]صدای در می آید،
می بینم کسی در می زدند،
ولـــــی خیلی وقت است از زمان گول خوردن ِ شنگول و منگول گذشته،
این در دیگر با حرفهــــــــــــآی قشنگ خام نمی شود تا باز شود..
همان سالها بود که گول ِ گرگ ِ قصه را خورد در باز کرد و خورده شُد!دریده شد!
هــــــــــی حرفهای نگفتنی،
بروید و گُم شوید ،
]درِ زبان ِ این دل قفل پولادین زده شده است!