در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شیوا الف | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:05:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
واقعا این همه تپق عادیه؟ خیر
نمایش بدی بود؟ خیر
نمایش خیلی خوبی بود؟ خیر
عمیق بود؟ خیر
یک نمایش متوسط و قابل تحمل. با موسیقی بد.
با بازی‌های نه‌چندان خوب؛ و با داستان نه‌چندان بد.
امیر مسعود، آتنا صیادی و محمد فروزنده این را خواندند
سپهر این را دوست دارد
باورم نمیشه چنین کامنتی و ببینم . مگر خصومت شخصی باشه!
شیوا الف
منم باورم نمیشه چنین کامنتی برای یک نظر شخصی ببینم، مگر برای آدم کوته فکری باشه.
روی باورهاتون کار کنید تا بتونید در مورد ایده های متفاوت از ایدتون تامل کنید
۵ روز پیش، شنبه
فرزان رضایی
روی باورهاتون کار کنید تا بتونید در مورد ایده های متفاوت از ایدتون تامل کنید
شما هم یاد بگیرید نقد رو بپذیرید بدون اینکه فرافکنی و پروجکت کنید و از چند تا اکانت پیام بدید. (اکانت تازه سه روز ساخته شده!!!! :)))))))))
۲ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرا نخواستم بیام این نمایش رو‌ ببینم؟!
چون حتی در نوشتن یک خلاصه هم براش خست به خرج دادن!
من این نمایش رو که ندیدم. نمیدونم که در آینده هم ببینم یا نه. تنها چیزی که جذبم کرد و خواستم کامنت بگذارم پوسترش بود؛ چون خیلییییی سبک پوسترِ نمایشِ انگلیسی بود و من اون نمایش رو خیلی دوست داشتم و هر دو رو که چک کردم دیدم طراح گرافیکشون آقای طاهری پور هست. خواستم بهشون خسته نباشید بگم و اینکه من شخصا خیلی طرح‌هاشون رو دوست دارم. یک حالت کلاسیک قشنگی داره. به لحاظ هنری نمیدونم اگر سبک خاصی هست، اسمش چیه اما همین من که نمیدونم این رو، با دیدن هر دو پوستر فهمیدم کار یک نفره. پس امضا داره کارشون و قشنگه.
محمد مولائی و محمد فروزنده این را خواندند
وحید حبیبیان و جواد خورشا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کامنت‌ها رو که میخوندم یک نکته برام خیلی جالب توجه بود. نمایش نه به بدی‌ای بود که در برخی کامنت‌ها اشاره شده بود؛ و نه به خوبی و بی‌نظیری!!ای که در تعداد دیگری از کامنت‌ها گفته شده بود.
بسیار معمولی. من سه اپیزود رو دوست داشتم و بقیه تقریبا برای من جالب توجه نبود. اما اون سه اپیزود به اندازهٔ یک نمایش قابل قبول متوسط خوب بود. و نه بیشتر.
یعنی اگر ببینید زمانتون تلف نشده و اگر نبینید یک نوآوری رو ممکنه ندیده باشید که جالب بود اما شاهکار هم نبود.
نوآوری‌ش برای من تاکید بر هر حرف الفبا در هر اپیزود بود و این مورد کمی متن رو برای بیان مشکل میکنه اما من از بازیگران تپقی نشنیدم.
یک مورد دیگه هم که در نمایش نوآورانه بود، تاکید بر قدرت بازی بازیگر از اپیزود به اپیزود دیگه بود. در یک اپیزود تعدادی از بازیگران ممکن بود صرفا حضور فیزیکی داشته باشند اما در اپیزود دیگه محور اصلی حول همون بازیگر شکل میگرفت و یکباره بازی اون فرد وزن پیدا میکرد و اون بی وزنی در اپیزود های قبلی و این وزن دار شدن برای یک نفر جالب بود. انگار یکهو نور برمیگشت سمت بازیگری که توی اپیزود قبلی توی سایه بوده. این برام جالب بود.
در کل از دیدنش ضرر نمیکنید.
من نمایش هایی رو که دوست دارم؛ خیلی دوست دارم. دلم نمیخواد در موردشون توضیح بدم. و این نمایشی بود که خیلی دوست داشتم.
همه‌چی تموم بود. دیگه توضیح نداره.
اما دلم نمیاد از صیاد برهانی هیچی بگم. خوش باشی، خیلی خوبی.
در‌مورد آقای سعید زراعی هم این رو بگم که کاش همیشه بازی کنید تا کارگردانی. بازی‌هاتون خیلی بهتره.
من اونی‌‌ام که تمام عمرم دنبال کمد شماره ۴ بودم.
