خشونت علیه زنان یا خاص تر از آن آزار جنسی مسئله ایست که مدتهاست درگیرم کرده و هر روز با اتفاقات جدیدی که می افتد وسعت بیشتری در ذهنم پیدا می کند قصدم هم ازین متن مدون که نه حداقل مکتوب کردن آشفته بازار ذهنم است
در نگاه کلی زنان قربانیان اصلی هستند ( زنانی که بدون هیچ تمایلی وارد این ماجرا ها می شوند) شواهد نشان می دهد ایران و خارج از ایران هم ندارد همه جای جهان زنانی هستند که گناهشان فقط مستقل بودن, حضور در اجتماع یا حتی کمتر از همه ی این ها وجود داشتن است حال مهم نیست در چ جایگاهی؛ کلفت یک خانه, مجری یک شبکه, پرستار یک بیمارستان خلاصه جایگاهی که بی قدرت و در موضع پایین باشد اینجاست که هر مردی بخودش «حق» می دهد در شما جولان دهد. و خدا می داند تحمل فشار این همه درد با افشایش سخت تر هم می شود اما انگار باید دوباره این زخم را بشکافد تا شاید با نشان دادن کثیفی آن کمی تغییر کرد اما ای دریغا ای دریغا ای دریغ
آزار های شغلی را هم کم کنیم با پیرمرد بغل دستیمان در تاکسی چه کنیم با نگاه های میوه فروش سر کوچه با شوخی های همکلاسی ها ... چاره چیست برویم سراغ قانون! قانونی که خود مردان نوشته اند آیا تبصره ای هم من باب این موضوع ذکر کرده اند ؟؟؟؟ نه گویا خبری نیست باید خودمان دست به کار شویم چگونه؟ مثلا اگر کسی با نگاهش تا لوزالمعده مان هم اسکن کرد ما هم به آن بفهمانیم چشمان هر کس دریچه قلب اوست و چشمان شما خیلی کثیف تشریف دارد یا در تاکسی بجای اینکه خودمان را بچسبانیم به در از بغل دستیمان بخواهیم خودش را جمع و جور کند آخ اینجا پس حیا چ می شود عفت زنانه آیا ما در این موارد سلیطه ی خیابانی خطاب نمی شویم اصلا زن را چه به این حرفا زن باید فقط سکوت کند و نجابت به خرج دهد و چشم بپوشد مبادا کسی به گناه بیوفتد. یک زن حتی اگر در مقابل بدترین آن هم مقابله کند و برای دفاع از خود مجبور به کشتن هم شود باز هم اوست که قربانی می شود و اعدام
وقتی جامعه هم مرد سالار که نه ولی اینقدر همسو با مردان است نمایش
... دیدن ادامه ››
مضحکی است که در مورد حقوق زن و خشونت علیه آن حتی حرف بزنیم زیرا *فریاد که بی صدا شود خمیازه است
پ.ن1) گاهی میخواهی جان بدهی برای نوشتن یک متن من جان دادم سر این
پ.ن2)* مصرعی از رحیم رسولی گرانقدر
پ.ن3) این تنها متنی است که هرشبکه ی اجتماعی که عضومم بازنشرش میکنم