در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ساینا بیژن زاده | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 20:09:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گرونه تیوال جان گرووننننن
گروه همیاری (support)
درود بر شما
تیوال+ به گونه‌ای طراحی شده‌است که حتی اگر در ماه دو برنامه (هر یک دو بلیت) از تخفیف‌های پلاس بهره ببرید + حد متوسطی از پیشنهادهایی که از سازمان‌های دیگر به صورت هدیه، اعتبار یا تخفیف ارایه شده است استفاده کنید دستاورد آن بیش از سه برابر هزینه ماهانه شماست. با استفاده بیشتر از تخفیف‌ها، اولویت خرید و پیشنهادها دستاورد بیشتر نیز می‌شود.
۲۱ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام می شه رزرو کرد ؟
گروه همیاری (support)
درود بر شما
ظرفیت این برنامه تکمیل شده است. امیدواریم در برنامه های آتی در خدمت شما باشیم.
۲۱ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ماه لب پنجره می نشیند
و به انعکاس تصویر شاعرانه خود در آب گل آلود خیره می شود

ناگهان یکی از پشت سر محکم هلش می دهد
و ماه درون آب های خیس و سرد می افتد

و سینی خلق می شود
تو آن را دستت می گیری و برایم چای می آوری

لبخند محجوبی می زنی و مهمان ها کل می کشند .

و تو آن قدر هول می شوی که سینی چای از دستت ... دیدن ادامه ›› می افتد و آثار سوختگی آن تا مدت ها روی بدنم می ماند .

حقمان بود !

ماه بیچاره فقط می خواست اندکی لب پنجره خستگی در کند که ما عیشش را خراب کردیم ...

سینی چای برق می زند و ماه جایی آن دور ها زیرزیرکی می خندد...

شفق
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لعنت به این وضعیت اکران !
لعنت به این نامه های بی سر و ته
لعنت به به این که حتی اجازه نمی دند فیلم رو خودمون ببینیم و نظر بدیم....

به همین راحتی جمعش کردند از روی پرده....
یاسمن این را خواند
نوبادی این را دوست دارد
چیز خاصی رو از دست ندادید..ناراحت نباشید
۲۰ تیر ۱۳۹۶
یک فیلم منحصر بفرد رو از دست دادید
۲۱ تیر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرد کلاه شاپوی پینه بسته اش را بر می دارد
و میز فرو می ریزد
زمین خمیازه ای می کشد
و تکه های میز را با سر و صدا قورت می دهد
تکه چوب اخر در دهانش گیر می کند
و او را به سرفه می اندازد
زمین زیر پای مرد سرفه خشکی می زند
و تکه چوب لزج و خیس بیرون می افتد
مرد با انزجار می نگرد
بیوون خانه صدای دعا کردن مردم
گوش ها را کر کرده
و همه در هر جهت که دوست ... دیدن ادامه ›› داشته اند ایستاده اند
چشم ها در گودی فرو رفته
و زیر لب وزوز وهم آوری را تکرار می کنند
یک نفر از جلوی جمعیت می گوید:
ما دست به مرغ هایمان نخواهیم زد!
و همه تکرار می کنند
- ما ظرف های چینی مان را با اسکاچ نخواهیم شست!
و باز تکرار
- ما قبل از خواب گوسفندهایمان را خواهیم شمرد!
و صدای تکرار مردم از قبل هم بلند تر می شود
مرد منزجر نگاهشان می کند
یک بچه دست از دعا می کشد و به او شکلات تعارف می کند
پوست شکلات روی سر یک زن دهقان می افتد
زن ککش هم نمی گزد!
مرد خم می شود و از او می پرسد:
چه کسی این ها را به شما یاد داده است ؟
زن زیر لب جواب می دهد: از اولین پیامبران بود و صدای خوشی داشت!
و دیگری می گوید: نه مگر همانی نبود که کشتی داشت ؟
و آن یکی: همان که مرده را زنده می کرد!
و یک نفر از جای نامعلوم فریاد زد: مگر او آخرین پیامبر نبود ؟

و مرد غمگین تر می شود!

بالای کوهستان
دور از شهر
جایی که پرنده ها سرودهای آسمانی را می خواندند
در یک کلبه کوچک و گرم
پیامبران دور هم جمع شده بودند
و چای با نان زنجبیلی می خوردند!

-پنجره را ببند!

یکی از پیامبران بلند شد و پنجره را بست.
حالا دیگر صدای دعا خواندن مردم هم محو شده بود.

شفق
دوستان عزیز تیوالی ! من می خواستم فردا به تماشای فیلم بشینم . از یکی از دوستان که فیلم رو دیده بودند پرس و و کردم که فیلم چطوره . می دونید راستش این سوالم بیش تر برای اونه که بدونم توی فیلم فحش زیاده ؟ چطوریاست .... خواهش می کنم هر چه زود تر کسانی که دیدند جواب بدند . :-)
محمد مهدی صحراپور، سپیده و maria این را خواندند
reza heidari این را دوست دارد
درود ساینا جان نه مشکلی زیادی در فیلم از این بابت نیست ...
۲۷ تیر ۱۳۹۴
فیلم خوش ساخت و متفاوت به نسبت فیلم های دیگر سینمای داخلی خواهید دید. سیامک صفری درخشان بازی میکنه. البته که راجع به فیلمنامه و شخصیت های اضافی اون نقد وارد هست، اما میشه گفت اگر نام نویسنده و کارگردان رو قبل از تماشای اون نمیدیدم میتونستم حدس بزنم که کار متعلق به هومن سیدی هست و سلیقه و سبک هومن سیدی کاملا قالبه ...
۲۷ تیر ۱۳۹۴
ساینا جان فقط آخرای فیلم یکی دوبار عباس غزالی یه کلمه رو تکرار میکنه که اونم ......
حالا در کل نه از واژه های بدی استفاده نمیشه
۲۷ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند شب پیش باران بارید
هوا سرد بود
تو را دیدم که بند کتانی هایت را به هم گره می زدی
بند کتانی هایت را که گره زدی سمتت دویدم تا با هم برویم
برنگشتی
نگاهم هم نکردی
راهت را کشیدی و رفتی و دست من
در طلب تو باز ماند .
باران شره می کرد
هوا سرد تر شده بود
مامور پلیس را دیدم
سردش بود
خواستم کتم را به او بدهم
نگاهم هم نکرد
راهش ... دیدن ادامه ›› را کشید و رفت و دست من
در طلبش باز ماند
باران سیل آسا می بارید
هوا بسیار سرد شده بود.
دخترک گدا گوشه خیابان بود
دستانش را به هم می مالید
سمتش رفتم تا با دستانم گرمش کنم
نگاهم هم نکرد
راهش را کشید و رفت و دست من
در طلبش باز ماند
باران بی وقفه می بارید
هوا یخبندان بود.
قلب من ، همان لحظه
قلب من ، همان ساعت که دخترک گدا رفت
یخ زد !
سرد شد و باران هنوز چکه می کرد ...
قلب من ،
قلب من ، مثل نگاه تو یخ زد
سرد شد و باران هنوز در جای خالی قدم هایت رد پایش را می گذاشت
گفته بودی هر گز یخ نخواهم زد
سرد نخواهم شد !
اما من یخ زدم...
سرد شدم...
مجسمه ای یخی با دستی دراز شده..
این روز ها باران دیگر نمی بارد
ولی مجسمه هنوز همان جاست
همان نقطه ای که تو راهت را کشیدی و رفتی
جای کتانی هایت هایت هنوز روی آسفالت مانده....
گفته بودی یخ نخواهی زد ....
سرد نخواهی شد...

شفق
می گویند : حالت بد بود !
مدام هذیان می گفتی و ما آرامت می کردیم...
سرماخورده هم که باشی،
می توانی بچشی طعم تلخ دروغ هایشان را !
از شما چه پنهان ، می ترسم...
می ترسم
بگویم نه ! حال من بد نبود ...
می ترسم بهشان بچشانم همان طعم تلخ دروغ هایشان را ...
می گویند کمی آب هویج بنوش...سر دردت را رفع می کند
و آن ها چه غافلند که نمی دانند ... دیدن ادامه ›› سر درد من
سر درد نیست
دردِ سر است ...
دردسر !
گوشه اتاق سفید یک بیمارستان سفید با پرسنل سفید برایم رخت پهن کرده اند..
آرام می روم و آرام جای می گیرم
از شما چه پنهان ، شاید دردسر من هم جایی بین دردسر های آن سوی پنجره
بیمارستان گم شود
شاید گم شود
شاید برود و دیگر هرگز باز نگردد...
یک نفر در هیاهوی آن سوی پنجره فریاد می زند : حالت خوب نیست ! کمی آب هویج بنوش !

شفق
امروز رو دیروز دیدم و دوست داشتم.. البته ایرادهایی هم بهش دارم که سر فرصت میام می نویسم ...
ولی در کل بعد از چند ماه که سینما نرفته بودم خیلی بهم چسبید .آخرین بار که رفتم اینقدر اعصابم سر فیلم خورد شد که بالاخره امروز تونست منو با سینما دوباره آشتی بده.
بازی ها همه خوب و عااالی بودند دوست داشتم.
بر عکس خیلی ها مشکلی با سکوت یونس نداشتم.
در کل فیلمی نیست که به همین راحتی بشه ازش گذشت . البته اینم بگم که سلیقه ایه ممکنه خوشتون بیاد و ممکنه هم نیاد .
در کل اگر هم بیاد و یا شاید هم نیاد ، ارزش یک بار دیدن رو داره .
آواتارتون شدیدن لایک!
۰۹ مرداد ۱۳۹۳
شدیدا ممنون !
۱۰ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پریشب کار رو دیدم یا بهتره که بگم ، تجربه کردم . اول از همه می خواستم به خاطر این ایده خلاقانه یک تبریک درست و حسابی به کارگردان بگم . در طول اجرا من گذشت زمان رو حتی متوجه هم نشدم و آخرش نمی خواستم از جام بلند بشم. مخصوصا اون قسمتی که بارون می بارید . کابوس نامه یک تجربه واقعا متفاوت بود .
یک تشکر دوباره هم داشتم از طرف خانواده شهدا به خاطر گنجوندن اون قسمت شهید در کابوس نامه . وقتی استخوان های شهید رو در بغل همراه من که کنارم نشسته بود قرار دادند به شدت گریه اش گرفت .
یک موضوعی هست که باید حتما بهش اشاره کنم. شب اجرا من تنها به زعم بعضی از دوستان کودک آن جمع بودم با پانزده سال و اندی سن . و حتی فکر کنم امکان داشت به دلیل به قول بعضی از دوستان سن کمم از تجربه این نمایش محروم بشم. :-| در حالی که کابوس نامه نه تنها برای من ترسناک نبود بلکه دلنشین هم بود و از اون لذت بردم. اینو خواستم بگم که هر کسی که سنش کمه دلیل نمی شه که ترسو هم باشه :-|
در آخر هم بگم یک سری از دوستانی که اون شب که ما بودیم تشریف آورده بودند به وضوح به نظر می آمد حتی یک بار هم تئاتر نرفتند و کابوس نامه حکم تونل وحشت شهر بازی رو داشت برای این دسته از عزیزان . برام جالب بود .
و باز هم تشکر می کنم از همه عوامل کار . باعث شد شب خیلی خوبی داشته باشم . ممنون
دوستان عزیز تیوالی یک سوال داشتم . موضوع نمایش نامه در مورد چیه ؟ و متنش چطوریه ؟ آخه جدیدا هر تئاتری می رم شوخی های بدی توش می شه که باعث می شه کلا از رفتن به تئاتر بدی منصرف می شم . دوستانی که این کار رو دیدید ، لطفا جواب بدید.....
این کار نمایش‌نامه نداره. چون اصلاً نمایش نیست. کابوسه!
اگه شما دنبال یه کار با متن قوی هستید، این کار رو بهتون پیشنهاد نمی‌کنم. چون این کار متن قوی نداره و مثل یه کابوس بی‌سروته‌ه...

ولی اگه دنبال یه تجربه جدید هستید، بهتون پیشنهاد می‌کنم این کار رو تجربه کنید.
من خودم این کار رو دوست داشتم. دلیلش هم تجربه‌ی جدید بودنش بود. نه متنش.
متنش شوخی‌های بدی توش نداره. حرف جدی هم نداره. کلاً چیزی نداره...

فقط به این موضوع هم دقت کنید که این کار "تئاتر" نیست. نوعی تجربه است.
۳۰ خرداد ۱۳۹۳
ممنون همین برام کافیه که شوخی های بدی توش نداره . با تشکر
۳۰ خرداد ۱۳۹۳
البته آقای آبایی عزیز، توصیه می کنم یه بار دیگه نمایش رو ببنید و این بار به متنش توجه کنید....حرفهای گفته شده در نمایش کابوس نامه دو کلی نکته پشتش داره....
۳۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان عزیز تیوالی یک سوال داشتم . موضوع نمایش نامه در مورد چیه ؟ و متنش چطوریه ؟ آخه جدیدا هر تئاتری می رم شوخی های بدی توش می شه که باعث می شه کلا از رفتن به تئاتر بعدی منصرف می شم . دوستانی که این کار رو دیدید ، لطفا جواب بدید.....
خیلی خوبه که میپرسین،اگه کسی به هر دلیل حساسیت داره باید قبل از نمایشا امار بگیره و اونا رو که دوس نداره نره نه مثل بعضیا که بعد از دیدن ،اعتراض میکنن
۳۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه چیز به روشنی روز اول خلقت بود . سرخی قبل از طلوع را اگر با قرمزی چراغ های بی شمار خیابان پیوند می زدی ، حاصلش می شد تهران ! شهری که حتی در صبحگاه خویش نیز روشنی اش چشمت را می زند ...گرگ ها و میش ها از این جا فرار کرده اند ... تو از من نخواه بمانم....منی که نه گرگم و نه میش....

شفق
اتوبوس
مسافر
مسافر به دنبال اتوبوس.

اتوبوس
جاده
اتوبوس به دنبال جاده.

مسافر
جاده
مسافر در جاده ، جا ماند.

اتوبوس
جاده
مسافر
مسافر از اتوبوس در جاده جا ماند .

کاش می شد ، بعضی خاطره ها با مسافر در جاده بدون اتوبوس جا بمانند.....
ساینا جان خیلی قشنگ شروع کردی ریتم و مفهومت زیبا بود
فقط اخرش میتونست بهتر بشه .توضیح در شعر سهم خواننده رو میگیره .

مسافر از اتوبوس در جاده ماند

وخاطره اش رهایم نمیکند .
۱۰ خرداد ۱۳۹۳
ساینااااا.آفرین.جالب بود..زیاد
۱۰ مرداد ۱۳۹۳
متشکر و ممنون
۱۰ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب این تئاتر رو دیدم باید بگم که انتظار کار واقعا فوق العاده ای داشتم . خوب راستش خیلی انتظاراتم بر آورده نشد یک جاهایی از متن رو دوست نداشتم . ولی از حق نگذریم بازی ها کارگردانی میزانسن طراحی صحنه نور پردازی و همه این ها واقعا عاالی بود کار هنری بود . نمی دونم چه نیازی به فحش دادن بود ؟ واقعا نمی دونم.... گذشته از این ها کار بدی نبود . ولیی از نظر من و چند نفر دیگه بهتر ببود یک کم بیش تر روی متن کار می کردند... دست مریزاد... بازیا ولی واقعا عااالی بودند . از همه گروه تشکر می کنم.
فحش دادن و استفاده از کلمات رکیک مثل اینکه تو تئاتر مد شده !
جز اپرای حافظ تئاتری رو تو این چند ماه ندیدم که توش فحش ندن !
۰۹ خرداد ۱۳۹۳
سپاسگذاریم که برای دیدن کار تشریف آوردین ...نظر تمامی دوستان محترمه :)
۰۹ خرداد ۱۳۹۳
سپاس از حضورتون
۱۰ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

یادت سهراب ، بخیر ! آن زمان ها می گفتی که به آغاز زمین نزدیکی. روح تو در جهت تازه اشیا جاری است .روح تو ،گاهی از شوق ، سرفه اش می گیرد . قطره های باران را ، درز آجر ها را ، می شمارد .
دم به دم می گفتی روح تو ، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد .
دم به دم می گویم مثل احساس احساس حقیقت ، حقیقت دارد .

دم به دم می گفتی من به سیبی خوشنودم و به بوییدن یک بوته بابونه.
دم به دم می گویم که به روزی خوشنودم و به روزی ... دیدن ادامه ›› که خواهد آمد.

دم به دم می گفتی زندگی ، بال و پری دارد با وسعت مرگ .پرشی دارد ، اندازه عشق .
دم به دم می گویم زندگی ، نیست جز این لحظه و حیف که چه زود دیر می شود .

دم به دم می گفتی چشم ها را باید شست . جور دیگر باید دید .
دم به دم می گویم عینکت را بردار ! چشم ها پاک شدنی نیستند .

آن زمان ها ، خوب یادم است ...می گفتی زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود . زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.زندگی شستن یک "بشقاب " است.زندگی مجذور آینه است . گل به توان ابدیت.
دم به دم می گفتی با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت .دوست را زیر باران باید دید . عشق را زیر باران باید جست .
دم به دم می گویم چه نیازی است به باران ؛ به هنگام بارش همه مردم شهر؟چه نیازی است به باران ؛ بدون دوست ؟ چه نیازی است به باران؛ بدون عشق ؟

دم به دم می گفتی زندگی تر شدن پی در پی . زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است . رخت ها را بکنیم. آب در یک قدمی است .
دم به دم می گویم زندگی دویدن پی در پی .زندگی غرق شدن در اقیانوس اکنون است . رخت ها را نکنیم . نان در صد قدمی است.
یادت بخیر ! این آخری ها می گفتی زندگی رسم خوشایندی است . زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می‌پیچد.
و این بار این من هستم که دم به دم می گویم : زندگی رسم خوشایندی است . در اندیشه مرگ. در اندیشه صلح .در اندیشه جنگ . در اندیشه هر اندیشه عقل جهان !
شفق
دیروز ، باران بارید.
امروز ، باران می بارد.
فردا ؛ باران نخواهد بارید !
و من ،
هنوز در عجبم که کِی سیلاب باران آدم ها
قطع خواهد شد ؟

یک کلام باران ، بدون صاعقه لطفا !

شفق
آفرین و قشنگ بود.
........
متشکرم از خانم ساینا
۰۹ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان تیوالی می خواستم بدونم این تئاتر تا چه حد خوبه ؟ طوری هست که بشه چند نفر رو با خودت بیاری و بعدش خجالت نکشی؟ منظورم اینه که دیالوگ ها و کلا متن نمایش مناسب چه سنیه ؟
خانم ساینا خانم :
اول از خوب وبدن مطمون می شدی بعد دوستاتو دعوت می کردی!!!!!:)))
۰۴ خرداد ۱۳۹۳
پیشنهاد من دوبار دیدنشه.
(حیف که قیمت بلیطهای تئاتر خیلی گران شده،روزگاری پیش کارهایی که خیلی دوست میداشتم 2 یا شاید 3بار میدیدم.)
۰۵ خرداد ۱۳۹۳
من این کار رو بسیار خوب وقابل دیدن برای هر روه ی سنی می بینم ...توی این چند سال اخیر تاتری باین خوبی چه از نظر مضمون چه از نظر ساختار . بازیها . کارگردانی ... واقعا ندیده م پیشنهاد می کنم حتما ببینید و باین کار درمقابل دوستانتان افتخار کنید ... موفق باشی خانوم ساینا
۰۵ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنها چیزی که می تونم بگم اینه که دست مریزاد خیلی خوب بود خیلی...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید