گاهی میان من و دلم جنگ میشود
مینالم از نبودنت ،آهنگ میشود
تا کنج ابروان تو ماندست یکقدم
این یکقدم به ناز تو فرسنگ میشود
گفتی برو که کار تو آزار دادن است
تا میروم دلم برایت تنگ میشود
میگریم از جفای تو با صد هزار آه
یکباره دل برای خودم سنگ میشود
تا قصد میکنم که بگیرم نگاه از او
دنیای رنگی دلم بیرنگ میشود
نامی زخود نمیبرم در پیشگاه او
نام خودم برای دلم ننگ میشود
من مانده ام و این دل صدرنگ سبز پوش
دانم اطاعتش کنم یکرنگ میشود.............
..................................