مست مخنه مستنه و مستنه دل
لول لوله پیش گل قمپزاشه در مکنه
به گمونش مرسه هرچه بگه راس یا درغ
چشم وگوش بسته گل حرفاشه باور مکنه
۲۵ آبان ۱۳۹۳
من هم شعرای زیادی بلد نیستم با این گویش. اون شعر بهار رو هم به واسطه ی استاد مشکاتیان بلد بودم. نمیدونم شنیدینش یا نه؟
۲۸ آبان ۱۳۹۳
بله.مرحوم استاد پرویز مشکاتیان....

در آخرین اثرشون آلبوم تمنا این کار رو منتشرکردند.همراهی تنبکش هم فرزندشون آیین مشکاتیان بعهده داشتند.بنظرم این آلبوم یکی از بینظیرترین کارهای استاد بود.قطعات آوازیش هم فوق العاده اجرا شده.

روحشون قرین رحمت!
۲۸ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیروز ،
تعزیه خوان خون سیاوش بودم و
امروز ،
تماشاگر ِ سهراب کشون ِ ضحاک .

از زخم این شاهنامه ،
چند شقایق دیگر ،
خواهد رویید ؟ 

های قبیله ی خسته از تکرار آفتاب ،
فراموشی برف ؛
قیبله ی تابستان ِ پرتیر ،
پاییز ِ بی مهر ؛
من مرثیه خوان ِ درد ... دیدن ادامه ›› ِ توام ؛
سوگوار نگاه غایبت . 

من ،
گوش هایم ،
همه ،
ندا ی ِ ماندن

پایم ،
همه ؛
آرزوی رفتن.

گلویم ،
پر از اعتراف ،                
 اعتراف پر لکنت ، به عشق . 
اعتراف پر لکنت ، به رنج ، به تاریخ . 
از زخم زبان من ،
چند شمشیر دگر ، خواهی آخت ؟ 

های قبیله ی عاشق ،      
قیبله ی باران های بی دوام ؛
من ؛
جنازه ی رویاهایم را                     
 بر دوش کشیدم .                                  


         کاوه .  تهران . شنبه 18 مهر 88
سری به تعظیم فرود آمده در برابر شعر شما
...
پاینده باشید
۲۵ آبان ۱۳۹۳
اتفاقا دقیقا با حال و هوای اونموقع خوندم و لذت بردم,ولی جناب حیدری شعر که تاریخ مصرف نداره,هنوز شعر زمستان اخوان ثالث...
۲۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر بلوار کشاورز خرده مگیرید
که چرا زخم هاى شان را دیده است
فواره هاى فراوانش بسته ماند.

بر بلوار کشاورز خرده مگیرید
که چرا برگ هاى شفا بخشش
سیمرغش رااز صندوقچه ى تاریکش پَر نداد.

بر بلوار کشاورز خرده مگیرید
به نورافکن ماه بنگرید
و سایه روشن برگ هایش
به سایه روشن هر برگى معتادى خفته است
که یگانه عضو زنده ى اوگوش اوست.

