از شریان رگهای قرمز،
بلورین شد کودکی
در زردی چهره عبوس مرد بامدادی
و پرسش پرواز ،چندین بار تکرار شد
و ساعت بی پایان نوازشی به شریان های باقی مانده در موسیقی کلامش داد و کودکی آراسته در امتداد بامداد بر چهره خورشید،نعره ای زد
بر چهره زرد مادر
و پرندگان کوجک کنار پنجره نام پروازی را بر درختان کوتاه ثبت کردند
.... فاجعه آغاز شد بود .....
و مردان و زنان
... دیدن ادامه ››
با لبانی از خون
بوسه بر هم می زدند و پایکوبان شعر می خواندند .