در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال المیرا فرشچیان | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 22:45:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پس از ۵ سال کنسرت گروه فرشید اعرابی

۱۰-۱۱ خرداد ۹۵
برج آزادی
خانم فرشچیان گرامی،
سپاس از اطلاع رسانی تان.آیا فرشید اعرابی بعد از آلبوم پنهان کار دیگری را منتشر کرده و در این کنسرت اجرا می شود یا صرفاً همان آلبوم پنهان است؟ باز هم ممنون از شما
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
حتما نیلوفر عزیز :)
۰۹ خرداد ۱۳۹۵
خواهش می کنم جناب شمس
۰۹ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در خانه جدایی منتظر من است.
بی هراس و بی هیچ اندوهی
سمت جدایی قدم بر میدارم
دیگر می توانم راحت و آرام
دنیا را بی هیچ اضطرابی به تماشا بنشینم
دیگرخاطرات اندوهگینم نمی کند
دیگر از خاطره ها شاکی نیستم.
البته دیگر از هیچ چیز شکایتی ندارم
حتی از درد بی وقفه ی قلبم
شکایتی ندارم
دیگر از حرف ها مست نمی شوم
نه حرف های شاعرانه ی خودم
و ... دیدن ادامه ›› نه حرف های دیگران.
آری
مرگ اینگونه نزدیکم شده است
پنجره ی یک قطار بودم، اکنون ایستگاهم
گوشه گوشه ی خانه بودم
و اکنون درب خانه ام، دری بی قفل، دری بی کلید

دنیا زیباتر از همیشه است


از: ناظم حکمت
دست در دست هم که راه مى رویم
اعجاز تو
رفته رفته زیباتر مى شود
اما در من
زخمى کهنه هست
که از انتظار
بى وقفه از آن خون مى چکد

از: تورگوت اویار
دلتنگت بودیم المیرای عزیز :*
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
المیرای عزیز :* <3 ...
۰۶ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک روز گمشده
کودکان بزرگ مى شوند
ما پیرتر مى شویم؛
تو را دوست دارم

آوازم مى دهند
اما سرد ست این فراخوان
یک جاى خالى آشنا،
گسسته مى شویم؛
تو را دوست دارم

دوست دیگرى را هم از دست دادیم
زمان مى میرد
و ما
که ایستاده ایم؛
تو را دوست دارم

دوباره یک اندوه
نصف آن تاریک و نصف دیگرش روشن.
پر حرفى مى کنند
حوصله ى مان سر مى رود؛
تو را دوست دارم

از: ثریا بَرفه
ما فراموش نمی کنیم
بلکه چیزی خالی در ما آرام می گیرد

از: رولان بارت
ما فراموش نمیکنیم، عادت میکنیم.
۲۹ آذر ۱۳۹۳
ما بی وفا نبودیم
زمونه بی وفا بود
۲۹ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کسی که کلمات تو را
درک نکند
سکوت ات را هرگز
درک نخواهد کرد

از: ایلهان برک
چنان آراستن ماشین هاى تشییع جنازه ست
نوشتن از تو
هر قدر هم که زیبا باشد
مرگ را با خود دارد

از: جمال ثریا
بعضی انسان ها
به عده ی دیگر از انسان ها
انسان های دیگری را یادآور می شوند

آنها که به یاد آورده اند، غمگین اند
آنها که یادآور شده اند، بی خبر..

آنهایی هم که در یاد آمده اند
به احتمال زیاد در شهری دور
هیچ چیز را به یاد نمی آورند

از: یاشار کمال
عالی بود المیــراجان
۰۹ آذر ۱۳۹۳
عالی المیرا بانو جان
۰۲ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی آمد،
آمد.
وقتی بود،
بود.
وقتی رفت،
بود...

از: عباس کیارستمی
اعلام اسامی پنچ رمان راه یافته به دور نهایی جایزه ادبی جلال:
- «بی ترسی» نوشته محمد رضا کاتب از نشر ثالث
-«روز حلزون» اثر زهرا عبدی از نشر گیسا
-«ملکان عذاب» اثر ابوتراب خسروی از نشر ثالث
-«آه با شین» اثر محمدکاظم مزینانی از انتشارات سوره مهر
- «سنگ و سایه» نوشته محمد رضا صفدری از نشر ققنوس
گلشیری که کنسل شد انتخابهای ضعیفی داشت چه برسه جلال
:-(
۲۴ آبان ۱۳۹۳
من بی ترسی از بین این ها خوندم ولی دوستش نداشتم:-(
۲۴ آبان ۱۳۹۳
ابوتراب خسروی با رمان «ملکان عذاب» برنده جایزه ادبی جلال شد.
۰۳ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای دکتر، آدم حتما نباید کور باشد تا از ندیدن رنج ببرد؛ آدم می تواند دور باشد.
دور بودن می دانی یعنی چه آقای دکتر؟ دوری از کوری به مراتب بدتر و مزخرف تر است. آدم کور که باشد حس می کند، لمس می کند، بو می کند، فقط نمی بیند، ولی آدم وقتی دور باشد..... ای بابا......
آقای دکتر اینطوری نگاه نکن، مصیبت که حتما نباید سیل و زلزله و جنگ باشد، بعضا دل تنگی از سیل بدتر است، سیل می آید و خراب می کند و می برد، ولی دلتنگی می آید و خراب می کند و نمی برد.....

عزیز جان- کیومرث مرزبان
آقای دکتر اینطوری نگاه نکن، مصیبت که حتما نباید سیل و زلزله و جنگ باشد، بعضا دل تنگی از سیل بدتر است، سیل می آید و خراب می کند و می برد، ولی دلتنگی می آید و خراب می کند و نمی برد.....
عالی...عالی
۲۴ آبان ۱۳۹۳
ای جان چقدر عالی ...
۲۷ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آنها که
تنها زندگی نمی کنند
نمی دانند
ترس سکوت
چگونه در آدمی
رخنه می کند
انسان
چه طور در تنهایی
با خود حرف می زند
در حسرت یک روح
چگونه سمت آینه ها می دود
نمی دانند.....

از: اورهان ولی
نمی دانستم
درد جدایی چگونه آدمی را
از پای در می آورد
از سکوت تاریکی
که لرزه بر هر تنی می اندازد
بی خبر بودم
حال آنکه
چه چیزهایی از تنهایی آموخته ام
منی که حتی
رفتن را بلد نبودم
اکنون
بی آنکه پشت سرم را نگاه کنم
می روم....


از: اورهان ولی
"پاتریک مودیانو" برنده جایزه نوبل ادبی ۲۰۱۴ شد.
پاتریک مودیانو نویسنده ی ۶۹ ساله ی فرانسوی ظهر امروز، از طرف آکادمی نوبل به عنوان برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال ۲۰۱۴ اعلام شد.
موندیانو در سال ۲۰۱۲ نیز موفق به کسب جایزه دولتی اتریش برای ادبیات اروپا و در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه دل دوکای انستیتوی فرانسه را برای یک عمر تلاش حرفه ای خود شد. دیگر جوایز او جایزه گنکور در سال ۱۹۷۸ و جایزه بزرگ آکادمی فرانسه برای ادبیات در سال ۱۹۷۲ است. این نویسنده ۶۹ ساله یکی از چهره های مهم ادبی فرانسه محسوب می شود.
از مودیانو کتاب های "تصادف شبانه" و "افق" به ترجمه ی حسین سلیمانی نژاد از سوی نشر چشمه، و کتاب "خیابان بوتیک های خاموش" به ترجمه ی ساسان تبسمی، از سوی انتشارات افراز چاپ شده اند.
از دست دادن چیزهایى در یک شهر
و نیافتن آنها
در شهرهاى دیگر
در ظاهر
هیچ تفاوتى نیست
اندوه
همه جا سرک مى کشد
اندوهى که به هنگام خواندن سطرهاى یک کتاب
مى تواند در ایستگاهِ نقطه آخر خط
گریبانت را بگیرد
آنجا که پناه بردن به زبانى دیگر هم
کفایت نمى کند

از: گئوَن توران
باز چهره ی تو آرام آرام گرفته می شود
ما که زمان را در میان حصارها محدود کرده ایم
در آستانه ی غبار آلود خواسته های مان
در زمانی که شبیه شعرهای ناتمام، بی انتهاست
بیان ِ بعضی غم ها
به این می ماند که انگار
جریان نهری را متوقف کرده ای
به همین خاطر هم
همیشه....
اندوهی چنان غمگینی عصر....
در عشق های مان
دیده می شود....

از: :‬ ایلهان برک
ببخشید اینجا می نویسم؛ خواهش می کنم پیشنهاد بنده را در مورد سانسور های تیوال مطالعه بفرمایید و البته "ریش سفیدی" کنید.
۲۴ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیا درباره فلسفه حرف نزنیم،
رهایش کن .....
یک خروار کلمه، یک خروار کاغذ،
چه کسی حالش را دارد......
درباره ی فاصله گرفتنم از خود حقیقت را گفته ام.
دیگر نگرانی برای این زندگی بد ترکیب را رها کرده ام
که نه بهتر است و نه بدتر از تراژدی های معمول بشری.
مرگ تو و من نزدیکتر و نزدیکتر می شود
ما عذاب برده ایم و این زمین مسکین کافیمان نبوده است.
خاک سیاه همینجا خواهد بود چه ما باشیم و چه ... دیدن ادامه ›› نباشیم
و دریا، مثل امروز، از اعماقش نفس بر خواهد کشید.
و من سرانجام روزی کوچکتر و کوچکتر می شوم و در آخر ناپدید
و در بیکران آزادتر و آزادتر.......

از: چِِسواو میلُوش
داغی تابستان
برگونه هایت،
و زمستان سرد
بر قلب کوچکت
نشسته است...
عزیزم!
تو تغییر خواهی کرد
زمستان بر گونه هایت،
و تابستان به قلبت
خواهد آمد.

از: هاینریش هاینه
هاینریش هاینه در شعر آلمان یکی از تک ستاره هاست. سپاس از انتخابِ چون همیشه خوبتان
۱۷ شهریور ۱۳۹۳
المیرا جان
مرسی برا گزینش های خوبت
۱۸ شهریور ۱۳۹۳
ممنون مرضیه جان :)
۲۰ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت منتظر بمان، رفت
من منتظر نماندم، او هم نیامد...
چیزی شبیهِ مرگ شد
بی‌ آنکه کسی بمیرد.

از: ازدمیر اصاف
"چیزی شبیه مرگ بی..."

دلخراش و عالی بود این هم
۱۷ شهریور ۱۳۹۳
خیلی موجز و تکان دهنده بود!
۲۱ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حالا که فکر می کنم می بینم همیشه در حال فرار بودیم. فرار از وضع موجود زندگی مان. فقط آن وقت ها قصه ها بیشتر بود و باور کردنی تر. می گویند داروهای ضد افسردگی بیشتر از آنتی بیوتیک ها جان انسان ها را نجات داده. من می گویم قصه از داروهای ضد افسردگی هم بیشتر. قصه همیشه هست. توی کتاب ها، فیلم ها و حتا توی ذهن مان. ما را بر می دارد و می برد به جایی که قابل تحمل تر از جای خودمان است....

هیچ وقت- لیلا قاسمی
جمله آخر عجب خوب بود ... لذت بردم :) ممنونم
۰۵ شهریور ۱۳۹۳
لطف دارید جناب کوهی ممنون :)
۰۶ شهریور ۱۳۹۳
چه توصیف جانانه ای برای "قصه"!
مرحبا به حسن انتخابتان.
۲۱ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید