نوشتاری تحلیلی بر نمایش (برنارد مرده است)
برنارد مرده است نمایشنامه ای است که در تلاشی که کارگردان انجام داده است،شکل و فرم خاصی پیدا می کند،کاری که با انواع ظرفیت های موجود در صحنه توسط کار گردان انجام می گیرد؛شاید این پرسش پیش آید که هر اثری،نمایشنامه ای است که توسط کارگردان به یک اثر نمایشی تبدیل می شود.اما نکته در تاکید بر این موصوع،با توجه به عملکرد کارگردان دراثر میباشد.تکرار چندین و چندین باره متن نمایش در صفحه ی که در رو به روی مخاطب قرار دارد و تا کیدی که (آدورنو وار) کارگردان به متن اثر داشته،این شاخصه را در اثر بیشتر نمایان می کند.
ما بارها در طول نمایش نوشته هایی را در صفحه ی رو بروی مخاطب در حالی که بازیگران در حال تغییر دکو ر در صحنه می باشند را میبینیم . من هر بار که این نوشته ها را می دیدم،با توجه به نگاهی که از ابتدای اثر در ذهن خود پرورانده بودم،در پی آن اتفاق خاصی بودم که صحنه نمایش توانایی بروز و نمود آن را در اثر نداشته است و به واسطه متنی که در رو بروی مخا طب قرار می گیرد این امکان به وجود آید.اما متا سفانه هیچ کدام از این نوشتار ها در آن پازل بزرگ رو به روی ما در صحنه نمایش آن را نمایان نمی کند،این پازل بزرگ نه تنها به عنوان عامل اثر گذار در طول اثر خود را نمایان نکرده است،بلکه بارها با تحمیل کردن خود بر فضای اثر موجبات کندی و تا خیر در اجرای قسمت های مختلف در اثر را فراهم می آورد.
کارگردان با تاملی آگاهانه در از ریتم انداختن نمایش،نه تنها موجبات تامل و تفکر بیشتر بر شخصیت ها ی نمایش را فراهم نکرده است،بلکه مخاطب را بدوت آگاهی درست از انگیزه های سه کاراکتری که در هم پوشانی دیالکتیکی کنش و واکنش یکدیگر را سامان نی دهند ،تنها می گذارد؛و این تنهایی عامل انگیزشی در درک
... دیدن ادامه ››
اثر فراهم نمی کند.
نکته دیگر در ارتباط با کلیت اثر در پیوند با موضوع نمایش و شیوه پرداخت به آن می باشد،ما در طول نمایش یک پیوستار مشحص در ارتباط بین نحوه چیدمان اثر و اتفاق خاص پایان نمایش نمی بینیم ،همه چیز به آرامی اتفاق می افتد و هیچ نمود خاص دراماتیک هم در شخصیت ها بر نمی انگیزد، این نشان از کارکرد خاص کارگردان در اثر میباشد ،که با نگرش رویکرد به متن و آنچه در فرم اثر می بینیم، هم آوا نمی باشد.