در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فرهنگ عمرانی نوا | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 16:06:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نوشتاری تحلیلی بر نمایش (برنارد مرده است)
برنارد مرده است نمایشنامه ای است که در تلاشی که کارگردان انجام داده است،شکل و فرم خاصی پیدا می کند،کاری که با انواع ظرفیت های موجود در صحنه توسط کار گردان انجام می گیرد؛شاید این پرسش پیش آید که هر اثری،نمایشنامه ای است که توسط کارگردان به یک اثر نمایشی تبدیل می شود.اما نکته در تاکید بر این موصوع،با توجه به عملکرد کارگردان دراثر میباشد.تکرار چندین و چندین باره متن نمایش در صفحه ی که در رو به روی مخاطب قرار دارد و تا کیدی که (آدورنو وار) کارگردان به متن اثر داشته،این شاخصه را در اثر بیشتر نمایان می کند.
ما بارها در طول نمایش نوشته هایی را در صفحه ی رو بروی مخاطب در حالی که بازیگران در حال تغییر دکو ر در صحنه می باشند را میبینیم . من هر بار که این نوشته ها را می دیدم،با توجه به نگاهی که از ابتدای اثر در ذهن خود پرورانده بودم،در پی آن اتفاق خاصی بودم که صحنه نمایش توانایی بروز و نمود آن را در اثر نداشته است و به واسطه متنی که در رو بروی مخا طب قرار می گیرد این امکان به وجود آید.اما متا سفانه هیچ کدام از این نوشتار ها در آن پازل بزرگ رو به روی ما در صحنه نمایش آن را نمایان نمی کند،این پازل بزرگ نه تنها به عنوان عامل اثر گذار در طول اثر خود را نمایان نکرده است،بلکه بارها با تحمیل کردن خود بر فضای اثر موجبات کندی و تا خیر در اجرای قسمت های مختلف در اثر را فراهم می آورد.
کارگردان با تاملی آگاهانه در از ریتم انداختن نمایش،نه تنها موجبات تامل و تفکر بیشتر بر شخصیت ها ی نمایش را فراهم نکرده است،بلکه مخاطب را بدوت آگاهی درست از انگیزه های سه کاراکتری که در هم پوشانی دیالکتیکی کنش و واکنش یکدیگر را سامان نی دهند ،تنها می گذارد؛و این تنهایی عامل انگیزشی در درک ... دیدن ادامه ›› اثر فراهم نمی کند.
نکته دیگر در ارتباط با کلیت اثر در پیوند با موضوع نمایش و شیوه پرداخت به آن می باشد،ما در طول نمایش یک پیوستار مشحص در ارتباط بین نحوه چیدمان اثر و اتفاق خاص پایان نمایش نمی بینیم ،همه چیز به آرامی اتفاق می افتد و هیچ نمود خاص دراماتیک هم در شخصیت ها بر نمی انگیزد، این نشان از کارکرد خاص کارگردان در اثر میباشد ،که با نگرش رویکرد به متن و آنچه در فرم اثر می بینیم، هم آوا نمی باشد.

این نوشتار تفسیری قابل توجه از اند یشه و تفکر میشل فوکو از منظر( یان کرایب) می باشد.
خیلی دلم می خواست این بخش از اندیشه فوکو رو در فضایی عام تر با دیگران به اشتراک بگذارم ،و بیش از هر چیز رویکرد های مخالف با اندیشه فوکو رو در قالب پرسش هایی که هر انسانی می تونه در مقابل این جملات بیان کنه بدونم.و همچنین چهار چوب های نظری کلانی که می تونه در تحلیل و همچنین واکاوی آثار نمایشی به ما کمک کنه رو با استفاده از اندیشه فو کو در این جا با دوستان به اشتراک بگذارم، خو شحال می شم حتی اگه یک جمله در پرسش از این تفکر دارین، بیان کنید.
....هر گفتمانی تجسم دانش(یا آنچه خود به عنوان دانش تعریفی می کند) و بنابر این تجسم قدرت است.بر هر گفتمانی قواعدی حاکم است که مشخص می کند چه کسی در چه بافتی می تواند گزاره های معین را بیان کند،و این قواعد عده ای را حذف وعده ای را حفظ می کند. کسانی که دانش را در اختیار دارند این فدرت را دارند که معنا را تثبیت و دیگران را تعریف کنند.
به این ترتیب جهان از هزاران هزار منا سبات قدرت تشکیل شده است،و هر قدرتی مقا ومتی ایجاد می کند؛و بنابر این،جهان هزارا هزار مبارزه قدرت است.
ونوس پیمان و sani این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پی افکندیم از شاخه های علف سرودی خوش
در غروری که آسمان به تنهایی،تصویرش را می کشید ،

ای لاله ها صائقه ها ،سریر ها
همه قربانی تردید هارمونی آواز علف شدید
و دیر یابانه ترین ،گودی چشمان مردانی بی زن را
در آهی بی درد ،ویران کردید
-بی بکارتی تازه
بی پیمانی از اندامی رها
و صدایی در شب
که در 4سوی خانه
خانه ای متروک
در گوش های هلالی و لب های سفید،ضبط شده بود،که ... دیدن ادامه ›› دوباره می خواست
سازه ای دیگر از سازی دیگر بنا کند،که آغاز «جوان» بود و هم ساز زمان
با تاریخی که تنها در شانه ها عریان می شد
ای علف زارها و دشت ها
هرزه های آب های مانده در تالاب ها
و هرزه های چشمان نکره و دستان نحیف
در تمامی آبی و سفید
بدانید:
تا قواره آفتاب بر تنگی غروب تنگ تر می شود
سپاهیان تن خسته از اشک
در دور نمایی بسته حضور خواهند داشت
و دخترکی کولی
در خاطرهای فراموش شده
دیگر بار نگران خواهد شد
در آن هنگام که نتواند
بگوید
:دنیا»


«برای عشق تبانی نمی کنم!»

دلبرانه و شیرین
به مثابه ظهور رنگها
شکلهایی آزاد و سر گردان
جذبه ای رایج و نو ظهور!
و لبالب از امکان
که مرا محو خویش کرده است
- یک صندلی پر از شکوفه های سریر
برای تو می نویسم
برای تو ... دیدن ادامه ›› که آیه های این مربع های تو در تو
به اندازه ی انزوای یک اثر شگرف
دردناک و لا ینحل به نظر نمی رسد
و من ترجیح می دهم
صدای قدمهایت
انتظار مرا تکه تکه کند
و نمیرد...!
و این یعنی
عشق
نمی بایست آنقدر دلفریب بوده باشد
برای عشق تبانی نمی کنم ...

roya imani این را پاسخ داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید



«مترو»


از چشمهایش خوانده بودم
عقب می رفت تا در آینه ی کاشی ها دقیق شود
خسته اما از چراغ با سرعت سرسام آورش
که افکارش را بر تن کاشی ها
فواره می کرد
زنی
که دستش مدام می رفت و می آمد
و مقطع حرف می زد
حرفی که نمی شد پایان اش را فهمید...



برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سخنان دکتر یوسف ابذری دردانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره پدیده «مرتضی پا شا یی»

_...میلون ها مدل ساخته اند که شما محکو مید با این مدل ها زندگی کنید ،فکر می کنید که دارید انتخاب می کنید ؛انتخاب می شید....»
_«این موسیقی سر انجامش فاشیسم»
_...دولت روحانی با توسل به مسائل شبه سیاسی از خواننده پاپ و راک استفاده میکنه که سیاست رو بگذارد کنار..
_...چه طور میشه این موسیفی رو تحلیل نکیم و درباره مرگش صحبت کنیم.
_...هم مردم و هم دولت در یک انتخاب نا مقدس با هم مشارکت می کنند...این یک پو پو لیسم حاده و می خواهند سیاست زدایی بکنند

...دو سال پیش در کلاس سمینار در مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی ،مسئله ای رو مطرح کردم و از استادم پرسیدم چرا واکنش اهل اندیشه به این ... دیدن ادامه ›› مو ضو ع، بی تفاوتیه؟
سعید مدنی (استاد و پژوشگر علوم اجتماعی ) به زندان رفته بود و انجمن ،حتی بیانیه اعتراضی ساده ای هم ارائه نکرد . از همون روز فهمیدم که محا فظه کاری با دلایل و تبیین های علمی، بزرگترین آفت جامعه شناسان ایران شده با انبوهی از داده های طیفی
یوسف اباذری دو باره امید وارم کرد.
دکتر یوسف اباذری با جسارت و درک تاریخی در ست از شرا یط اجتماعی ایران ،با نگاهی عمیق و دقیق پرده از فاجعه ای برداشت که در پس ذهن همه ما رخنه کرده بود و امکان درست دیدن و قایع رو از ما میگرفت
اباذری «خودکشی» علمی کرد تا روشنفکر با رسالت انسانیش در بین مردم حضور داشته باشه ،و کژ تابی های ذهنی بیمار رو با آیینه ای در رو به روی ما ،در عریانی مطلق بیان کنه
کلام اباذری یک«پرو پاگاندا» تا ثیر گذار بود که با ذکاوت و هوشی در خور در زمانی مناسب بیان شد،عملی کاملآ روشن بینانه که در تاریخ این سرزمین به یا دگار خواهد ماند.
حرفاش باطنا خوب بود ولی لحن تند و گزنده ای داشت که دافع نسل جدید و سعی نمی کنه که اونها رو جذب کنه ،کاری که دکتر شریعتی به زیبایی از پس اون براومد و این عزیزان همچون اباذری و ...از انجام اون عاجز هستند.ضمن این که من یه شکاف میبینم بین محیط آکادمیک و عمق جامعه با عامه (سطح)،این دو در جامعه ما قادر به گفتگوی توام با احترام نیستند و این جای تأسف داره!
۲۴ آذر ۱۳۹۳
عاصفه اتفاقا فکر میکنم دقیقا همین لحن و ادبیات نزدیک به جامعه باعث شد که حرفاش شنیده بشه و بازتاب پیدا کنه وگرنه حتما به نظر همه یه سخنرانی دانشگاهی کسل کننده بود که کسی حوصله شنیدنش رو نداشت.
۲۴ آذر ۱۳۹۳
با تشکر از اظهار نظر تون خانم پیشرو،
اما در مورد مقایسه بین اباذری و شریعتی یک نکته رو باید خدمتتون عرض کنم که ابن قیاس به نظر من اشتباه ،نمی خوام وارد جزییات اساسی این مورد بشم اما در حال حاضر سه نفر از مهمترین مدافعان شریعتی اساتید (فلسفه،تاریخ،جامعه شناسی) این کشور یعنی دکتر (احسان،سوسن،سارا) شرعتی ،تشکیک های مهمی بر تفکر پدر دارند،و همچنبن از نظر بنده ریشه ایدئولوژیک تفکری که- لمپنیسم مداحان -این کشور رو فراهم کرده،در تفکرات _ابوذر وار و سلمان وار شر یعتی ریشه داره و فکر نمی کنم که اباذری از این تفکر خوشبختانه بهره ای برده باشه اما در تایید چرایی عمل اباذری باید یک نکته رو مختصر خدمتتون عرض کنم
اگه فایل صوتی کامل سخنان دکتر اباذری رو گوش ندادید،یک بار این فایل صو.تی را به طور کامل گوش بدین،چرا که تونالیته و ضرباهنگ کلام اباذری ... دیدن ادامه ›› در کنار محتوای مطالبش،واقعیت اصیل کلام او رو بیشتر نما یان میکند، پانزده دقیقه ابتدایی صحبت های اباذری یک تحلیل جامعه شناختی با تلنگر های خاص یک روشنفکر آگاه به زمانه است،شاید هیچ کس به اندازه ی خود اباذری،براین موضوع آگاه نباشه که گفتگویی که بین او و یکی از دانشجویان اتفاق افتاد،مبانی تحلیل جامعه شناختی به معنای خاص کلمه رو نداشته،اما واقعیت ورای نگاه های(گل و بلبلی) شکل می گیره. وقتی من میگم اباذری خود کشی علمی کرد یعنی اینکه تا سالها باید مورد پرسش های نا بخردانه درباره لحنش قرار بگیره، این خود کشی یک کنش به معنای دقیق کلمه است، ما باید این کنش را از یک جامعه شناس در میان جفنگ بافی های رسانه های مختاف ارتباطی درک کنیم،باید زبان رو شکست تا از این -اختگی و یائسگی- که مدت هاست تو وجودمون لونه کرده رها بشیم.5؛
۲۷ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
-تکه ای از کتاب« سیاوش خانی» به یاد بهرام بیضایی،با همه پایمردی اش

فریگیس: {می نالد} آه ای ایزدان بر زمین! {می غرد} مرا چرا باید این بهره کرد؟
آه فریگیس در آینه بخت خود نگر.ترا گله از خود بایست که وی را برگزیدی- و جهانت بدین برگزید!

سیاوش :درود بر شاه سپیده دم که مژده خورشید می دهد!

فریگیس :نفرین بر پیک پگاه که نمی داند گیتی را به مرگ سیاوش بیدار می کند!

سیاوش : و آفرین بر هر روز که بر آید؛ وگر بی سیاوش!که مرا خوشخوانی ... دیدن ادامه ›› مژده بخش خروس بهتر از مویه کلاغ!
---------
پیرزن : می بو جان خانه آبادی کن.بیا زودتر لب تر کن تا این چند ورزیگر دل شده را به جان هم نینداختی!

می مو : خرم جان همچین گفتید انگار گوهر ریخته اند.میان ناوه کش و اویار و هیمه ور و وجین کار چه بگویم که هیچ کدام یک کف دست خاک از خود ندارند؟

- حالا چهار مرد جوانسال که می کوشند در حرف زدن از یکدیگر پیشی بگیرند به دو می رسند؛می بو بی آنکه پیدا باشد روی سخنش با کدامشان است سر می کند سوی آن_

می بو : اگر زمین داری کجاست تا خودم چهار برش پر چین بکشم؛ وگر نداری پرچین چهار بر من نکش!
«پیکرت در جهان»
من،آوازم را بر پیکره جهان تو سر دادم
و نگاهم را در افقی باران خورده کاشتم
بگذار
تا بمانم
من آه و آواز را می شناسم
و پرنده لبانت را دوست می داشتم
(مرا وا مگذار،که تنها ترین عاشقان جهان،به کودکانه ترین آوازت ،دلشادند)
عشق
در فردای پرنده کوچک خوشبختی و در تصویری از لبان براماسیده ... دیدن ادامه ›› تو
در کنج رهایی ،به تاریکی رفت
بگذار -تا جلوه ماه تاب شبهای من، در انتهای چشمانت عاشق بماند.
بدانم یا ندانم،که چگونه دوست... داشته باشم
من آن را تکرار می کنم
-حرفی از چشمانت مرا مست کرد
و مهتابی کاشته شده با خاکی سه رنگ ،لبانم را از قصه تکرار تو خالی کرد
در ساعت شروع کتابی تازه از «سانتاک»
roya imani، فاطمه، Someone و آرزو نوری این را امتیاز داده‌اند
حس زیبایی دارد (:
۲۳ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما کس وبر و اندیشه اجتماعی از منظر «ریمون آرون»
ماکس وبر که اندیشه اجتماعی اش «دراماتیک» است. -نه ریشخند آمیز- واقعیت و اهمیت نبرد طبقات را می پذیرفت؛و بنابراین میراث فکری مار کسیسم و ارزش ملاحظات جامعه شناختی را،که عزیمتگاه «بیانیه کمونیستی» را تشکیل می دادند قبول داشت.«کسی که این مسئولیت را می پذیرد که انگشتش را در پره های چرخ توسعه سیاسی میهن اش داخل کند،باید اعصابی فو لادین داشته باشد و آنقدر احساساتی نباشد که به سیاستی گذرا تن در دهد.وآن کس که در راه سیاست گذرا گام بر می دارد باید قبل از هر چیز پندار از خود بزدایدو [ ... ]پدیده بنیادین نبرد اجتناب نا پذیر و جاودان آدمیان بر ضد یکدیگر در روی زمین را باز شناسد».

از: ریمون آرون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«بود آزاده»
مرگ با پر و بال فلزی رسید
-این ماشین سرد را به کوچه پهلویی هدایت کنید،شاملو گفت
و راننده مرگ با سر و روی خاک آلوده گفت:ماموریم و معذور
و پای بریده شاملو را می دیدیم
که در پی کامیون راه افتاد
«شمس لنگرودی»
تحلیل تانگو .... بر اساس درک موقعیت های اجتماعی در نمایشنامه
تانگو را نباید بر اساس عملکرد و رفتار فردی افراد مورد تحلیل قرار داد،بلکه در این اثر بخاطر پیوند و ارتباط تنگاتنگی که بین نحوه اعمال و رفتار شخصیت های نمایشنامه در موقعیتی که نشانه ها و عناصر تحلیلی آن ریشه در مفهوم خانواده به عنوان کلیتی که اعمال و رفتار کاراکترهای نمایشنامه را را شکا داده است و سرنوشت اعمال و رفتار انها در پیوند با یکدیگر نمایان می شود ،مورد بررسی قرار داد.
این اثر نشانه و تصویری ،از شکل گیری منش و خوی فردی افراد افراد در موقعیت های خاصی است که ریشه در زیست جمعی و تضاد ها و تقابل ها و تعامل های شخصیت های نمایشنامه می باشد
آنچه کلام و عمل شخصیت های نمایشنامه را در پیوندی تنگاتنگ نمایان می کند،وابستگی آنها به واقعیت عینی به نام خانواده می باشدخانواده بیشترین تا ثیر ساختاری را بر زبان و کنش کاراکتر ها دارا می باشد و بر اساس مبانی نظری ( رابرت کی مرتون ) در رابطه با کارکرد وسایل و اهداف در این دو خانواده با ارجاع به متن نمایشنامه قابل شناخت و بررسی می باشد .
علاوه براین موضوع در این اثر میتوان با بهره گیری از کلام و شرح اعمال کاراکترها به درک اثر بر اساس پنج نقطه اوج در نمایشنامه که نشانه ای از تاثیر شرایط زندگی اجتماعی در خلق موقعیت های اجتماعی است،اشاره کرد : درگیری لفظی بین موسی و محسن در باره ازدواج مجدد موسی - جواب رد «ملی» با ازدواج ... دیدن ادامه ›› با حسین - آوازه خوان سدن شکوه با نام مستعار - سیلی زدن حسین به صورت محسن - نزدیک شدن قیصر به حسین و رانده شدن و تحقیر او توسط محسن«البته ،اجرای این بخش از اثر با پایان بندی رادی در متن نمایشنامه تفاوت دارد»
هدف از این نوشتار بیان شرحی کوتاه بود از امکان های تحلیلی که آثار رادی بر اساس معیار های جامعه شناختی فراهم می کند و توجه خاص به این امر که ما بیش از نفد آثار، با واکاوی مفاهیم ،لایه های مختلف اثر را ،بهتر بشناسیم. ا
I am here، احد کریمی و محمد فروزنده این را خواندند
shabnam، پرند محمدی و علی عبدالرحیم این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ظاهری باران خورده ودستانی آویزان
مسافر شب های انتظار،روبان قرمز خود را،دور محوطه گرم ومرطوب تابستان میکشد.