بیست و دو مرثبه در تیرماه/ شمس لنگرودی
نفسی همره ماه، نفسی مست اله و نفسی یوسف چاه. ساکن طبقه وسط ، منو به یاد اون جمله ی معروف "به عدد آدم ها ، راه هست برای رسیدن به خدا" انداخت. فیلم حکایت نویسنده ی سرگشته ای است که برای قصه اش و شاید برای زندگی اش دنبال یک راه میگرده. ساکن طبقه ی وسط، خودش را جای هر کسی میگذارد تا برای این آوارگی های ذهنی اش، درمانی بیابد. و سرانجام میان پایین دروغ و بالای راست، بالا رو انتخاب میکنه. این فیلم خوب رو از دست ندین
پ. ن : یک سکانسی هست توی فیلم، که نویسنده در یک حجم پیله مانند، مسیر پروانگی را طی میکند. شاید مفید و کوتاه، همه ی فیلم در اینجا خلاصه شده است
مرسی کاوه جان از نقد زیبایت ، من هم از فیلم خوشم آمد
۱۹ آبان ۱۳۹۳
نفسی یوسف چاه.....اشاره خوبی بود
۱۴ آذر ۱۳۹۳
لطف دارید دوستان
۱۶ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرایش غلیظ بهترین کارگردانی نعمت الله تابحال است. در یکی از کم نظیر تربن فیلمهای این چند سال اخیر سینمای ایران، ما با داستانی سر و کار داریم که مشابه ایرانی ندارد. داستان پرکشش ارایش غلیظ، ریتم خودش را تا آخر حفظ میکند. در کنار هسته ی اصلی داستان، قصه های فرعی هم هست که در گشودن گره های خط اصلی قصه، بی تاثیر نیست. فیلم لحن خشن خودش را با شوخی های به موقع در توازن نگه داشته است. داستان های اصلی فیلم همه باورپذیرند. شارلاتانهایی که میخواهند رو دست هم بزنند. سوداگرانی که برای کسب و کار و تجارت و پول دراوردنشان هر کاری میکنند. دختر ساده لوحی که به شخصیت مجازی یک مرد دل میبندد. و چیزهای دیگر. اما در کنار همه ی این ریالیسم اندیشی ها و واقع گرایی ها، فیلم یک زبان لستعاره ای و تا حدی عرفانی هم دارد. مانند شخصیت برقی، که نماد فضیلت و رذیلتهای اخلاقی را در کلام و رفتارش میبینیم. ارایش غلیظ، قرار نیست شما را نصیحت کند، اما با زبان سینما میگوید که آخر و عاقبت طمع، سادگی محض، فقر و جهل چیست. در پایان فیلم دو شخصبت اصلی داستان دو راه متفاوت را می روند، یکی که اصرار به عاشقی داشت به شیراز میرود و آن یکی که فقط به پول فکر میکرد،راه چین را در پیش میگیرد.
درباره تیتراژ آخر هم لازم نیست که توضیح بدهم که همایون شجریان یک چیزی را خوانده که هیچ فارس زبانی تا سالها نتواند تکنیک هایش را در بیاورد
بعد از مدتها ، این لینک رو اصلاح کردم
حتما بشنوید
شعر و صدای شاملو است که چندسال پیش میکس کرده بودم با یکی از اهنگهای عجیب و غریب بادالامنتی

http://delawaz.info/post-347.aspx



اِاِاِاِاِ ، کاوه ، اصلا فکرشم نمیکردم اینجا پیدات بشه
۰۹ مرداد ۱۳۹۳
خب من هم میام که یه بلیط تآتر بگیرم گاهی
۰۹ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زنده یاد عمران صلاحی یه خاطره از اقای احمد پوری رو نقل میکردن که،
یه روز یه خانمه میاد جلوی اقای پوری ، میگه استاد چقدر اسم زیبایی برای این کتاب آخرتون انتخاب کردین
آنا اخماتو وا کن
!
من حداقل انگلیس رو رفتم، حداقل اروپا رو گشتم
آی کن تاک انگلیش، یو کن؟
کام آن، لتس تاک
وات یو تاکینگ ابوت نو؟
امیر مسعود این را خواند
محمدحسین فرحی، ونوس پیمان، farzam gh و مینا ابراهیمی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از چندوقت،دوباره، دارم کلاس هنرپیشگی رو میبینم. هنوز منو با همون دو سه تا سکانس اول میگیره. میبره
نمیدونم واسه ظرفه یا مظروف؟ محتواست یا فرم؟
کلاس هنرپیشگی سهل و ممتنع سینمای ایرانه.
تو این روزهایی که بزرگان سینمامون حال خوب نوشتن رو ندارن، این فیلم داودنژاد ، واقعا شاهکاریه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو / بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار / جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

سعدی
شبهای روشن
وای وای واااااای
۰۸ مرداد ۱۳۹۳
بیاتا بده قرض فیلمی ز آرشیو
که ما هم ببینیمو ملذوذ گردیم
۱۰ مرداد ۱۳۹۳
تنها نشسته ام
و حواسم نیست
که دنیا با من است

(سعید عقیقی)
۱۰ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید