در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مجید سلیمی | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 16:53:25
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در وصف عشق
هرآنچه بودی گفتم
و تو اما
آنچه نبودم
.
از عشق اگر نگفته بودم
از چشم دلت نرفته بودم
ای کاش نگفته بودم از عشق
م . س
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
( غوغای کهکشان )

شب عاشقیم و روز فراموش می‌کنیم
ما آدمیت را کفن‌پوش می‌کنیم

غافل شدیم از آن غوغای کهکشان
هر یک شعله ی شمعی ست بی نشان

این شب همان شبی ست کز خلقت زمان
آواره ایم در آن تا مرگ آسمان

شب عاشقیم و روز فراموش می‌کنیم
ما عشق و با هوس هم آغوش می‌کنیم
م . س
ناتالی، مریم اسدی و رها این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
( واسطه )
بوی خاکستر و خون گرفته مُرداب جنون
جای بارون اومده مصیبتا از آسمون
عاملِ رنگ و ریا شده بهشتِ حوریا
بوی لاشه مُرده میده جانماز خِیلیا
اون خدایی که میگن عشقِ مُسَلّم خودشه
واسه حجله رفتنم واسطه حکماً بِکِشه !
من برای دیدنش رشوه به هیچکس نمیدم
علفِ هرزِ زمین، بدست ناکس نمیدم
میونِ تو و خدا اگر که دیواری نبود
وَسَطای شعر من واژه ی کِشداری نبود
م . س
ناتالی، قنبرعلی رودگر و مریم اسدی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و چشمانی که
تصویرِ خسته ی مرا در خود
بدهکارِ من ست
چشمانِ توست جانا
چشمان تو ...
م . س
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کتاب و آب و نان ..... به لطف نااهلان
بکام خاکستر ........... نشسته در طوفان
سخاوتِ مردان ........ به خدمتِ رندان
کتاب، بی مصرف ..... اندیشه در زندان

در سرزمین من
مالیات بر ارزش افزوده ی انسان
زندان ست ، زندان
م . س
امیرمسعود فدائی، مریم اسدی و ناتالی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
( مایه شرمساری )
بیا تا از من و تو ما بسازیم
باهم تصویری از دنیا بسازیم
نباشه آتش و خون و تباهی
نَشیم اسیر راهِ اشتباهی
به مَردم خانه در افسانه دادند
به کسبِ قاتلان پروانه دادند
صداقت پیشِگان را طرد کردند
رفاقت پیشه با نامرد کردند
سیاست هرزه ای بدکاره بوده
که معشوقِ دوصد زنباره بوده
بُوَد حاصل ازآن بی بندوباری
عدالت مایه این شرمساری
م . س
مریم اسدی، امیرمسعود فدائی و آرش رضایی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
( افسوس )

عمریست در این خانه دچارِ خفقانیم

در سیطره ی ظلم ، تماشاگرِ آنیم

ماییم که بی مایه و کور و کر و لالیم

هرچند که از نسل اساطیر جهانیم

م . س
شهرام موسوی، آرش رضایی و مریم اسدی این را امتیاز داده‌اند
با سلام
بامداد عزیز
توجهتون باعث دلگرمی ست
سپاسگزارم

به امید روزهای پر شور تیوالی...
۰۵ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در باورم معنای عشقی و مرامی
من را کفن کردی نگو دیگر کلامی
بگذار تا این قصه پابرجا بماند
تنها اگر باشد میان ما سلامی
نیلوفر ثانی، مُنا طاهری، نوشین پیشوا و آرش رضایی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیالم در باورِ رویایی ست شیرین
شیرین، چون قندِ کلامت
که با واژه‌هایی برخاسته از دل
عشق را می‌سراید
و من چه عاشقانه می‌دَوَم
تا رسیدن به اقیانوسی، به ژرفای احساست
و ساحلی که تشنه ی اشکهای اشتیاق ماست
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از تو دلِ دیوانه مرا بس
این گوشه‌ی میخانه مرا بس
از عشقِ تو رندانه گذشتم
این باده و پیمانه مرا بس
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بوسه ها تنپوشِ جانم میکنی

عشق را فانوس راهم میکنی

جانِ شیرینم فدای تو، ولی!

گو به نیکویی تو یادم میکنی
سلام
دوباره سیستم تیوال ِ من بهم ریخته و نمی توانم امتیاز بدهم .
مجید خان عالی بود
۱۶ دی ۱۳۹۴
عالی
منم نتونستم امتیاز بدم
۱۹ دی ۱۳۹۴
مینا بانوی بزرگوار

خوشحالم که مورد توجه شما قرار گرفت
ممنون که برام نوشتید.
۲۰ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
" سپید رفتی "

سپید رفتی بی کس و تنها

سیاه ماندم بین آدمها

سپید رفتی چه غریبانه

سیاه ماندم کُنج میخانه

سپید رفتی، آرام و بی یار

سیاه ماندم ناکام و بیمار

سپید رفتی ، سیاه ماندم

چرا رفتی ، چرا ماندم
مملو از احساس زیبا....
۲۵ آذر ۱۳۹۴
آرزو اینجا
حقیقتی ست
با نگاهی زیبا...

سپاسگزارم بانو
۲۶ آذر ۱۳۹۴
بانو متینِ مهرَبان
معنا شده نامت عیان
در آنچه هستی بی گمان
باشد بهارَت بی خزان

ممنون از شما.
۲۶ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگو دوسَم داری
عاشقِ اجباری

دیگه نبود بونه؟
بری از این خونه

گناهِ من اینه
دل از تو غمگینه

به آهه سرد تو
شکسته تو سینه

نگاهِ تو اما
به جونم آتیشه

غُبارِ عمری که
نِشسته رو شیشه
ترانه زیبایی ست . واژه " عاشق اجباری " هم تعبیر قشنگی ست . درود بر شما .
۱۷ آذر ۱۳۹۴
جناب کلانی، استاد بزرگوار
ممنونم از توجه شما
۱۸ آذر ۱۳۹۴
لیلا بانوی مهرَبان
درودها بر شما...
سپاسگزارم


۱۸ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگه سَردم، من آن مَردم

یه کوهِ غُصه و دردم

که از عشقِ تو در بَندم

من آن رسوایِ شبگردم

تو اما با دلم سردی

غریبه با غم و دردی

در اوجِ ناجوانمردی

یه خَنجر دستِ نامردی

تو نه دَردی نه همدردی

تو آتیش به دلِ مَردی

یه کاری با دلم کردی

که با دشمن نمیکردی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شبِ هجران من از خونه ی قلبِ تو رسید

همه ی سهم من از تو هم به دادم نرسید

زیر رگبار نگاهِ اون دو چشمونِ سیا

میشکنه قلب من از دروغ و نیرنگ و ریا

با هزار حرف نگفته، شب و گریه بی شمار

بازم از بخت بَدم بازی رو باختم تو قُمار

میرم از شهر تو با یه کوله بارِ خاطره

اونهمه غصه و غم، محاله از یادم بره


دلنشین و زیبا
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
قربونت برم سید جان
زیبا خوانده ای دوست من
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تک درختی استوار ، در دلِ این سرزمین
در کنارِ تخته سنگی ریشه دارد در زمین

سایبانی ایمن از گرمایِ سوزانِ کویر
شاخ و بر می گُستراند بر یَسار و بر یَمین
به به ... تم درخت عالی بود :)
۰۶ اسفند ۱۳۹۳
لطف دارید نیلوفر عزیز
ممنون که میخونی
۰۶ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر آنم خانه در غُربت بسازم
که با غُربت در این خانه نسازم

برآنم دست گیرم ، دستِ خود را
غرورم را به نامردان نبازم

با تشکر از مرجانه ی عزیز
بر آنم دست گیرم دست خود را
غرورم را به نامردان نبازم...
شرمنده!
بازم یهو این بیت اومد...
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
مرجانه عزیز چرا شرمنده!
اتفاقاً از بیت قبلی نهایت استفاده رو کردم
ممنونم از شما
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
جناب کلانی ممنونم از شما
و از بیت زیبایی که اشتراک گذاشتین
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفتم : برای رسیدن به قُله ی آرزوها , دلِ تو را کم دارم

گفت : که پرواز کنی یا به زیر پا بُگذاری؟

گفتم : آغوشت را بر من بُگشای

که فتح دل تو

ایستادن بر قُله ی آرزوهاست

و بعد در حسرتِ یکدیگر , تا سَحر گریستیم

دَردِمان دوریِ دستهایمان بود از هم

وَ اَشکهایمان از حِصارهایِ نزدیک به یکدیگر .

دردمان دوری دستهایمان بود...
۱۲ بهمن ۱۳۹۳
رویا بانو

خوشحالم از توجه شما به نوشته هایم
۱۲ بهمن ۱۳۹۳
جناب خوردچشم
مثل همیشه لطف دارید به من
۱۲ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خستهٔ من
چرا افسرده است این قلب پر سوز

ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند

فروغ فرخزاد

دیوارِ من از تو , چه کوتاهست , لیلی !
دیوار تو با عرش , ندارد سَر و سِرّی ?

این کاسه ی خالی ,پیاله ی شراب است
به گدایی طَلبد محبت از بی مِهری!