من و تو
در زیر چتر
نجوا می کنبم ،می خوانیم
«سرود بودن را»
فاصله تا انتهای کوچه امتداد دارد و شعر تا پایان زندگی
آپارتمان ها خاموش اند.
درختان شاداب.
چشمان من خیس و دامان بهاری تو ،خیس تر
-آوازت را رسا تر بخوان-
در گوشهایم گنجشک ها و پرستو ها خانه کرده اند.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
الهام، امین و آرزو نوری این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمی خواستم ترانه خود باشم
نمی خواستم آسمان سیلاب اشکش را بر من جاری کند
تا از شریان خشکیده رگهای درختان بهار،آواز هیچستان را بیاموزم
و به مانند
آن سادگی و آن عریانی کوچه های شهر تو
اضلاع تمامی شهر رااز کنج خلوت انتهای کوچه به نظاره،بنشینم.
نمی خواستم از بودن «بمیرم»
نمیدانم در کدام کوچه،عشق را به کنج خلوت بردم،که این گونه
از وارثان جاودانه زمین شکست خوردم
«آزردگی ،ردای من است»
در آن کوچه ،به سیلی من بیدار مشو
که تنها دستکارش
قفس بود و کتاب کوچه
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
Someone، مهدی میرزا و امیر هوشنگ صدری این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تکه ای از کتاب «مکالمات»( گفتگوی اکبر رادی با ملک ابراهیم امیری)
بخشی از کلام رادی:
-اما من که در این حجره ندای شرق زنده میدهم،آقا،من که به آبروی کلمه قسم خورده ام،و من که از دریچه،شعر،نور،کبله آفا و تکه ای از آسمان آبی را میبینم،درام را خلق عشق،عدالت و روشنایی می دانم،و ثبت هر کلمه را تیری صاف به قلب آن غول بد شگون،که تا سایه این غول روی زمین افتاده،جهان در تئاتر من پلشت،سنگواره،بی عدالت است؛اما پوچ نیست. پس مینویسم نه برای آنکه در سایه مرگبار غول غوطه ور شوم؛بلکه به نیت آنکه روح مبتلا به غول را در آب شفا بخش صحنه بشویم.(مکالمات،146)
سارا صاد و سیاوش حیدری این را دوست دارند
ممنون آقای ضیایی،احساس کردم در این -نه در کجایی- بیانات دوستان درباره آثار رادی سکوت پیشه کنم و همچنان امیدوار باشم که تحلیل مفاهیم اجتماعی در آثار رادی پیگیری بشه و همچنین بااین متن، دوباره، با وازه هایش ، زندگی کنم.
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از شریان رگهای قرمز،
بلورین شد کودکی
در زردی چهره عبوس مرد بامدادی
و پرسش پرواز ،چندین بار تکرار شد
و ساعت بی پایان نوازشی به شریان های باقی مانده در موسیقی کلامش داد و کودکی آراسته در امتداد بامداد بر چهره خورشید،نعره ای زد
بر چهره زرد مادر
و پرندگان کوجک کنار پنجره نام پروازی را بر درختان کوتاه ثبت کردند
.... فاجعه آغاز شد بود .....

و مردان و زنان
... دیدن ادامه ›› با لبانی از خون
بوسه بر هم می زدند و پایکوبان شعر می خواندند .
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
محیا پارسائی، آیدا خمان، حسین کوهی، hintha و فرزان بهنام این را امتیاز داده‌اند
عالی بود ...
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
خیلی زیبا بود...
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
سپاس به خاطر مهربانی تان
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
(قوچانی،مهر نامه و ابراهیم حاتمی کیا ) رو جلد ماهنامه مهر نامه در سال جدید عکسی از ابراهیم حاتمی کیا با عکاسی های همیشه دلنشین رضا معطریان در پنجمین سالگرد تاسیس این ماهنامه به غایت تا ثیر گذار در علوم انسانیه. آنچه تاملی چند باره را در ذهن مخاطبان ،تاثیر گذار ترین ماهنامه روشنفکری در ایران جلب می کنه چرایی حضور حاتمی کیا در رو جلد این ماهنامه است،نگاهی گذرا به رو جلد 33 شماره قبل این ماهنامه و تضاد عجیبش با انتخاب آقای (چ) نشانئ از عملکرد عجیب قوجانی در این مورد خاص هست .هر جند که قوچانی با ترفند ها و توجیهاتش در این باره سعی داره مخاطبانش رو همراه کنه و با سحر در خور کلامش مسئله اساسی رو در این بین سطحی جلوه بده،جرا که حاتمی کیا در این چند ماه اخیر سمبل تقکر پرو پا گاندا محور بوده و مبتذل ترین نوع نگاه رو در کلام و کنش اجتما عی اش عریان کرده،و اگر قوچانی به دنبال این رو جلد ها باشه باید به تدریج به فکر کاهش مخاطبان این مجله باشه،چرا که حجم عظیمی از آنتی تز های تفکر او با سعه صدر و با دقت در حال نظاره بر روش و منش در اندیشه قو چانی هستند و انتحاب حاتمن کیا به معنای کنشگر اجتماعی در رو جلد این مجله نه تنها کشف یک اتفاق در حوزه اندیشه نیست بلکه اشتباه عوام محورانه ای در بالا ترین سطح گفتمان در متنی است که این قاب کوچک در اون جا نمی گیره ،در پایان هم باید از محسن آزرم منتقد -اهل اندیشه دقیق- باید پرسید که چرا در برابر این انتخاب قوچانی واکنش نشان نداده که این انتخاب نمی تونه در خور ارزش سینما گر ی باشناخت از قواع د اصیل کنش باشه.
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
بنظرم قوچانى هوشمندانه داره اشتباه بچه گانه اى که حاتمى کیا رو به اون سمت هل داد (که اونها هم ازین لقمه چرب و نرم اماده حداکثر استفاده رو کردن..!) این که لجوجانه قصد داشتن شیار ١٤٣ رو به بخش مسابقه راه ندن! و بدتر این که در یه خاله بازى زشت جایزه بهترین فیلم و فیلمنامه رو به فیلم متوسط افخمى دادن و جابزه بهترین کارگردانى رو که حق مسلم!!! حاتمى کیا بود به درویش دادن(به علاوه هفت سیمرغ دیگه تازه جناب درویش غضب فرمودن ازین که نابازیگر تازه کار فیلمش بعنوان بهترین نقش اول انتخاب نشده!!! که شرم اور بود این که اجازه دادن چنین برخوردى با جشنواره کنه!) و البته که رفتار تلافى جویانه حاتمى کیا و حرفهاىى که درین مدت زده لجوجانه و زشت بوده اما از بیخردى دوستان بود که حاتمى کیایی که گزارش یک جشن رو میسازه بگه که سینما احتیاج به انقلاب فرهنگى داره.... و براى حاتمى کیا این توهم پیش اومد که ماها با فیلمش مشکل داریم و در حال کوبیدنش هستیم و،،،، در حالیکه شبکه هاى اجتماعى و همین تیوال نشون میده که طرفداران تغییر با چ ارتباط خوبى برقرار کردن و نه تنها نفى نکردن که گاها دعوت کردن بدیدنش،،،،،بهرحال ماجرا چند لایه هست اما کار درست رو قوچانى میکنه که سعد در میداندارى و جمع کردن اب ریخته داره
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
آقای عمرانی نوا، حرفاتونو دوست داشتم
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
آقای دانش عزیز با دورود و احترام فراوان بخاطر اظهار نظر تون میخوام تکمله ای بر نظرتون ارائه کنم،دانش عزیز کسی که گزارش یک جشن رو میسازه با سطحی از برداشت نسبت به جهان اطرافش دست به تولید این نگاه و این گونه از روایت میزنه،آنچه در مورد حاتمی کیا حیرت آوره غوغا سالاری در کلامشه،او در برنامه راز شرکت می کنه از ده نمکی حمایت میکنه،به فرهادی طعنه میزنه و به خودذس هم نهیب میزنه که من هم باید از این پس مواظب رفتارم باشم و در برهه های خاص از تاریخ این سرزمین به باز اندیشی عملکردم بپردازم و بیانات حضرات گرانمایه رو سر لوحه اعمالم قرار بدم،بحث بر سر میانه داری قوچانی نیست،من بیش از ده ساله که با کلام او آشنا هستم و احترام خاصی برای هم نسلم قا ئلم ،آنچه عجیب میکنه اندیشه قوچانی رو برام در مدل های تحلیلی اون هستش، بهره گیری از - ideal type- های ماکس وبری برای رسیدن به مدلی از بیان مسائل و پرونده شماره قبل این مجاه به قلم او در مورد کانون نویسندگان ایران، این تامل رو چند باره میکنه،به امید روزی که او کمی آنگونه تر به مباحث و نقد هایی که بهش مشه نگاه کنه
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1-تخیل جامعه شناختی( social imagination) و فیلم ( her)، ( هر) و امکان های ممکن درباره موقیت های اجتماعی ,و دریافت ما از دیالوگ در متن اثر ، سه نشانه مهم در این اثر می باشند، واکاوی دوباره ای در این اثر کنیم با این سه نشانه
sanaz m.barin و فائزه جابیک این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید