در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بابک همتی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:50:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نقدی که دکتر حداد ( استاد دانشگاه علامه طباطبائی ) بر این نمایش نوشتن به گمانم خیلی نقد جذاب و خواندنی و قابل تاملی هستش... که میتونین بخوانین
نقدی بر نمایش «بک تو بلک ‎«‏ ساختۀ سجاد افشاریان یک اثر هنری، بی شباهت به غذا نیست۔ اگر طعم غذا هم زمان، محصول دستور پخت و کیفیت مواد اولیه است، ارزش یک اثر هنری نیز تابعی از ترکیب فرم و محتواست۔ تحلیل مجزای فرم و محتوا به شکلی انتزاعی ممکن و متعارف است اما این صرفا تجزیه ای انتزاعی است و در نهایت این مخاطب است که معیاری برای داوری در مورد کلیت اثر پیش می گذارد۔ البته ذائقة مخاطب نیز زمینه مند و نسبی است؛ همانگونه که ارزیابی طعم و مزه در عین اینکه ماهیناً تجربه ای حسی است، امری تابع الگوهای فرهنگی نیز هست۔ یک آشپز حرفه ای، با آگاهی از ذائقة متاثر از الگوهای فرهنگی مشتری، زبردستانه
مواد اولیه را در قالب دستور پختی که به تجربه آزموده است در می آمیزد و غذایی را به شکلی زیبا و تحریک کننده ارائه می کند و مشتری بی توجه به تمامی جزئیاتی که در تهیۀ آنچه می چشد به کار گرفته شده، از آن صرفاً لذت می برد۔ اما این قاعده استثناثاتی هم دارد؛ مثلا برای برخی از مشتریان مهم است فراتر از طعم و عطر و زیبایی تحریک کننده، در واقع «چه چیزی» می خورند؛ این قبیل مشتری ها به محتوا یا ارزش غذایی هم اهمیت می دهند. آیا یک اثر هنری تنها محرک احساسات است یا اینکه می بایست دغدغه مند معنا نیز باشد؟ اینکه مخاطب صرفاً متوجه چگونه گفتن است یا بهتر بگویم مسحور سحر هنرمند است یا اینکه به آنچه گفته می شود نیز توجه دارد؟ از این منظر «بک تو بلک» غذای خوشمزه ای است که در مورد ارزش غذایی آن باید تردید کرد۔ نمایشی جذاب و از منظر معیارهای آرتیستیک، ستودنی که در فرم, بسیار عالی است اما در معناسازی و خلق حقیقت، اثری متزلزل و مغشوش؛ اگرچه باید اعتراف کرد، فرم به قدری خوب است که بر ضعف های محتوا غلبه داشته و آنرا می پوشاند؛ و این فقط ذهن های بیماری شبیه به من هستند که به جای تسلیم لذت تماشای شعبده بازی، درگیر کشف معمای دستان شعبده ... دیدن ادامه ›› باز می۔
شوند۔
بک تو بلک از نظر فرم، اثری شایسته ی توجه است۔ سجاد افشاریان به خوبی و عمیقاً تئاتر را به عنوان یک «هنر» می۔ فهمد. فهم هنری عمیق در کنار تسلط تکنیکی، این امکان را برایش فراهم آورده که اثر جسورانه ای مثل «بک تو بلک» را روی صحنه ببرد و اقبال تماشاگر نیز تاییدی است بر کامیابی وی در این دستاورد. می گویم جسورانه. چون اجرای نمایشی با تک بازیگر و بدون آکسسوار _ به جز یک چارپایه_ کار جسورانه ای است و او از لحظة آغاز تا آخرین ثانیه تماشاگر را در تعاملی پویا با خودش به صندلی می چسباند۔ تصویرسازی های زبردستانه با صدا، ویژگی برجسته اثر است۔ در حین ورود تماشاگر به سالن و جابجا شدن روی صندلی ها صدای گفتگوهای ضبط شده «علی» ۔سجاد افشاریان۔ در سالن پخش می شود و پیش از آغاز, تماشاگر از طریق صدا درگیر نمایش می شود۔ شروع کوبنده نمایش، با زدن و انداختن چارپایه از زبر پای یک اعدامی خیالی توسط علی، با صدای سوتی گوشخراش همراه می شود که عمیقا در تصویرسازی اعدام با صدا، موفق است. سجاد افشاریان در سرتاسر نمایش بسیار هنرمندانه از صدا به عنوان جایگزینی برای آکسسوار استفاده می کند۔ سه شخصیت دیگر داستان یعنی «سرمه»، «حیدر» و «بوسه» نیز فقط صدا هستند و در صحنه حضوری بصری ندارند؛ چرا که اساساً داستان در قالب گفتگوی یک زندانی سیاسی با خود دربارة وضعیت کنونی و خاطراتش و البته از نظر زمانبندی، متداخل روایت می شود۔ سالن نمایش، یک «بلک باکس» بزرگ است و این فضا اقتضائات خاصی را برای استفاده از نور ایجاب می کند که افشاریان از این فرصت نیز به خوبی استفاده کرده است.۔ می توان به روشنی دریافت که افکت های صدا و نور بازیگران مکمل افشاریان در این نمایش هستند که نقش خود را به خوبی ایفا کرده اند از جذابیت های دیگر نمایش در فرم؛ محیط مستطیل شکلی است که با خطوط سفیدرنگ مشخص شده که تداعی کنندۂ زندانی انفرادی است که علی در آن محبوس است۔ در طول نمایش علی از این مستطیل خارج نمی شود به جز پردۀ شکنجه و بازجوئی، که در انتهای بلک باکس پشت به تماشاگر بازی تحسین برانگیزی را از بازجوئی و اعتراف گیری به نمایش می۔ گذارد۔ او از تنها اکسسوار صحنه، یعنی چارپایه استفادۀ منعطف و زیرکانه ای دارد و در موقعیت های مختلف، ماهیت ابزاری آن را به ضرورت تغییر می دهد۔
دیالوگ ها تاثیرگذار و اغلب شاعرانه هستند و انتقال حسی خوبی را به تماشاگر دارند۔ استفادۀ رندانة افشاریان از موسیقی و ترانه هایی مردمی و گهگاه لطیفه هایی شیرین مخاطب غیرحرفه ای و عام را نیز با نمایش همدل و همراه می کند۔ استفاده موردی و مقطعی از گویش بوشهری با اینکه منطق حضورش چندان توجیه نبوده و درک نمی شود، بر جذابیت های حسی کار اضافه کرده است. در نهایت مشهود است که بازی تحسین برانگیز سجاد افشاریان در کنار سایر مولفه های پیش گفته، اثر را در فرم. بسیار موفق نموده است و تاثیرگذاری حسی بر تماشاگر. که با معیار همراهی در خنده ها و نثار اشک ها قابل سنجش است را به دنبال داشته است۔ اما محتوا و معنای نمایش در توازن با فرم پیش نمی رود۔ اولین دیالوگ ها مضمونی فلسفی و عمیق دارند؛ اینکه کشتن فقط گرفتن جان نیست و گرفتن فرصت آزاد زیستن نیز نوعی کشتن روح انسان است و هیچ قدرتی حق گرفتن این فرصت یگانه را از انسان ندارد. این تعبیر لیبرال منشانه از مفهوم حق و آزادی، اما در همان دیالوگ های ابتدایی متوقف و در حد یک شعار باقی مانده و درادامه پرورانده نمی شود؛ انگار گوینده خود از اهمیت معنا و محتوای آنچه درابتدا بر زبان آورده آگاه نبوده است. ابعاد احساسی شخصیت علی در کانون توجه قرار دارد.
اما ابعاد سیاسی و اجتماعی او به عنوان یک زندانی سیاسی مبهم و مغشوش است۔ مشخص نیست که او پیرو چه نظام ارزشی است و هنجارها و آرمان هایش کدام است،۔ حتی مهمترین وجه امر سیاسی، یعنی «دیگری» در پرداخت شخصیت علی کاملا مغفول مانده است، تماشاگر نمی داند که او به عنوان یک فعال سیاسی با چه کسی و چه منظومة ارزشی در تعارض است و برای چه مبارزه می کند۔ دلیل زندانی شدن او. ضبط کردن صداهای ناشنیدۀ مردمانی است که حاشیه ای شده اند و دیده نمی شوند۔ اما در محتوای آن صداها هیچ اثری از معانی سیاسی یافت نمی شود، نه از ارزشی سیاسی سخنی به میان می آید و نه از کنشی سیاسی که به حاشیه ای شدن منجر شده باشد. آنچه در کانون محتوای این صداها قرار دارد عشق است و دلتنگی و گلایه از دوری معشوق۔ مخاطب با این سوال جدی روبرو می شود که علی -به عنوان یک فعال و زندانی
سیاسی-۔ حقیقتا کیست، به چه مرام سیاسی متعلق است و تضاد سیاسی اش در کجاست؟! آیا ضبط کردن صدای عشاق به دور مانده از معشوقشان می تواند فعالیتی سیاسی محسوب شود که مستوجب مجازات باشد و آیا ماهیت کنش سیاسی در ایران امروز در این حد مبتذل است؟
بک تو بلک، امر سیاسی را به امری رمانتیک تقلیل داده است۔ زندانی سیاسی فقط یک قالب است که مبتنی بر آن احساسات و دلتنگی های یک محبوس جداافتاده از جامعه روایت می شود؛ به جای آن می توان یک بدهکار مالی یا یک بی گناه به اشتباه به زندان افتاده را قرار داد و آب از آب تکان نخورد۔ تلقی رمانتیک افشاریان از کنش و کنش گر سیاسی بیشتر متناسب با فضای دهه های چهل و پنجاه است نه ایران امروز که آگاهی سیاسی از ویژگی های آشکار آن است۔ این فعال سیاسی دهه چهلی متاثر از رمانتیسیسم سیاسی است که از شور پر است و در شعور سیاسی پراز خالی۔ علی بسیار به خسرو گلسرخی شبیه است، هم در مشی سیاسی و هم در سبیل و موهای ژولیده اش؛ معجونی از توهمات فکری که مبانی فلسفی آنها با یکدیگر در یک نظم معنایی سازوار نمی آیند. علی که در شب عروسی اش مست کرده است و در خیابان می رقصد، در پرده ای دیگر زیارت عاشورا می خواند و با خداوند و امام حسین (ع) و امام رضا (ع) و امام عصر ‎(عج)‏ به گفتگو می نشیند!
علی سیاست را به ژستی عاشقانه و چه بسا احمقانه تقلیل می دهد و ناخواسته ویژگی عام الگوهای سیاسی خود در «فقدان اخلاق مسئولیت» را به نمایش می گذارد۔ او در مرخصی استعلاجی از زندان. عاشق «سرمه» می شود از او خواستگاری می کند و تا پایان عروسی نیز به او نمی گوید که یک زندانی است و پرونده ای باز در دادسرا دارد!!! بعد از ازدواج هم «سرمه» را با فرزندی در شکم تنها گذاشته و به زندان روانه می شود تا در تقدیر نهایی اش، خود را خلاص کند!!! او که حتی درکی از اخلاق مسئولیت در سطح روابط فردی ندارد، دغدغه۔ مند سیاستی که نمی داند چیست در سطح اجتماعی شده است؛ شبیه به فعالین سیاسی سلف خود که در مقابل آنچه کرده اند فاقد هرگونه مسئولیت پذیری اخلاقی هستند۔ علی بیش از آنکه برایش سرنوشت «سرمه» و «بوسه» اهمیت داشته باشد، دغدغه مند تصویر ذهنی کودکی است که در درمانگاه او را با دستبند و پابند دیده که مبادا باور کرده باشد او آدم بدی است!!! تا حدی که دوستش «حیدر» را از طریق تلفن وا می دارد که هر طور شده آن کودک را پیدا کند و برایش توضیح بدهد کسی که در درمانگاه دیده آدم بدی نیست!!! وقتی از این زاویه به مقولۂ عشق، فاقد هر گونه مسئولیت اخلاقی و عقلانیت، بنگرید احتمالا با من در این تلقی همدل خواهید شد که روایت افشاریان از عشق نیز به نوعی درگیر ابتذال و تحمیق است۔
در پایان نمایش دیالوگی درخشان به پیش نهاده می شود:
آنچه زندان انفرادی را به گونه ای از شکنجه بدل کرده است ناتوانی انسان از تنها شدن با خودش است، تنها شدن با شادی۔ های که مال او نیست و عذاب وجدان هایی که مال اوست۔ در ادامه در چند جمله به مخاطب توضیح داده می شود که آنچه تنها شدن با خود را برای انسان تا این حد دردناک و آزاردهنده می کند ناتوانی انسان در دروازه بانی و کنترل ورودی های ذهن است و بعد در ادامه از تماشاگر می خواهد چند دقیقه تلاش کند که به هیچ چیز فکر نکند و چراغ ها برای چند دقیقه خاموش می شوند۔ اگرچه محتوای این دیالوگ های پایانی، پذیرفتنی و قانع کننده است اما آزمونی که برایش در خاموش کردن چراغ ها ترتیب داده است درست از آب در نمی آید و تا حدی زائد به نظر می رسد۔ رسیدن به توانایی دروازه بانی ذهن، مستلزم آموزش و مراقبه ای درازمدت است و پس از تماشای یک نمایش محری 80 دقیقه ای حتی یک استاد ویپاسانا نیز از عهدۀ آن برنخواهد آمد۔ اما همانطور که در ابتدا گفته شد، بک تو بلک اثری ارزشمند و تماشایی است که درخشندگی فرم در آن، ضعف در محتوا را پوشش داده است؛ غذای خوش عطر و خوش طعم و خوش۔ ظاهری است که می توان بی توجه به ارزش غذایی اش، از آن لذت برد۔
سجاد افشاریان در به اشتراک گذاشتن حس تلخ و تاریک اسارت در سلول انفرادی ، بسیار هوشمندانه عمل نمود با شگردی به نام
سکوت....
با سکوت چند دقیقه ای حاکم بر نمایش!
او فهماند اگرچه
در ظاهر آزادیم
اما در بند سلول انفرادی ذهن خویشیم
ذهنی سراسر پایمال شده از یورش
فکر و فکر و فکر ....
افکاری که توان مهارش را نداریم
ما در بند نادانی از اسارت ذهن خود هستیم .
جناب افشاریان بینظیر درخشیدید....
۳۱ فروردین ۱۴۰۱
Someone
نقد کامل و جامع، خیلی لذت بردم. مرسی
خیلی ریزبینانه بود واقعا...
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
فرشته میرزایی
این نقد چقدر برای دیدن نمایش کمکم کرد . ممنون که به اشتراک گذاشتید ??
دکتر حداد خیلی انسان خوش فکری هستن به گمانم...
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقا خداییش درست نیست... تا ما میخوایم بجنبیم بلیت های ماجرا همه فروش میره
برای ماها که سرکار عجیب شلوغیم اصلا فراغ خاطری نمیمونه که بخوایم شانس مون رو برای خرید بلیت حتی امتحان بکنیم...
سپهر، سید حسام حجازیان، پوریا و یلدا معصوم این را خواندند
شاهین ه و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
سلام . تعدادی بلیت هر روز خود گیشه میفروشه و فکر کنم بخاطر محدودیت ظرفیت 50درصدی فروش کل سالن از طریق تیوال ممکن نیست . البته من دوستم از خود تیوال خرید . خود کارگردان هم استوری کردند که بلیت در گیشه هم هست . دیشب که من بودم مسئولین سالن صندلی های کسایی که بلیت تیوال داشتن رو جابجا میکردن و به کسایی که حضوری بلیت خریده بودن جا میدادن . وقتی دم در چهارسو ایستاده بودم یکی رد شد گفت شما برای نمایش احتمالات اومدید ؟ گفتم بله و با تعجب پرسیدن چطور میشه بلیت گرفت گفتم والا دوستم از سایت گرفت ولی فکر کنم اینجا هم باشه . واقعا عجیبه !!!!

۱۷ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جالبه برام که چرا یه نمایش یک نفره باید اینقدر هزینه بلیتش بالا باشه و آقای افشاریان هم توضیح درخوری ندادن اما تک تک تعریف و تمجید ها رو بی پاسخ نذاشتن... یه کمی گنگ و سختفهمه برام ماجرا...
نظام عرضه و تقاضا رو نباید نادیده گرفت!
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
من پول ندارم، یا دارم و دلم نمی‌خواد، یا دارم و سلیقه‌ام نیست، فلان ساعت رو، فلان ماشین رو، فلان گوشی رو، فلان تابلوی نقاشی رو، فلان بلیت تئاتر رو نمی‌خرم. همین.
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
امیرمسعود فدائی
آقا جالبه هر دو طرف داریم همدیگه رو متهم به تجاهل می‌کنیم?? ولی سید به جدّت من نمی‌فهمم چی میگی!! من میگم طرف طرفدار داره، بلیتش هم گیر نمیاد، نوش جونش، مشکلی نمی‌بینم! حالا من ندارم یا نمی‌خوام ...
بله، معلومه که پیچیده نیست.
آقای همتی پرسیدن چرا گرونه و چرا آقای افشاریان که اکثر کامنتهارو پاسخ میدن در این مورد توضیحی نمیدن؟
شما گفتی نظام عرضه و تقاضاست
من از شما پرسیدم که به نظرت آقای افشاریانم توضیحشون همینه؟
که خب چون میخرن انقد تعیین کردن قیمتو؟
که شروع بحث شد و مثالهایی دور از موضوع که باید یکی یکی از اول بگیم کی چی گفت.
منم همینو ... دیدن ادامه ›› میگم، میگم آقا اگه توضیح و‌ جواب اینه که
" قیمتش اینه، چون میخرن."
خیلیم عالی، به هیچکسم ربطی نداره نوش جونشون.
بحث سر مثالهاییه که درجهت توجیه هر پاسخی غیر از پاسخ بالاست.
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صرفنظر از تاخیر ۳۰ دقیقه ای در اجرا ، صرفنظر از توجیه غلط و زشت خانم کاملیا خانم غزلی -که دوستان بابت تاخیر به جهت انتظار برای رسیدن بعضی دوستان و البته تائید و همراهی یکی از دوستان ایشان!-، باید ابتدا بگم که خانم غزلی ما با دوستان و هم البته با دشمنان مون این رفتار زشت رو نمیکنیم! وقت شناسی و رعایت آداب میزبانی متاسفانه روال شده حتی توی قشر فرهنگی و هنری جامعه که انتظار بیشتری ازشون میره.دستکم میتونستین تماشاگران تون رو در سالن اصلی و نشسته منتظر بذارین.بگذریم...
چند تا چیز برام جای تعجب داشت؛ ۱. اشک دائم خانم اسکندری!!! ۲. محتوای نمایش؛ متاسفانه با وجود توسعه نیافتگی در ایران عزیز که البته در رابطه با زنان و حقوق ایشان هم وجود داشته و داره، خیلی روایت های مناسب و تاثیر گذاری رو میشه نمایش داد که فهم شون نیاز به مطالعه بیشتر تحقیق بیشتر و تامل بیشتر داره ، دستکم میشه طرح موضوع رو فعالان حقوق بشر و حوزه زنان، آسیب دیدگان زن، وکلا و صاحب نظران این حوزه گرفت و روایت موثرتر و البته بروزتری ارائه داد.روایت قدیمی ، تکراری و کم ارتباط بود با مسائل و مصایب جامعه امروز و البته هیچ چیز جدیدی ارائه نشد به گمانم.
چند نکته مثبت هم بود؛ ۱.صدای با کیفیت، قوی و موثر یکی از بازیگران زن ۲. موسیقی خوب به خصوص موسیقی پایانی و آواز هانای کامکار عزیز. ۳. طرح مسایل زنان توسط خانم کاملیا و پرداختن و دغدغه ایشان به این موضوع.
سلام
ببخشید تا چه روزی این کنسرت نمایش اجرا داره دقیقا؟!کسی میدونه؟!
عاطفه گندم آبادی و محمد لهاک این را خواندند
اگر طبق اعلام جدول اجرای ایرانشهر باشه از تاریخ ۱۹ تیر تا ۵ مرداد هست
۲۰ تیر ۱۳۹۷
سپاسگزارم...آخه از روز اول هی برنامه اش روز به روز اضافه میشد...
۰۱ مرداد ۱۳۹۷
متاسفانه تاریخ دقیق پایان نمیزنه اونجا
۰۱ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش عالی؛
بازی و فرم عالی...
محتوا هم خیلی خوب و غنی...مخصوصا تیکه آخر که نقش اصلی و نویسنده همه تو شکم هیولا رفتن...
بابک همتی (babakhemati)
درباره اپرا تئاتر شاخ نبات i
غذای گربه باید تهیه شه...
تا عدل بالسویه شه...


نمایش دلپذیری بود...
آقامیلاد طیبی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای نوری با شما بسیار همراه و همدل هستم...
البته خوشبختانه بنده پیشتر مراجعه کرده بودم نقدهایی و روایت هایی از کار رو خواندم... بنابراین برای فهم بیشتر ماجرا کل روایت رو قبل از مشاهده نمایش مطالعه کردم...خوشحالم که اینطور شد...چون با توجه به نکته اول شما دیدن نمایش برای بیننده ای که زمینه پیشینی ای از داستان ندارد سختفهم مینماید...بخ خصوص زمانی که این مسئله با رفت و برگشت های متعدد زمانی همراه میشه...
البته نکته دیگری هم هست که یکی از دوستان اشاره درستی کردن؛ آقای نیکو سرشت! برخورد سلیقه ای مسئولین تئاتر باران. متاسفانه یکی از دوستان بنده چند دقیقه دیر میرسیدن، بنده مراجعه کردم قبل از نمایش تئاتر، بلیت ایشان را از من گرفتند و گفتن چنانچه مراجعه کردن ایشان رو به داخل راه میدن. وقتی ایشان مراجعه کردند، گویی قول فراموش شده بود و ایشان نمایش رو از مانیتور مشاهده کردن(خوشبختانه البته مدیر باران به ایشان گفتن میتوانید برای نمایش روز دیگری حضور برسانید) منتها بعد از انتهای تئاتر بنده برای انتقاد مراجعه کردم. با جملات عجیبی مواجه شدم؛ به بنده گفته شد کسی که دیر اومده حتما ارزشش رو نداشته که باهاش تئاتر ببینی!!! بنده هم از برخورد ایشان شکایت و گلایه کردم، و گفتم چنانچه ایشان همون موقع میگفتن ورود با تاخیر ممکن نیست این "انتخاب و گزینه" رو به من میدادن که اصلا نمایش رو نبینم اما با قولی که به من دادن این "آزادی و انتخاب" رو از من گرفتن!(به نظرم فهم نمیکردن دوستان اونجا این موضوع رو و خیلی سطحی به دادن آزادی انتخاب به دیگران نگاه میکردن که این خیلی بیشتر من رو ناراحت میکرد). بنده فقط به خاطر حرمتی که برای مردمی که به تماشای نمایش آمده بودن(تمرکز شون بهم میخورد با خروج من، نمایش نمایشی بود که تمرکز زیادی میخواست برای بیننده های عادی مثل من) و البته احترام به اجرای خوب عوامل نمایش تا انتها و با دلخوری نمایش رو مشاهده کردم. نکته دیگر حضور دو خانم بود که تا لحظه حضور در نمایش مدام میخندیدن(توگویی چیزی مصرف کرده ... دیدن ادامه ›› بودن و اختیار نداشتن) و حرف میزدن!!! این مسئله به خصوص در صحنه های جدی تر نمایش بیشتر مشهود میشد و من مدام به ایشان تذکر و در خود تعمق که خدایا اینا دارن به چی میخندن!!!(درست مثل خیلی از افرادی که به دیدن نمایشی میان اما توی فضای دیگری هستند، آخریش روزی بود که به دیدن فیلم سینمایی ابد و یک روز رفته بودیم و مثلا در صحنه بردن برادر معتاد خانواده توسط مرکز ترک اعتیاد و وسط اون ضجه و زاری یه سری از دوستان سخت میخندیدن!!!!!) دست آخر هم همین دو خانم وسط نمایش از سالن خارج شدن! یکی دیگر از بینندگان هم همینطور...قبل از اجرا یکی دو نفر از مشتری ثابت های تئاتر باران کنار من نشسته بودند و دوستان شون نمیرسیدن به زمان اجرا(درست مثل دوست بنده) اما به ایشان گفتن اگر دوستان تان زود میان یک ربع دیرتر شروع میکنیم نمایش رو!!!
اونوقت وقتی بنده داشتم قول ایشان رو بهش انتقاد میکردم و اون جوابی که در پاسخ به انتقادم شنیدم رو گلایه میکردم از قانون مداری و نظم تئاتر باران و ... حرف میزدن! مدیر باران جای تشکر داره از بابت بذل توجه شون مبنی بر اینکه دوست بنده میتونن خودشون بار دیگری به تماشای نمایش بیایند اما پاسخ درخوری به بنده ارائه نکردن و تنها به لبخندی! اکتفا کردن!!!
خارج از این ماجرا؛ لذت بردم از اینهمانی محتوای اصلی داستان در دو زمان و جغرافیای متفاوت... سپاس از همه عوامل نمایش :)
با مهر و نیکی...
سلام...من واقعا عذرخواهی میکنم از اتفاقات پیش اومدهو خوشحالم از اینکه از کار خوشتون اومده و سپاسگزارم از حضورتون....
۲۱ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید