کنار برکه، آنسوتر از درخت انار
نشسته ام که ببیند خیال،خواب نگار
در انتهای شبم بی غزل نمیخوابم
عروس خواب از آغوش دیده کرده فرار
رسیده ها چه در این برکه خیس و سرمستند !
و من که کالترینم نشسته ام به کنار
اگرچه لایق شب نیست رنگ سرخ انار
ولی به دیده و دل بوده رنگ از این بسیار
به شب نشینی زنجیرکان بی مفهوم
خیال بوسه غریب است و درد دل دشوار
گرفته اند جوانی، نمی دهندم باز
کمانِ
... دیدن ادامه ››
ابروی خوبان، وقارِ چشم خمار
در این تقابل سوز و امید بی حاصل
گمان نمیرود از دل به غیر از این اشعار
قسم که بی تو نمیخوانم و نمیخندم
مگر دوباره فریبم دهی به یک دیدار......
..............................
افشین اسکندری