این نمایش واقعا شریف بود و نمایشنامه شریفی داشت و با کمال میل بهش ۵ ستاره میدم. با اینکه با بایاس و‌ سوگیری ذهنی نمایش رو تماشا کردم اما واقعا لذت بردم. سوگیری هم بعلت ذهنیت بدی بود که نسبت به کتاب‌هایی که پولیتزر گرفته بودن و موضوع کتاب مهاجرت بود داشتم. مثل کتاب مترجم دردها از جومپا لاهیری. این نمایشنامه خلاف فضای تفکر حاکم در اون کتاب بود و با نگرشی خلاف اون تونسته بود پولیتزر بگیره و واقعا به نویسنده‌ش تبریک میگم.
بازیگرا خیلی خوب بودن. کاراکتر ها کاملا تفهیم شده بود به تماشاگر و طنز لا به لای نمایش، کمدی تلخ خوبی از کار در اومده بود.
من نمایش رو خیلی دوست داشتم. امیدوارم متن‌های اینچنینی که بدیع و جالب باشن زیاد باشه و کارگردان ها بیشتر سراغ ایده های نوی اینچنینی برن.
نمایش بدی نبود، اما چیزی هم نداشت که آدم رو درگیر خودش کنه. ایدهٔ قشنگی داشت داستان و این انتظاری که برای مخاطب ایجاد میکرد از همون ابتدا که باید دونه دونه روایت کاراکترها رو مشاهده‌ کنه تا به آخر برسه، یکم جالب نبود. نتیجه ای که میخواست بگیره رو با یک کاراکتر یا یک جمله هم میتونست انتقال بده. من دکور و طراحی لباس و زنده بودن نمایش رو که باعث رخوت بصری نمیشد رو دوست داشتم. در کل، توصیه میکنم برای تماشا.
انتظار من از این نمایش با توجه به نام نویسنده و بازیگران و کارگردان چیزی فراتر از این بود. متن ایراد داشت. حتی ‌پیرنگ هم ایراد داشت و الکن بود. بازی ها همگی خوب بود و آقای گرجی بهتر و آقای برهانی عالی.
از نظر من کل نتیجه در همان جمله آخر بود که صفویه علی‌الدوام هست.
شاید اشاره‌ش به همون جامعه چرتی و اجتماع خواب زده هست که توی هزاردستان میگه و فارغ از زمانه.
بار تراژیک نمایشنامه کم بود. برای آقای عارفی که سیزیف رو نوشتن، اون کاراکتر ول نکن روی اعصاب رو خلق کرده بودن، یک کاراکتر تراژیکِ روی مخ برای این نمایشنامه گذاشتن کاری نداشت. چون طنز متن واقعا کمکی بهش برای بهتر شدن نکرده بود. اما با این حال از دیدنش پشیمون نمیشید. توی این تئاتر های امروزی چیزی بهتر از این هم در حال حاضر وجود نداره.
حس و حال نمایش رو دوست داشتم. نمایش تا حدی بار مضمونی گروتسک داشت. اما کفهٔ طنزش از اندوهش به مراتب سنگین‌تر بود. یکطوری کمدی تراژیک بود. به سیاهی گروتسک نبود.
تا حدود بسیار زیادی شبیه نمایش محیط زیست بود. پرداخت داستان در داخل خانواده. شخصیت‌ها. حال و هوای داستان. اما محیط زیست برای من نمایشنامه جذاب تری داشت. پیچیدگی داستانیش بیشتر بود و هر بار با یک واقعیت جدید رو به رو میشدی که واکنش به همون ها اسباب ایجاد خنده میشد. اینجا داستان خطی تر بود. اما باز هم به اندازه‌ای که باعث ایجاد کسل کنندگی نشه، کشش داشت. کاراکتر علیرضا برای من خیلی جالب بود. بازیگرها هم خوب بازی کردند.
اگر محیط زیست رو دیدید و دوست‌ داشتید، احتمالا از این نمایش هم لذت میبرید.
اما پایان‌بندی رو با توجه به اینکه در برخی نظرات مورد تحسین قرار گرفته بود، برای من خیلی نکتهٔ پر رنگی نداشت و خیلی معمولی بود. بیشتر بسترِ جذابی داشت. نقطهٔ اوج یا پایان بندی خاصی نداشت.
یعنی اونی که سیزیف رو نوشته، وجود خارجی هم داره؟! یعنی چیزهایی که مغز من رو غیر قابل سکونت کرده و مشابهش توی سرِ یکی دیگه هم بوده، واقعا با چشم دیده میشه؟!
برای من خیلی نمایش دلچسبی نبود.
اینکه صدای راوی یکهو قطع میشد جالب نبود، یکهو موسیقی قطع میشد. یکهو صدا قطع میشد. اینطوری کاملا آدم یادش میومد صداگذاری شده و راوی باهات نیست.
