پی افکندیم از شاخه های علف سرودی خوش
در غروری که آسمان به تنهایی،تصویرش را می کشید ،
ای لاله ها صائقه ها ،سریر ها
همه قربانی تردید هارمونی آواز علف شدید
و دیر یابانه ترین ،گودی چشمان مردانی بی زن را
در آهی بی درد ،ویران کردید
-بی بکارتی تازه
بی پیمانی از اندامی رها
و صدایی در شب
که در 4سوی خانه
خانه ای متروک
در گوش های هلالی و لب های سفید،ضبط شده بود،که
... دیدن ادامه ››
دوباره می خواست
سازه ای دیگر از سازی دیگر بنا کند،که آغاز «جوان» بود و هم ساز زمان
با تاریخی که تنها در شانه ها عریان می شد
ای علف زارها و دشت ها
هرزه های آب های مانده در تالاب ها
و هرزه های چشمان نکره و دستان نحیف
در تمامی آبی و سفید
بدانید:
تا قواره آفتاب بر تنگی غروب تنگ تر می شود
سپاهیان تن خسته از اشک
در دور نمایی بسته حضور خواهند داشت
و دخترکی کولی
در خاطرهای فراموش شده
دیگر بار نگران خواهد شد
در آن هنگام که نتواند
بگوید
:دنیا»