در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ستاره رایــــــــــ ــکا | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 03:57:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
می روی فرو در من

می شود درد تمامی جــــــانم

و ساعت ِ شماته دار می زَند زنگ . . .

می شود اتاق پر،

از بوی ِ تُند ِ آغوشت

می زند پرسه در همین حوالی،

اِستاده نفوذ کند در جانـــــــــــم

خوش خیالی محض دارد ذهن ،

تو در جان ِ منی

و هیچ منطقی این شب ِ پُر لذت را

نمی کُندحــــــــرام . . .
زیبا بود؛
به نظرم یک بار شعرتون رو به شکلی که اجزای دستوری سر جای خودشون باشند باز نویسی کنید، ببینید بهتر نمیشه؟
به خصوص بردن افعال به پایان جمله ضروری به نظر میرسه
۲۱ آبان ۱۳۹۲
نکنید این کار را جناب بیگ محمدی! من جنبه ندارم سرنوشتم میشه شبیه اونی که شاعر درباره‌اش می‌گوید: "ای به زور آخرش شده استاد..."
:)
۲۱ آبان ۱۳۹۲
چون از اشعار استاد مثال آوردید به چشم. :)
۲۱ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پنج ساعت است نشسته ام اینجا،
و دارم به روزی که تورا دیدم فکر میکنم،
از آن روهای ِ معرکه ی سردِ پاییز بود،
و من شال ِ قهوه ای پوشیده بودم،
همرنگ ِ چشمانم . . .
حتی چهره پسرک ِگل فروشی که نرگس می فروخت هم یادم مانده،
حتی ِ ساعت ِ پنج و سی هفت دقیقه عصر را،
ولی تمام ِ معضل اینجاست که؛ به یاد نمی آورم
تو دقیقاٌ چه زمانــــی تمام ِ زندگی من شُدی . . !
خیلی قشنگ بود.
........
ممنونم از ستاره خانم
۲۰ آبان ۱۳۹۲
ممنونم شما که همیشه به من لطف دارید
۲۰ آبان ۱۳۹۲
خیلی زیباست. مرسی
۲۳ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آغوشت را باز کُن ،
و آنقدر گرم باش که گویی از سفر ِ ماه باز میگردم . .
فرض کن همه راه را در کهکشان معلق بوده ام،
و حالا جاذبه ای میخواهم که مرا به طرف ِ خودش بِکِشد،
دلم میخواهد در سرزمین ِ آغوشت،
عدد ِ جاذبه چیزی بیشتر از نه مایل به ده باشد ،
من زمینگیر بشوم ،
و زمین ِ من هم گلِ سرخ داشته باشد ،
البته من به کنج ِ لبهایت هم قناعت میکنم . .
حالا می توانی به پیشوازم بیایی
و من ،
همانجا کنار ِ پیچ ِ بازوانت فرود می آیم . .!
ستاره جان خیلی گرم و اتشین بود درست مثل موجودی زاده خورشید که عشق به زمین می کشاندش
۱۵ آبان ۱۳۹۲
خواهش دوست عزیزم . .
لطف دارید
۱۵ آبان ۱۳۹۲
نه مایل به ده! فضاسازی شعرتون و انتقال حس معلق بودن در فضای مابین ستارگان رو خیلی خوب انجام دادین!
۲۳ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

مثل ِ رد ِ دانه های ِسُرخ ِ انار
روی ِ برف ِ نو،
همه جـــــــا را پوشانده ،
و پرسه می زند این حوالی
مرگــــــــــــ بوی گسی دارد،
نه شبیه بوی ِ خوش ِ شالیزار،
نه به تندی یک استکان زنجبیل،
و رنگی دارد به زیبایی عاشقانه های ِ شب،
ترس هــــــم بیداد می کُند ،
قبل از رسیدنش ،
بی مقدمه سَر می کشم ،
مخلوط ِ پرتغالی پُر از گناهم را ،
یک ستاره کمتر،
به کـُجای ِ آســمان بر می خــــورد؟؟
حیفه نگم به به
.....
ممنونم از ستاره خانم
۱۲ آبان ۱۳۹۲
شما همیشه لطف دارید ممنونم . .
۱۴ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آن لباس ِ لعنتی سربازیت،
همان که خیلی روی اطو کشیده بودنش حساس بودی،
همان کار را خراب کرد،
نمی دانم در آن شور آباد چه یادتان دادند،
که وقتــی برگشتی ،
نه خبری از گرمای آغوشت بود ،
نه بازی کردن با موهای کنار ِ پیشانیم،
به گُمانم کافور هایشان اصل ِ اصل بوده . . . !
عالی...لذت بردم،سپاس
۰۹ آبان ۱۳۹۲
همه دوستان لطف دارند .

و ازینکه شاید نارحتی فراهم کرد عذر تقصیرمان را بپذیرید . .

همگی مانا باشید . .
۱۲ آبان ۱۳۹۲
مگر سربازی رفته باشید که حسش رو انقدر خوب انتقال بدید! لحن شخصی شعرتون عالیست!
۲۳ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمامی روزهای ِ سرد،
در حجمی از سرداب ِ خاطرات،
هیچ می شوند،
چه فرقی می کند،
زمین گرد باشد یا بیضی مایل به گرد !
یا من اصلا عاشق چشمهای ِ تو باشم یا نه،
وقتی در کسری از زمان ،
در قرن ِ سرد ِ اتم ،
میشود همه چیز را نابود کرد،
نه،اصلا نیاز به این همه زحمت نیست،
دیری نمیگذرد بوی تعفن ِ خاطرات ِ مرده ،
همه ما ... دیدن ادامه ›› را خفه می کند..!
و تنها راه ِ نجات دفن ِ خاطرات است،
دُرُست مثل ِجسد ِ بی جانی ،
که روی زمین بماند متلاشی و متعفن می شود،
و در محدوده ای وسیع زندگی را هیچ می کنــــــــــد،
و بد نیست در تقویم،
سالروزی برای دفن ِ خاطرات بگذاریم،
و مانند زباله های شهری همه آن ها را سوزانیم،
و اگـــــر اندیشه ای برای دود های ِ حاصل از
سوختنشان بکنیم می شود زندگی کنیم. . .
خیلی دوست داشتم مخصوصا قسمت آخرو

"و اگر اندیشه ای برای دودهای حاصل از سوختنشان بکنیم میشود زندگی کنیم..."
۰۶ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
احساس عشق همهء ما را دچار این توهم گمراه‌کننده می‌سازد که طرف خود را می‌شناسیم.

" جاودانگی __ میلان کوندرا"
عجب جمله ی حساب شده ای !!
..........
ممنون از شما
۰۶ آبان ۱۳۹۲
واقعاااااا :(
۰۶ آبان ۱۳۹۲
دُرُست مثل ِ همه واقعیت های ِ تلخ!
۰۶ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
]صدای در می آید،
می بینم کسی در می زدند،

ولـــــی خیلی وقت است از زمان گول خوردن ِ شنگول و منگول گذشته،
این در دیگر با حرفهــــــــــــآی قشنگ خام نمی شود تا باز شود..

همان سالها بود که گول ِ گرگ ِ قصه را خورد در باز کرد و خورده شُد!دریده شد!
هــــــــــی حرفهای نگفتنی،
بروید و گُم شوید ،

]درِ زبان ِ این دل قفل پولادین زده شده است!
حس کردم خودم قبلا نوشته ام !
نه ستاره بوده !
..........
متشکرم از ستاره خانم
۰۶ آبان ۱۳۹۲
حرف های بر آمده از عمق دل همزاد های زیادی دارند..

مانا باشید
۰۶ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به سانِ سنگینیِ مرگ
زیر ِ آوار های ِ بم،
پُر شده خانه ام از تنهـــــــــــایی،
خانه گرم ِ و روشن بود روزی،
و پُر از صدای ِ محزون و دلنشین ِ شاملو،
همراه ِ خواب ِ شیرینِ عصر ِ روزهایِ زمستانی کنار ِ تو،
انگاری که تابستان بود.. ،
و گویی به دماوند تکیه زده بودم،
که هیچ سونامی تکانم نمی داد،
شب ِ پاییز شُد و پنجره ها باز،
بادی سردی وزید
و تمام ِ خانه سرد شُد..
خـــــــــــــانه ام سرد شُد
و سوز ِ زمستان بیـــــــــــــــــداد می کُند
مرسی @-}--
۰۵ آبان ۱۳۹۲
. . .
من در حد تعاریف شما نیستم بانو
ولی شعر سپید شاملویی باید این خاصیت تصویر سازی را داشته باشد..
و من نابلد خوشحالم اندکی از این رسالت و ه جا اوردم
۰۵ آبان ۱۳۹۲
پس شما هم مثل من عاشق شاملو هستید.و قطعا نابلد نیستید!
۰۶ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دو ، رِ ، می ..
نمی رسم به فا، به سُل ،
نمی رسم به تو ،
نمی شود دمی نفس رَود پِی خودش،
در انتهای هر کلید ِ سُل ،
نشسته چشمهای پُر شرارِ تو،
و من چَنگ میزنم ..چَنگ میزنم..چَنگ..
عالی، عالی @-}--
۰۵ آبان ۱۳۹۲
لطف دارید درباره این ترانه الان اصلا حضور ذهن ندارم::دی
۰۵ آبان ۱۳۹۲
خلاقانه و بدیع
۰۶ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید