در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال یلدا معصوم | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:45:01
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش ارور ۴۰۴ i
می دوی، می دوی، می دوی، نمی توانی
می دوی، نمی توانی
کفتر می‌شوی...
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش تَرَقُب i
تصمیم داشتم دیگه از عکاسی چیزی نگم چون به نظر بیشتر آب تو هاون کوبیدن میاد، ولی واقعا بعضی وقت ها کنترل خشم خیلی سخت میشه!
خانم عکاس محترمی که مدام عکس میگیری و عین خیالت نیست تو سالن تئاتری، درست تو نقطه اوج کار رگباری شروع به عکس گرفتن میکنی و تا صدای اعتراض بقیه در نیاد، بیخیال نمیشی، مگه فوتباله؟ کاش بهمون توضیح بدن با اینهمه عکس چیکار میکنن واقعا؟
این چه آفتی بود زده به تئاتر ما؟ تو اینهمه بدبختی و مشکلات، میریم نمایش میبینیم که شاید وارد جهان دیگه ای بشیم، هرچند کوتاه و محدود فقط برای چند ساعت، اونوقت باید با اعصاب خورد تر برگردیم خونه، جواب تمام اعتراض ها هم اینه که اینا به ما ربطی نداره، مسئولش روابط عمومیه!
هر کسی که دوربین میخره میندازه گردنش عکاس تئاتر نیست، به خدا نیست. برید آموزش عکاسی تئاتر ببینید، تجهیزات متناسب باهاش و تهیه کنید، کلی فیلم و کتاب آموزشی هست، کلی استادِ کار درست هست. گند میزنید به اجرا، کاش بفهمید.
من با هزار تا مکافات از نیاز های دیگه زندگیم نمیزنم، تو ترافیک و شلوغی بیام داخل سالن که شما گند بزنی بهش.
گروه نمایش، مدت ها تمرین نمیکنه ،با هزار تا مکافات اجرا بره که شما ... دیدن ادامه ›› گند بزنی بهش.
من هنوز تو شوک این حجم از بیخیالی ام، چطور یه نفر به خودش اجازه میده اجرایی رو برای اینهمه آدم خراب کنه، آدم هایی که هر کدوم با هزار تا مشکل ریز و درشت ،خودشون رو به این سالن رسوندن، چه کسانی که تماشاگر هستن و چه کسانی که بخشی از اجرا هستن، فقط برای اینکه عکس هاش و بگیره؟ کاش بفهمید، خسته شدیم انقدر گفتیم. خسته شدیم...
الان میان ازتون معذرت خواهی میکنن میگن باید با عکاسها به درک متقابل برسیم و تقصیر ما نیست.
چرخه تکرار میشه
ما باز در کارهای دیگه و اجراهای دیگه شاهد عکاسی هستیم و همین ادبیات و معذرت خواهی جنگ و دعوا تا احتمالا یه روز خبری تیتر میشه که تماشاگر فلان تئاتر در ناباوری به دلیل عکاس رو مخی دست به خود سوزی زد!

۱۸ اسفند ۱۴۰۰
یلدا معصوم
بی ربطِ با ربط: اوضاع تیوال هم عجیب شده، یه زمانی میومدم اینجا به شوق خوندن نظرات بی غرض دوستان و نقد های کاملی که چند نفر از دوستان متخصص مینوشتند، شبکهٔ اجتماعی محبوب ام بود. هر بار چیز جدیدی ...
با همت دوستانی مثل شما و قدیمی تر ها چرا که نه
باید توجه داشت یک نسل جدیدی در حال وارد شدن به تئاتر هست که هدف مشخصی برای مسیر پیش روش نداره به لطف نظام آموزشی غلط سیستم فاسد اقتصادی و زرد نگاری شبکه های جدید ارتباطی مجازی و .... و .... و....
زمان باید بگذرد و صبر ایوب داشت تا هدایت درست انجام بشه.
در مورد تیوال گوشی ... دیدن ادامه ›› شنوا نیست
شاید باید سرنوشت مدیر سایت و آپ دیوار براشون تکرار شود تا بی تفاوت نباشن. و گرنه بازار سیاه بلیط فروشی و مخ زنی پای اجراهای معروف رو باید کور بود که ندید.
۲۰ اسفند ۱۴۰۰
یلدا معصوم
بی ربطِ با ربط: اوضاع تیوال هم عجیب شده، یه زمانی میومدم اینجا به شوق خوندن نظرات بی غرض دوستان و نقد های کاملی که چند نفر از دوستان متخصص مینوشتند، شبکهٔ اجتماعی محبوب ام بود. هر بار چیز جدیدی ...
تیوال خودش خواست که اینطور بشه
خیلی از دوستانی که قلم خوبی داشتند و می نوشتند انقدر نوشته هاشون هاید شد و پاک شد که دیگه قید نوشتن رو زدند
رفتار همیاری قبل و بعد از کرونا کاملا تغییر کرده
قبل کرونا تمام پست ها و کامنت هاش خونده می شد و همون لحظه تذکر داده می شه یا هاید می شد
الان کامنت توهین آمیزی هم باشه زدن یا نزدن گزارش هیچ تاثیری نداره
همیاری کلا خوابه
برای خرید و فروش بلیط هم خیلی راحت تیوال ... دیدن ادامه ›› می تونه دیوار جدایی ایجاد کنه
یا برای امتیاز فیک به راحتی می تونه به تعداد بلیط کد به خریدار بده و فقط با کد بشه به اجرایی امتیاز داد

امیدوارم به زودی اوضاع بهتر بشه
۲۰ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هملت تموم شد و من دلتنگم، برای حس خوبی که دیدن بعضی از نمایش ها تو وجود آدم جا میذاره، برای پریشانه های من، زندگی در تئاتر، سیزیف و ...
فرقی نمیکنه چند سال گذشته باشه یا دو روز، وقتی اسم نمایش محبوبت رو مینویسی و تو قسمت برگه های گذشته پیداش میکنی، وقتی با دیدن عکس هاش میتونی یه بار دیگه خودت رو تو سالن تاریک مجسم کنی، به تمام دقیقه های عمرت فکر میکنی که جسمت رو تو این سیاهی رها کردی تا روحت وارد دنیای دیگه ای بشه، دنیایی که تو چندقدمیت خلق میشه، همزمان که لبخند میزنی، یه دلتنگی خاصی لبریزت میکنه از صدایی که تو گوش ات میپیچه:
«این یکی از وجوه ِ شگفت آور تئاتره، و اون، جان، یک‌نوع طی طریقه که خیلی شبیه زندگیه... اون توی ذات تئاتره، مثل زندگی. البته تئاتر بخشی از زندگیه... میفهمی چی دارم میگم؟ همونطور که تو یک مغازه بزرگ وقتی رو که آدم صرف میکنه نمیتونه از زندگی خودش جدا کنه... چون بالاخره اون بخشی از زندگیشه، این موضوع روی صحنه تئاتر هم مصداق پیدا میکنه. مدت زمانی که تو روی صحنه تئاتر هستی بخشی از زندگی توئه... به نوعی، تئاتر زندگی توئه... میفهمی چی دارم میگم؟ دلم میخواد فکر کنم که تو فهمیدی. میفهمی جان؟ شب بخیر جان...»
⭐سیزیف⭐زندگی در تئاتر⭐
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
بامداد
به نظرم حتمن یه پست جداگانه بذارید . احتمالن خیلیها نظرات متفاوتی داشته باشن که میشه ازش هم به نتایج جذابی رسید و هم باهاش خاطره بازی کرد برای من ویتسک اتاق ورونیکا
خیلی پیشنهاد خوبیه، این کار رو میکنم :)
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
سپهر
نمی دونم کلا من خیلی اهل فیلم تاتر نیستم حس و حال اجرا رو نداره
منم نیستم
اما یه سری نمایشا که دیگه اجرا نمیشن
دوستان انقدر تعریف میکنن که فکر میکنم دیدن فیلمش هم خالی از لطف نباشه
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش هملت i
هملت: تنها من میدانم چه چیزی در انتظارم است.
اوفلیا: چه چیزی؟
هملت: خودم، اوفلیا.
که خوبی بمونه تو دنیات...


تصور دنیای بدون جنگ، حتی برای فقط چند دقیقه، لذت بخشه.
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش بچه i

اون بچه رو یادتونه تو ساحل؟ دمر، کبود، مرده
شما فقط عکس بچه های ما رو دوست دارید....
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش اسم i
متاسفانه نمایش موسیقی نداشت! اما...
بیب، کلیک- بیب، کلیک- بیب، کلیک- بیب، کلیک
حدس بزنید این صدای چیه؟ موزیک، بله. عکاس محترم محبت کردند این کمبود رو با صدای شاتر دوربینشون جبران کردند.
خانم محترمی که با گل نشسته بودند و تمام سکوت های کار رو با صدای قهقهه های بلندشون پوشش میدادن، روی پاشون میکوبیدند و آفرین میگفتند.
خانمی که کنارم نشسته بود، و با گفتن جمله هایی مثل «دیکشنری و برداشت، هه هه»، «قیافه هاشون و، هه هه» و ... لطف میکردن و نمایش رو توضیح میدادن، گوشی شون و روی صندلی بین خودشون و من گذاشته بودن، در حالی که پنج بار زنگ خورد، با صدای بلند ویبره و رقص نوری که از خودش ساطع میکرد (من واقعا نگران شخص اون طرف خط بودم، احتمالا کار واجبی داشته که انقدر زنگ میزد!) و آقایی که همراهشون بود و مدام حرف میزد و گوشیش و چک میکرد (آخر کار فهمیدم که هر دو از دوستان بازیگران بودند!)
دوستان عزیزی که با یک نایلون بزرگ چیپس و پفک بلیت شون و به مسئول سالن نشون دادند و وارد شدند، جالب اینجاست که وقتی صدای خرت خرت خوراکی هاشون اومد، عکاس محترم چند لحظه دست از کار کشید،بلند شد و ایستاد، رو به اون ها چند بار بلند هیس گفت، و بعد دوباره نشست تا همچنان جای خالی موسیقی رو پر ... دیدن ادامه ›› کنه.
به دلایل بالا، نمایش از نظر موسیقیایی چیزی کم نداشت.
حتی گاهی، وقتی که بازیگران دیالوگ نداشتند، بعضی ها لطف میکردن و با صحبت هاشون، جای خالی رو پر میکردند، انگار نمایشی هم این سمت نور، بین تماشاگران در جریان بود که از این نظر هم پدیده عجیب و منحصر به فردی شده بود.
من دو اجرای دیگه از این متن، با دو گروه دیگه دیده بودم (که هر دو رو دوست داشتم)، امشب با وجود اینکه عوامل این کار و نمیشناختم، به خاطر علاقه ای که به نمایشنامه دارم، تصمیم گرفتم ببینمش. با انتظار خیلی پایین رفتم و فکر میکردم هرچقدر هم کار بد باشه، حداقل از خوب بودن متن مطمئن ام. اما بازیگرها نهایت تلاششون و کردن، خیلی مسلط و باور پذیر بودن، بهترین خودشون و گذاشتن و واقعا از اجراشون لذت بردم.
حیف، واقعا حیف که امشب به تماشای این کار نشستم.
تماشاگران عزیزی که میاید به تماشای نمایش دوستانتون، تا ازشون حمایت کنید، توی صحنه های بامزه انقدر بلند میخندید و صحبت میکنید که تمرکز دوستانتون و به هم میزنید و باعث تپق زدنشون میشید، این رفتاری که برای تایید اونها و انرژی دادن بهشون میکنید، لطف نیست، دارید به کارشون ضربه میزنید، حاصل زحماتشون و مدت ها تمرینشون و از بین میبرید. فکر میکنید وقتی دوستتون به عنوان بازیگر چشمش به شما بیوفته که نور گوشی روی صورتتون افتاده و در حال چت کردن هستید، چه حسی بهش دست میده؟
همه این اتفاقات رو اضافه کنید به کاری که دو ساعت قبل تو همین سالن تماشا کردم، با صندلی های پلاستیکی فوق العاده ناراحت، و تصور کنید که چقدر شوکه شدم وقتی دیدم بازیگر نقش افسر به اجرا نرسیده و بازیگر نقش کشیش، با متن توی دستش روی صحنه اومد و همینطور که صفحات و ورق میزد، دیالوگ های افسر رو از رو میخوند! ( البته آخر اجرا بازیگر غایب اومدند و کلی عذرخواهی کردند، مسئول سالن هم گفتند که تا آخرین روز اجرا هر زمان که خواستیم میتونیم به عنوان مهمان به تماشای کار بریم و اگر نتونستیم، مبلغ بلیت رو به حسابمون برمیگردونند.)
امشب واقعاً یکی از بدترین شب هایی بود که تو این سال ها تجربه کردم، این تجربه انقدر تلخ بود که فکر میکنم تا مدت ها پام رو به این سالن نگذارم. بعضی وقت ها حال اون دوستمون رو درک میکنم که چند وقت پیش بلند شد و سر عکاس فریاد کشید. واقعا تمام مدت داشتم به سختی سعی میکردم خودم و کنترل کنم و تمرکزم و حفظ کنم.
خسته نباشید به بازیگران خوب کار، امیدوارم بتونم اجراهای بیشتری ازشون ببینم❤️
تیوال خود را باز میکنم شب ها دسته ایی از کامنت های عجیب و فیک در مدح و ستایش کارها را اول نظاره میکنم، دوم هر چند نظر یکی گلایه از عکاسان را میخوانم حرص میخورم، بعد تماشگرانی که انگار در حال خانه خود لم داده و فیلم های آب دوغ خیاری میبیند و داد بقیه را در آورده اند و چرخه تکرار ....
و هیچ راهی به ذهنم نمی رسد! نه تذکر انگار فایده دارد نه غر زدن نه دعوا وسط اجرا. در دور باطلی سر میکنیم و مقصر همه هستند، بیشتر عوامل چون انگار قبول نمیکنند مخاطب خوب که برود تئاتر و همه هنر را تحت تاثیر قرار میدهد؛خراب میکند و چیز خراب شده به راحتی درست نمیشود.
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
بامداد
این حذفِ سانسِ ویژه که معمولن اولین اجرای هر نمایشه ؛ البته به ضرر خودِ گروه ها هم هست . این اجراها که همیشه شبیه یک مهمونی و پارتیه ، شامل پذیراییِ قبل از اجرا ( شیرینی و نوشیدنی ) و گفت و گوی ...
احسنت بامداد درستش همینه.
متاسفانه اینجا به قول تو قرار بر سورپرایزه چون برخی از گروه ها ترجیح میدن با لو رفتن داستان مخاطب احتمالیشون رو از دست ندن.
و چه بسیار بوده که این اتفاق برعکس عمل کرده و به ضرر گروه شده. مثلا اجرایی تموم شده و من نوعی فهمیدم که ای بابا کار سورئال بوده مثلا یا عروسکی یا فلان که سبک های مورد علاقه من هست و من نمیدونستم..

این ... دیدن ادامه ›› واقعیت ناراحت کننده کمی هم به گردن تهیه کنندگان و ریش سفیدان جامعه تاتره که جوانها رو باهاش اشنا نمیکنند.

اینجا فقط دنبال جمع کردن جریانیم. وقتی دعوا میشه ده نفر داد میزنن بابا صلوات بفرستین!
وقتی بگو بخند میشه چند نفر دیگه میگن خوب بسه تمومش کنین تا نیومدن ببرنمون!
وقتی یک پروژه ای در حال انجامه تکه کلام معمول اینه که: اینو اونجوری میکنیم فلانش و بسار میکنیم"تموم شه بره"!!!
خوب چرا؟!?

۰۶ اسفند ۱۴۰۰
زهره مقدم
احسنت بامداد درستش همینه. متاسفانه اینجا به قول تو قرار بر سورپرایزه چون برخی از گروه ها ترجیح میدن با لو رفتن داستان مخاطب احتمالیشون رو از دست ندن. و چه بسیار بوده که این اتفاق برعکس عمل ...
:))))))
حقیقتن کل زندگیمون بر همین اصل استواره که : اینو اونجوری میکنیم فلانش و بسار میکنیم"تموم شه بره"!!! :))

۰۶ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش اسکار i
گویا هر اجرایی که تو شهرزاد می بینیم، دو بخش داره. یعنی با پول یک بلیت، در واقع بلیت دو نمایش رو میخریم! اجرای اول شخص محترمی که میاد و بعد از ده، بیست، سی، چهل و... دقیقه تاخیر ناقابل به دلیل مشکل فنی، عدم هماهنگی، گروه قبلی دیر سالن و تحویل دادن، دکور خراب شد و... عذرخواهی میکنه (یا نمیکنه) و میگه ماسک بزنید، گوشی هاتون و خاموش کنید و میره، بخش دوم هم نمایشی که برای دیدن اش رفتیم.
خسته نباشید!
خدا قوت!

-نمایش با سلیقهٔ من جور نبود، خسته نباشید میگم به عوامل کار، دمتون گرم ❤️
خداراشکر یواش یواش آدرس سالن شهرزاد را هم دارم فراموش میکنم...
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
به نظر من مجموع شهرزاد دارد بی نظم نوینی در بی نظمی های موجود را پایه گذاری میکند. و برایشان بی شک خیلی مهم است مخاطب استرس ، عدم تمرکز، ترس ، ادرنالین حاصل از عصبانیت را تجربه کند.
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«تو زیباترین ممنوع جهانی...»