روایت نمایشی و بصری داستان توسط عروسک‌ها خیلی باعث تعمق در درک نمایش نمیشد. انگار یک داستانی بود که تو اگر چشمات رو میبستی و به راوی گوش میدادی هم داستان رو میفهمیدی.
تنها نقطهٔ قوت نمایش، صدای آقای بحرانی بود.
Amir Sharifi، امیر مسعود، مهرناز خلیلی، Rezajm و رحیم نوروزی این را خواندند
سوزان و مائده قنبریان این را دوست دارند
درود دوست گرامی
سپاس که نظرتون رو ثبت کردین
۲۰ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من گذاشتم چند روز از دیدن نمایش بگذره تا بتونم تحلیل درست تری داشته باشم و بعد بنویسیم. فکر میکردم بعد از گذشت چند روز ابهامات در ذهنم واسنجی میشن و پاسخی براشون پیدا میشه اما دیدم ذهنم ترجیح میده متن رو فراموش کنه! این به نظرم ضعف در انتقال مضمون هست. من با یک دید ده از پنج نمایش رو دیدم. چون در بینِ تمام نمایش‌هایی که دیدم، سیزیف برای من در ردهٔ اول هست. ‌پس گاردی به انتقال سخت مضمون نداشتم.
انتخاب فرم نمایش واقعا فکر شده و تمیز بود. دوست داشتم که با تغییر ضلع مثلث، روایت عوض میشد و ورق میخورد. از پردهٔ اول به دوم اون تناقض درونی رو دوست داشتم.
یکجایی دوک پرسید میدونی همه توی جهنم چی میگن؟ میگن چشم.
این خیلی خوب بود. چون وقتی دوناتا در پردهٔ اول چشم میشنید و چه در پردهٔ دوم چشم میگفت انگار در هر دو‌ حالت ته جهنم بود.
اما پردهٔ سوم که باید به یک خط ارتباطی بین سه‌ روایت میرسید لنگش داشت. میدونید میشه هر فرد یک نتیجه ای بگیره و از این بلاتکلیفی در بیاد اما من دلم میخواست بدونم توی سر آقای برهمنی چی میگذشته و نتونستم بهش برسم.
بازی خانم مهدخت مولایی و آقای گرجی در سیزیف طوری بود که نمیتونم هرچقدر هم بازی بازیگران دیگه خوب باشه، توی ذهنم جایگزین برتری براشون پیدا ... دیدن ادامه ›› کنم. منقطع حرف زدن دوناتا با کاراکتر بلانش‌ سیزیف شبیه بود اما فقط شبیه بود. خانم مولایی به نظر من یک پدیده بودن در اون نمایش و دیگه نمیشه تکرارشون کرد.
بازی دوک هم خوب بود اما کاش با گریم دیگه‌ای بود. شاید حتی میتونستن اکت‌های بهتری میداشتن.
در مجموع باز هم پنج میدم. چون امتیاز های نمایش های آقای برهمنی باید از خیلی بیشتر شروع بشه و اگر تناسب میبستم به پنج نزدیک بود.
و اینم خواستم اضافه کنم که امیدوارم آقای برهمنی هیچ وقت در هیچ نمایشی بازی نکنن و همچنان کارگردان بمونن. یک نمایشی که قبلا از ایشون دیده بودم که در‌ اون بازی میکردن اصلا در حد و اندازه ایشون نبود.
اما حضورشون در این نمایش رو دوست داشتم.
کاش بعد از پایان اجراها، خودشون یک تحلیلی برای نمایششون بنویسن و چون خودشون نویسنده نبودن به نظرم غیر متعارف نیست که متن رو تحلیل کنن.
ترکیب موسیقی با صحنه ها هم خوب و متناسب بود.
واقعا بلاتکلیفی مشهوده..تو تماشاگران...خیلی گنگ بود..کاملا موافقم..تحلیل باید نمایش داشته باشه...
۱۷ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی ترس همه‌چی رو شیرین میکنه!
دوک: میدونی توی جهنم همه چی میگن دوناتا؟
میگن چشم.
رویا داستانیه که برای خودمون میگیم. که میخواهیم چی باشیم. می‌خواهیم کی باشیم.
قبلا هم نمایش هایی با مضمون مهاجرت مثل نمایشی با بازی آقای حسن معجونی رو دیده بودم اما با موضوع نمیتونستم ارتباط برقرار کنم. بعد از سالها تصمیم گرفتم دوباره نمایشی با این مضمون رو ببینم اما همچنان برای من دلپسند نبود. واقعا خرده‌ای به بازی‌ها نمیشه گرفت. من متن رو دوست نداشتم. داستان پراکنده بود. یکسری از شخصیت‌ها حضورشون معنادار نبود. مثلا دختر همسایه؛ یا یخچالی اصلا نیاز به پرداخت داستان برای حضورش نداشت. به نظرم بهتر بود آقای آقاپور کاراکترشون اونقدر منفعل نمیبود. یعنی تواناییشون حیف شده بود. همچنان ترکیب خوانندگی با نمایش، برای من شخصا جذابیت بُعد نمایشی تئاتر رو کم میکنه. بازی خانم نازنین احمدی و شیوهٔ بیانشون رو خیلی دوست داشتم.
با منفعل بودن بازی آقای آقاپور بسیار موافقم.ایشون می‌تونستن بسیار قوی‌تر ظاهر بشن و یه نکته‌ی دیگه این که انگار کمی از کاراکتر موفق استاد تو مجموعه‌ی بی‌نظیر ممیزی تو بازی ایشون ته‌نشین شده.تو چند تا کاری که به تازگی ازشون دیدم، رد پای کاراکتر استاد رو حس می‌کنم.چون من از طرفدارای پر و پا قرص مجموعه‌ی ممیزی هستم، اینو بیشتر حس می‌کنم.
شیوای عزیز پیش از هر چیزی ممنونیم که به دیدن رویای شنیدنی ما اومدین 🙏🏻 از اینکه قصه‌ی ما براتون دلپسند نبود عذر می خواهیم.
از نظر ما همه ی کاراکتر ها در قصه روند پیشبرنده دارند اما نظر شما بسیار برای ما قابل احترامه ♥️
نماینده اثر  
سارای عزیز شاید کمی بازی خوب وحید نازنینمان در مجموعه ی درخشان ممیزی به قول شما در ذهن مخاطب ته نشین شده و این تداعی می‌شه که بازجوی ما به استاد ممیزی نزدیکه حتما نظرتون رو با کارگردان و وحید ...
سپاس از توجه‌تون به نظر مخاطب.
آقای آقاپور نازنین ، جزو محبوب‌ترین بازیگران من هستن، به ویژه تو مدییوم تاتر.
چون می‌دونم ظرفیت بازیگری‌شون بسیار بالاس، دوست دارم از همه‌ی توان‌مندی‌شون تو بازی استفاده کنن.
برای همین این مطلب رو نوشتم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میدونم این نمایش تحت عنوان کنسرت نمایش معرفی شده اما بعنوان مخاطب نمایش اصلا از اینقدر آمیختگی‌ با خواندن در نمایش موافق نیستم و برای من به نوعی تجاری سازی تئاتر محسوب میشه و باعث میشه ازش لذت نبرم. تماشای این‌ نمایش خالی از لطف نیست و قطعا برای افراد دارای تجربه‌های سوگواری ایجاد همذات پنداری میکنه. پردهٔ یکی به آخر به لحاظ بازی ها و پردهٔ آخر به لحاظ سوژهٔ متن، برای من جالب توجه‌تر بود. بازی‌ها متوسط بود. اگر برای برخی از بازیگر ها نمیشه گفت عالی بود، بخاطر بازیشون نبود، بخاطر بضاعت متن بود. در کل دیدنش رو توصیه میکنم و برای گروه آرزوی موفقیت دارم.
مسعود زارع، مهرنوش نوری و امین کاکولکی این را خواندند
مهبد مکّی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من در کل این نمایشنامه رو دوست دارم. چون به لحاظ روانشناسانه پرداخت صحیحی داره. قبلا هم نمایش هنر از آقای رهبانی با بازی آقایان داریوش فرهنگ، حسینی و امید روحانی رو دیده بود و خیلی دوستش داشتم. اما چون اون‌ نمایش رو هم دیده بودم خواه نا خواه ذهنم این دو رو در تقابل و مقایسه با هم قرار میداد. بازی ها در نمایش هنر خیلی تامل برانگیز تر بود. نمیدونم شاید میانگین سنی افراد این تصور رو ایجاد میکرد که صمیمیت زیاد و دوستی قدیمی ای بینشون برقراره. به یکسری چیزای کوچولو در این نمایش توجه نشده بود. مثلا ساعت مارک که طرفدار کلاسیک بود، اسمارت بود و ساعت سرژ که طرفدار مدرنیته بود، کلاسیک و عقربه ای.
یا حتی لباسشون. اما در کل نمایش خوبی بود و بازی ها هم قابل قبول بود.
سپاس از شما که به تماشای نمایش "آرت" نشستید

و تشکر ویژه از شما که مطالب خود را اینگونه ریزبینانه و دقیق عنوان کردید
۳۱ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بدترین کار برای کسی که آرامشش رو از دست داده اینه که برگردید بهش بگید آروم باش