در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال اوا.ت | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 05:18:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دوستان سلام....کسی خبر داره زمان دقیق توضیع سریال شهرزاد در سینمای خانگی کی هست.؟؟؟؟؟.ممنون میشم خبر بدین..
بهنام [شاهین] باقری این را خواند
امروز. چهارشنبه 22 مهر
۲۲ مهر ۱۳۹۴
بله اقای اصفهانی...چه خوب منو یادتونه:))
۲۴ مهر ۱۳۹۴
اختیار دارین خانم سینمادوست :)
۲۴ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اوا.ت (yakamos)
روی دیوار تیوال i
ممنون از همه دوستان,اینجا خیلی جای خوبیه:))
همه جوانیم را فال میگیرم ,فال حافظ....چه دردناک است قصه جوانیم.......

از: بعدا میگم.
آواجان می تونم بپرسم کجای آذربایجان زندگی می کنید؟ ببخشیدالبته کنجکاوشدم چون خودمم آذربایجانیم
۱۰ تیر ۱۳۹۳
منم خوشحالم عزیزم...مرندشهرخوبیه...مازیادمیایم جلفااونجام میایم... شمام بیاین هریس ...تبریزم اومدین بگوحتماهمدیگه روببینیم...خیلی خوشحال شدم
۱۱ تیر ۱۳۹۳
حتما دوست عزیز:)
۱۲ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکی از همین روزها خواهم رفت .با چمدان یا بی چمدان اما خواهم رفت شاید ان روز باران ببارد پس باید چتر بخرم/اگر در تابستان باشد چه؟به گمانم عینک هم باید بخرم از ان مدلهای بزرگی که اشکها پشتت مخفی میشود/شال گردن و کلاه هم لازم دارم و خیلی چیزهای دیگر. یکی از همین روزها باید برم..........و منتظر میمانم تا چیزی بگویی,تو هم سکوت کرده ای و مات و مبهوت نگاهم میکنی,من تکرار میکنم خواهم رفت,تو نگاهم میکنی و سرت را پایین می اندازی و کتابت را میخوانی,تو نگاهم میکنی و چای ات را ارام ارام مینوشی و لبخند میزنی,تو نگاهم میکنی و پالتویت را میپوشی و در سکوت بیرون میروی . با چمدان بزرگی باز میگردی کلاه, شال گردن,عینک,چتر و خیلی چیزهای دیگر خریده ای و بلیط قطار برای یک نفر به مقصدی دور دست, باورم نمیشود نمیخواهم در یکی از این روزها بروم,نمیخواهم در یکی از این روزها بروی کاش همه روزهایی که به حرفهایم گوش میدادی و سکوت میکردی,یک بار فقط یک بار میگفتی:برای همه این روز ها با من بمان...........

از: ؟
چقدر آواتارت خوبه :)
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
من هم امیدوارم...
امیدوارم همه ی ناشدنی ها، شدنی شوند برایتان.
آرزوی بهترین ها را دارم برایتان.
شاد باشید مهربان بانو.
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
ممنون که نوشته هامو میخونی اوای عزیز
۰۸ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اندوه که از حد بگذرد جایش را میدهد به یک بیخیالی مزمن دیگر مهم نیست بودن یا نبودن.دوس داشتن یا نداشتن انچه اهمیت دارد کشداری رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمیکشاند در ان لحظه فقط در سکوت غرق میشوی نگاه میکنی و نگاه

از: ؟
آواتارت من و کشته :))
خیلی نازه
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
ساره مخصوصا دستاش
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خدایا!برای خاموشی شبهای انتظار م فقط یک "فوت" کافیست خاموشم کن................خسته ام

از: ناشناس
آواتارت خیلی لایک اوا:)))
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
ممنون مینا جان فک نمیکنم این قدر که شما تعربف کردین خلاق باشم,اما بی اندازه خوشحال شدم.تیوالیاهمگی خلاق و عزیز هستن
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برگ علفی به برگ پاییزی گفت: -هنگام سقوط چه همهمه ای میکنی!تو همه خواب زمستانی ام رامی اشوبی برگ پاییزی خشمگین گفت: -ای فرومایه و حقیر!ای بی اواز و تند خو!تو در بلندای اسمان زندگی نکرده ای و نمیتوانی با صدای خوش نغمه سرایی کنی. انگاه برگ پاییزی بر زمین افتاد و به خواب رفت.هنگامی که بهار امد.از خواب برخواست.او برگ علف شده بود. وهنگام پاییزکه خوابی زمستانی اورا در خود گرفته بود:بالای سرش در فضا برگها سقوط میکردند.او با خود گفت:اه این برگهای پاییزی چه همهمه ای میکنند!انها همه خواب زمستانیم را می اشوبند.

از: جبران خلیل جبران