تکه ای از کتاب «مکالمات»( گفتگوی اکبر رادی با ملک ابراهیم امیری)
بخشی از کلام رادی:
-اما من که در این حجره ندای شرق زنده میدهم،آقا،من که به آبروی کلمه قسم خورده ام،و من که از دریچه،شعر،نور،کبله آفا و تکه ای از آسمان آبی را میبینم،درام را خلق عشق،عدالت و روشنایی می دانم،و ثبت هر کلمه را تیری صاف به قلب آن غول بد شگون،که تا سایه این غول روی زمین افتاده،جهان در تئاتر من پلشت،سنگواره،بی عدالت است؛اما پوچ نیست. پس مینویسم نه برای آنکه در سایه مرگبار غول غوطه ور شوم؛بلکه به نیت آنکه روح مبتلا به غول را در آب شفا بخش صحنه بشویم.(مکالمات،146)