خیره کننده
هیچ کلمه ای، هیچ جمله ای برای توصیف پیدا نمی کنم.
دم تون گرم?
یلدا معصوم
مهرنوش عزیزم، امیدوارم خیلی زود دوباره ببینمت ??
حتما در بهار با هم کار داوطلبانه داشته باشیم ?? و حتما در یه تئاتر ببینمت و گپ داشته باشیم عزیزم ❤️
۲۲ بهمن ۱۴۰۰
??
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یلدا معصوم (yalda7)
درباره اجرای شنیداری «خ. ارباب جمشید» i
چقدر این بنا های قدیمی قصه دارن برای گفتن.
اَی کِ هِی
:))
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش خاک و تاج i
تاجی بود و شاهی
تاج مانده و شاه مرده بود...
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش سکوت سفید i
س (کلیک) ک (کلیک) و (کلیک) ت (کلیک) س (کلیک) ف (کلیک) ی (کلیک) د (کلیک)
تماشاگران (کلیک) محترمی (کلیک) که (کلیک) برای (کلیک) تماشای (کلیک) نمایش (کلیک) ...
... (کلیک) (کلیک) (کلیک) ...

خسته نباشید میگم خدمت تمام گروه
اما واقعا عکاس امشب لذت اجرا رو ناااااابود کرد.
چقدر حیف که زحمات یک گروه به خاطر چنین چیزهایی دیده نشه.
خانم معصوم عزیز .. به گمانم مشاهده کردید به محض متوجه شدن چه حالی به من در انتهای نمایش دست داد و چقدر از این موضوع ناراحت شدم ... لطمه ای که این اتفاقات به اثر وارد می کند بسیار بیشتر از این هاست ... این خانم عکاس دانشجویی بود که قبل از اجرا با نامه درخواستی در دست خواهش کرد به پروژه ی درسی اش با اجازه ی عکاسی از سکوت سفید کمک کنیم. گفتم باشد اما همانجا از او پرسیدم که آیا شاتر دوربین اش بی صدا و ویژه ی عکاسی از تئاتر است و گفت بله ... طبیعی بود به این جوان که او هم چون شما برای من محترم بود اعتماد کردم ... اما ... این گونه شد و شما و یک دو نفر اعتراض داشتید به مزاحمت صدای دوربین و عکاسی او ... من متاسفانه بعد از صحبت شما و دیدن ایشان حتی عصبانی شدم به خاطر این موضوع و این بنده خدا هم خودش خیلی شرمنده شد ...آخر هم گفتم تنها در صورتی که از این اتفاق آموخته باشی و در اجراهای تئاتر با عکاسی ات به آرامش لازم سایر تماشاگران لطمه نزنی تو را می بخشم ... امیدوارم این یک درس را از اجرای امشب به این جوان عکاس آموخته باشم گرچه از عصبانیتم الان که این ها را می نویسم راضی نیستم ... در هرحال از این بابت گرچه بی تقصیریم اما عذر می خواهیم و حتما در اجراهای دیگرم چه این بار و چه بارهای دیگر انگار شخصا باید دوربین ها را از عکاسان ناشناس بگیرم و چک کنم ... در پایان در خدمت شما و دوستانی که این صدا مانع لذت بردن شان شده هستیم و دعوت می کنم مجددا در صورت تمایل به دیدن نمایش ما به عنوان مهمان تشریف بیاورید. با احترام ... پاینده باشید ...
۰۵ آذر ۱۳۹۸
از مزاحمت و بی توجهی عکاسها گفتید لازمه تشکر ویژه هم داشته باشیم از اون نوع محترم و بافهم و کمالاتش، در شبی که من این کار رو دیدم(جمعه یکم) یه خانوم جوونی تقریبا دیرتر از بقیه آمد و ردیف جلوی من نشست وسطهای نمایش بود که تازه فهمیدم عکاسه. با چنان دقت و ملاحظه ای دوربین رو به خودش چسبونده بود که مانع دیدِ هیچ کس نباشه یواش و بی سرو صدا عکسهاش رو انتخاب شده گرفت.
۰۶ آذر ۱۳۹۸
جناب سلیمانی چطور خودتون رو بی تقصیر میدونید تو این ماجرا ؟

شبی که ما به تماشای اجرای شما اومده بودیم عکاسی با سن بالا حضور داشتند و کاملا ناآگاه به شرایط و ضوابط عکاسی در سالن تئاتر بودند. بعد از کلی تذکر و خواهش و تمنای ما و دوستان راضی شدند کمی تعداد شات هاشون رو کم کنن. بعد اجرا باهاتون صحبت کردیم درخصوص مزاحمت عکاس ها ولی چه فایده. این بار عکاس جوانی موجب از دست رفتن اجرا شدند. فردا عکاس دیگه ای میان و کام مخاطب رو تلخ میکنن و احتمالا شما درس دیگه ای به ایشون میدید و می بخشید، پس فردا عکاس دیگه ای و این ماجرا ادامه خواهد داشت مثل همه این سال ها که ادامه ... دیدن ادامه ›› داشته.

به خاطر خودتون که نه، بخاطر بازیگران روی صحنه که نه، بخاطر تماشاگران توی سالن که نه، بخاطر حرمت و تقدس خود تئاتر و نفس مقدس این هنر _ که باعث شده ما و شما با همه مشکلات و سختی ها همچنان به ساختن و دیدن تئاتر ادامه بدیم _ این مسئله براتون بیش از این ها اهمیت داشته باشه

خواهش میکنیم هیچ عکاس یا عنصر مزاحمی با بهانه پروژه ی تحصیلی، فعالیت هنری، تبلیغات یا ... اجازه حضور در اجراتون رو نداشته باشه. اگر مسئولیت نمی پذیرید و خودتون رو بی تقصیر میدونید، پس به من ِ تماشاگر حق بدید به نوعی که خودم صلاح میدونم مدیریت کنم ماجرا رو و با عکاس برخورد کنم. و اون روز برای من دیگه اهمیتی نخواهد داشت اگه در اجراتون خللی بوجود بیاد، نا تموم بمونه یا بکلی لغو بشه.
۰۶ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جان، به در خواهیم برد؟
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
۰۲ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش اکلیل i
من در ردیف ۲ صندلی ۴ نشسته بودم.
در ردیف ۱، صندلی ۵، یک نفر با موبایل تمام مدت فیلم گرفت.
در ردیف ۱ صندلی ۲، یک نفر با صدای بلند می خندید.
در ردیف ۱، صندلی ۱، عکاسی هزاران عکس در دقیقه گرفت.
من تئاتر دیدم؟!؟!؟!
تئاترو نمیدونم دیدین یا نه، ولی مطمئنم سه تا آدم بی فرهنگ بی ملاحظه بی اخلاقو دیدین
۰۲ خرداد ۱۳۹۸
خیلی ممنونم خانم شکریان عزیز :)
۱۱ خرداد ۱۳۹۸
واقعا فکر کنم ندیدی
۰۴ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیر و گشنه، همه مون روی این آتیش داریم جزغاله میشیم...
یلدا معصوم (yalda7)
درباره نمایش کالاندولا i
میام، به خاطر روز آخر کالاندولا میام...
بدون تاخیر و دوست داشتنی‌
:)
یلدا معصوم (yalda7)
درباره پرفورمنس خون بخور جان i
انگار هرچی بیشتر تلاش کنی، کمتر فراموش میشه.
هرچقدر هم زمان بگذره، درد همیشه دردِ...
نام اثر را بسیار پسندیدم :)
۰۶ اسفند ۱۳۹۷
درد را از هر طرف بنویسی درد است...
۰۶ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خواب میبینم تو یه مکعب شیشه ای معلق تو هوا زندانیم.آدمای زیادی دور این مکعب جمع شدن برای دیدن من.مادرا من و با انگشت به بچه هاشون نشون میدن و در گوش بچه هاشون یه چیز میگن که من نمیفهمم.
خواب میبینم.
خواب میبینم از یه کوه خیلی بلند دارم سقوط میکنم.یه پرنده افسانه ای من و رو هوا میقاپه و برای خوراک بچه هاش میبره.از چشمام شروع میکنن،حتما چشمای خوشمزه ای دارم.
خواب میبینم.
خواب میبینم توی مدرسه ام،یه پسر خیلی کوچیک.با بچه های بزرگتر از خودم دعوام میشه،اونا همه دندونام و خرد میکنن.
خواب میبینم.
خواب میبینم تو یه بیمارستان روانی بستری ام.تو یه اتاقی که دیوارای ابری داره.به صورتم دست میکشم ولی صورت ندارم،انگار یه خمیر سفید همه صورتم ... دیدن ادامه ›› و پوشونده.
خواب میبینم.
خواب میبینم کف یه اقیانوس خیلی عمیق و تاریک دارم شنا میکنم،انگار آبشش دارم.یه نهنگ خیلی بزرگ به سمتم میاد،من و پشتش سوار میکنه...


دلم براشون تنگ شده...