رسیده ام از راه پر ز گرد وخاک زمان.
فراق دیده و رنج برده از فزونی شوق
نه در کشاکش ایام سخت یار با من بود
نه بر تدارک بزم خیال شوقی داشت
به دل نشسته چو پیکان تیز کین توزان
به چشم مانده چو تصویر بلبلی خاموش...
من از عداوت بیگانگان نمینالم
من از جفای شب و آسمان نمیخوانم
من انقضای جوانی خطا نمیدانم
به انتظار هدایت برای گمراهان
چو روح خسته و افسرده دل نمیمانم
من از
... دیدن ادامه ››
نگاه گمشده تو گلایه ها دارم ....
......
برای ریزش باران ،تمام عصرها
هر شب
برای نغمه آرام و یک لب لرزان ..
برای عطر خوش پیکر تو
دلتنگم.......
.........
افشین اسکندری