در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال احمد قهرمانی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 15:56:25
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با تو هر تصویر زیباست ای پری
از سر دیوانه ام دائم هواسم میبری
هوش یک دیوانه را برباد ده
هی تو وا کن هی ببندش روسری
احمد قهرمانی
بهمن95
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این شعر نیست،
داستان نیست،
نمایشنامه،نه هرگز
قطعه،چکامه...
هیچ
هیچ
.
.
.
تنها سپاس نامه ایست...
به برای بی کرانگیتان...
چند سطر برای انسانیتتان
ریسه ای برای اندیشه های نابتان...
من دستبوستان خواهم ... دیدن ادامه ›› ماند
فاتحان چگاد سربه فلک کشیده اندیشه و انسانیت
شما که خطوط زمانی زندگیتان در افق محو
و شما که برایتان از افق آغازید و آنانی که برایشان رقم خواهد خورد...
نبودم سپاس
هستم سپاس
و نخواهم بود سپاس...

شیروان-بهار95
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
دوستان گرامی چطور میتوان در دیوار عکاسی تیوال عکس به اشتراک گذاشت؟
لطفآ راهنمایی بفرمایید...
گروه همیاری (support)
درود بر شما
در حال حاضر امکان اشتراک عکس توسط کاربران وجود ندارد، در نسخه بعدی این امکان افزوده خواهد شد.
با سپاس
۱۷ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
http://www.lenzor.com/XAPOR
عکس های موبایلی بنده در سایت لنزور ...
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
دوستان گرامی چطور میتوان در دیوار عکاسی تیوال عکس به اشتراک گذاشت؟
لطفآ راهنمایی بفرمایید...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من دیالوگم را گم کرده ام،
کیو بده... کیو بده...
سختی روزگار،
سخن در دهان میخشکاند،
از ادبیات فاخر خبری نیست......
بازیگران قبلی همگی مرده اند....
آخرین دیالوگ بازیگر قبلی به ارث نرسیده اس...
به صفحه های الکترونیکی
حتی به کاغذهای گلاسه
به شومیز
فابریانو
کاهی
پوست
لوح و خشت و گل وسنگ...
به شن های ساحل
به امواج
.
.
.

اشاره،مکث،سکوت...
.
.
.
حناق...
...
آکسان ... دیدن ادامه ››
و فراموشی ممتد
بی نقطه
بی قطع
بی مکث
.
.
.
کارگردان در افق محو شده
از دستیار خبری نیست...
و استعداد مشاهده ام محو سکوتیست...
سکوتی سرد
تکه یخی شناور...
به پیکره اش حک شده...
کیو بده...کیو بده......

احمد قهرمانی-25/11/1394
مهدی..، امین قاسمی، مرجانه و مجتبی مهدی زاده این را امتیاز داده‌اند
به به
-----
جایی که چشم گرفتم
ز چشم تو
متن ها هم
یادآور گفتار نشد
از چشم بازیگر مقابلت بخوان
متن هایی که فرصت دنیا
کم است برای مرورشان
۲۷ بهمن ۱۳۹۴
خیلی خوب بود و جالب ... جدید بود و دوست داشتم
۳۰ بهمن ۱۳۹۴
لطفتان مزید دوستان گرامی...
۰۵ اسفند ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تقدیم به زنده یاد استاد قدرت الله شریفی شیروان
عزیز استادی که برای شاگردانش پروانه وار میسوخت هر لحظه...
.
.
.
به حنجره ات دو صد پنجره شعر دوختی و رفتی...

در اندیشه،چراغی گل اناری افروختی و رفتی...

که دل قطبین و دوزخ ... دیدن ادامه ›› بود از سرمای کم دانی

شمعی و به مجال نفس کشیدن پروانه پروانه پروانه...

بی پروا...

...سوختی و رفتی...
...
..
.
مجید سلیمی، مجتبی مهدی زاده، میثم خسروی و مهدی.. این را امتیاز داده‌اند
روحش قرین رحمت...


درود بر شما...


۲۲ دی ۱۳۹۴

شمعی و به مجال نفس کشیدن پروانه پروانه پروانه...

زیبا...
۲۴ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز پنجم دیماه
و هوا بهاریست،
به گمانم بزگترین شاکی این زمستان
بهارآینده باشد،
ومن
که عشقم شکوفا نخواهد شد...
به به چه خوب بعداز مدتها دیدیمتون جناب قهرمانی ...با شعری زیبا ...
۰۵ دی ۱۳۹۴
لطفتان مزید دوستان...
۱۶ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کتاب و آب رفته اند به خواب
این به خواب خواننده و آن به خواب بارنده...
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاد تو می افتم و رودخانه چلمیر می خروشد در من
یاد تو می افتم و الله اکبر...
مه و شهر و من غریبه و تو صمیمی
دست در دست
انگشتانی که نفس میزنند در هوایی خدا وزیده
و اوزموسیسی از ما
خودی که از او جدا نیست
خودی که نمی نوشد آب چلمیر را
و بی نیاز از چلو کباب های زیتون
و نمی لولد در تخت های صارم
و من سر خورده به سنگ های شمخال و قازان بیگ
به ... دیدن ادامه ›› خود می آیم این یاد توست،
کوچه خرازی های ذهنم می شکفد از عطر
و ورودی دانشگاه هر لحظه لحظه دیدار می شود
ومن هرلحظه کرد می شوم ایلیاتی و لال
شرم و شرم
هر لحظه،لحظه زلال می شود و تو نیستی
من لحظه ها را لال میشوم
کلاس خالی از استاد لال می شود لالی تمام لابی و نور و پیام را فرا گرفته است...
اکنون من کر می شوم
دستانم بین دستانت کرخ...
احساسم شل میشود...
می لنگد...
تیمورانه به وسعت تاریخ
دوچشم شده ام خیره به چشمانت،آسمانی...
تو را خدا بین دستانم نهاده
دانستم اینرا زمانی که از روزنه درختان ریش آفتاب بر پیشانیم خورد،
پدرانه آغوش کشی د آنزمان
تور را خدا بین دستانم نهاده
آن لحظه عکس می انداختیم...احساسم همای بر سر داشت
تو همای در آغوشم و من همایون...
من در لحظه با تو از سده و قرن گذشتم
شدم ابیورد و بوی به مستم کرد...
.
.
.
28/6/1394
ادامه دارد
مرتضا، مجتبی تاج میری و مجتبی مهدی زاده این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو باشی و من نباشم و صحنه ای خونین،
و تو با اسلحه ای که حتی کار با آن را نمی دانی و هراسناک بر زمین می اندازی اش.
تو باشی و من نباشم
و دستهایی که می خواستند آگاتا کریستی و لوپه د وگا را به هم پیوند بزنند...
دستهایی پاک...
تو باشی و من نباشم و دستهایی آلوده...
زجه زنان بر چهره بکش انگشتانت را
و بگذار نور سرخ صحنه بشوید روسیاهیت را...
و تو باشی و حسرت
و تو باشی و نکبت
بر نارفیقان شرم باد
.
.
.
به به درود جناب قهرمانی خوشحالیم بعداز مدتها هستید ...:)
۱۵ شهریور ۱۳۹۴
زیبا بود
۱۶ شهریور ۱۳۹۴
سپاس امین عزیز
ممنونم دوستان گرامی مجتبی تاج میری ، امین ، مجتبی مهدی زاده ، پریسا شکوهی ، مرجانه و roya imani

لطفا کار رو نقد کنید...
با تشکر
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

همیشه میگفتم خدا دزد بزرگیست: که مینو را از مشی و مشیانه دزدید...
امروز فهمیدم،
مینو هم دزد شده،
از کودکان کوچه بیسکویت می دزدد آن هم دانه دانه...
به حاشیه رانده میشوم
مثل دو شرکت در حال اضمحلال،
و افکارم...
دو مدیر نارسیست شده اند در اوج حقارت
به هیکلی که از آنها قویتر،شریف تر و نجیب تر است حقیرانه توهین می کنند...
با زبان...
با کدامین زبان با کدام نعمت...
زبانی که این هیکل به آن وجاهت و وزارت داده...
شرم بر افکارم
این هیکل روزی پاک خواهد شد از شرم افکار...
افکار اهریمنی...
و در ساحل ... دیدن ادامه ›› کاتارسیس آرام خواهد شد
و خواب
خوابی خوش
عاری از پیچ خطرناک و خودروی ملی و خطر مرگ
عاری از اعلامیه جوان ناکام
و کپشن عکس سوخته"در تصادف جاده ای 4 نفر..."
عاری از لیزینگ و تشییع و نماز میت و بعد از آن دوپینگ...



برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آبی لهجه ات را به هر خلیج هدیه کنی پارس میشود...
من تلخ تلخ، دلتنگ توام...
تو
اما تو شیرین رو ترش می کنی،
تلخی زده محتاج رو ترش کردن دارد...؟
دلتنگی ام شیرین می خواهد شیرین
خب لامروت
بیا و کمی ترش و شیرین باش
تا دل تنگم به هوای می خوشت...دل خوش کند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عید قربون نزدیکه
بیا و به یاد قربونی چند ساله ات یه لحظه...
بگذریم،
سکوت جو رو سنگین میکنه...
بخند...
... که خنده تو زندگی دوباره اس...
پاییز و در پی آن زمستان در راه است...
روزنه دلم را نمی پوشانم
بگذار آبچک عشقت خیس احساسم کند،
بگذار تب زده و حساسم کند...
من الهه عشق را صدا کردم ؟
خوش آمدی ای الهه مرگ،می بری ام ببر؟می مانی بمان؟
عمریست نفس هایم و ضربانهایم را به عشق برای تو می کشم و می زنم
خوش آمدی،قدم رنجه...
پس آن پژواک چه شد؟!
.
.
.
اروس کجاست؟!!
روز میلاد تو ای کوه چرا بر بادم؟
همه در شادی و شورند چرا ناشادم؟
تف به من تف به خط لاقیدی
که من از قید و خطتت آزادم؟!!!!!
.
.
.

عالی بود..
درود.
۱۶ شهریور ۱۳۹۳
بی نقص و عالی
۱۶ شهریور ۱۳۹۳
مرسی دوستای گلم بله میاد امام رضا(ع)
۱۷ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی با تمام دبدبه ات فقط اسم اولین محصول از یک برند معروف را به یدک می کشی؟
آدم...
طبل تو خالی...
کودک درونم زخمیست ...!!!
۱۰ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید