می روی فرو در من
می شود درد تمامی جــــــانم
و ساعت ِ شماته دار می زَند زنگ . . .
می شود اتاق پر،
از بوی ِ تُند ِ آغوشت
می زند پرسه در همین حوالی،
اِستاده نفوذ کند در جانـــــــــــم
خوش خیالی محض دارد ذهن ،
تو در جان ِ منی
و هیچ منطقی این شب ِ پُر لذت را
نمی کُندحــــــــرام . . .