آن لباس ِ لعنتی سربازیت،
همان که خیلی روی اطو کشیده بودنش حساس بودی،
همان کار را خراب کرد،
نمی دانم در آن شور آباد چه یادتان دادند،
که وقتــی برگشتی ،
نه خبری از گرمای آغوشت بود ،
نه بازی کردن با موهای کنار ِ پیشانیم،
به گُمانم کافور هایشان اصل ِ اصل بوده . . . !