در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ثریا زارعی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 17:27:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چرا نمی‌توانیم ضربه‌ی روانی را یک‌ بار برای همیشه فراموش کنیم؟ چرا مصرانه به ذهن ما می‌آید؟ پاسخ فروید اینه که ضربه‌ی روانی در قالب کابوس‌های ما برمی‌گرده تا بتوانیم اضطرابی را که هنگام ضربه‌ی روانی اصلی غایب بود رو تجربه کنیم. تمایل به تجربه‌ی مجدد ضربه‌ی روانی، یعنی بخواهیم اضطرابِ امروز رو جایگزین وحشتِ فلج‌کننده‌ی دیروز کنیم. در نهایت هیچ‌کدام از اتفاقات گذشته چه منصفانه باشند چه غیرمنصفانه هیچ‌وقت از بین نمی‌روند. به قول نازیو "من آن چیزی هستم که تکرارش می‌کنم" .
بارها حین تماشای فیلم گریه کردم، اما فقط یک‌بار هنگام خوندن کتاب گریه کردم اونم برای راسکولنیکفِ "جنایات و مکافات" داستایوفسکی بود! اولین تجربه‌ی گریه تو سالنِ تئاتر هم رسید به " فردا " .
نمایش فردا رو دوست داشتم چون خودم رو می‌دیدم که دارم از ناهشیاری فرار می‌کنم که تا همیشه پیشِ رویم هست. فردا از انتخاب اسم گرفته تا بازی و صحنه و طراحی لباس و موسیقی و غیره هوشمندانه بهش پرداخته شده. دست‌مریزاد.
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود...
زمان برای ناظری که از اجرا هیچ لذتی نمی‌بره دیر نه ، سخت می‌گذره!!!
ورق الخیال اجرایی برای یک‌بار تجربه کردن نیست. تماشای دوباره‌اش نبوغ نویسنده و جنون بازیگرانش را قابل درک و لذتش را دوچندان کرد. متن ابدا پیچیده و گنگ نیست با این حال تفاوت نور در خیال و واقعیت ، تغییر لحن و تفاوت کنش‌ها به درک بهتر کمک می‌کنه.
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
شخصیت‌پردازی بی‌نظیر است. در این نمایش هر معلولی زاییده‌ی علتی‌ست که متن از پیش برایش چاره‌اندیشی کرده. زندانی‌ای که زندان‌بان است یا زندان‌بانی که خود زندانیست؟! یک لوب تکراری در گذار تاریخ این سرزمین در صحنه‌ای مدور! خروج منجم ( سلسله‌ی صفویه ابدالدوام است ) و آیِ بوالغاک چشم در چشم تماشاچی هشداری‌ست از دلِ تاریخ برای آگاهی و آزادی.
ما درین انبار گندم می‌کنیم
گندم جمع آمده ... دیدن ادامه ›› گم می‌کنیم
می‌نیندیشیم آخر ما به هوش
کین خلل در گندمست از مکرِ موش!
موش تا انبار ما حفره زده‌ست
وز فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفعِ شرِ موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن!
دفتر نخست مثنوی معنوی
.
پ.ن: دیالوگی رو از اجرای گذشته خیلی دوست داشتم که متاسفانه نتونستم تو حافظه نگهش دارم و تو این اجرا حذف شده بود! کلا کار تغییراتی داشت ولی مهم‌ترین مساله برای من فقدان انرژی و صلابت اجراهای اول بود. از ریتم افتاده بود. انگار روح کار رو ازش گرفته بودن و صد حیف!!! اما همچنان درخشان.
من فکر می‌کنم دیشب بدترین و بی‌فرهنگ‌ترین تماشاچیان تئاتر دور هم جمع شده بودند! خنده‌های بی‌موقع تو لحظه‌های دراماتیک مخصوصا اون آیِ آخر که میشه براش ساعت‌ها گریه کرد ولی عده‌ای خندیدن!!! بارها و بارها صدای سرفه و نورِ موبایل!!! شخص کناری من در طول اجرا خوابید. از مهمانان هم بودند. نیاید دوستان.
چقدر با بخش پ.ن موافقم
۱۱ شهریور
پیام تفضلی
این خنده الکی مثل اینکه در خیلی از اجراها بوده!!! من فکر میکردم چون جمعه رفتم مخاطبان روز تعطیل با وسط هفته متفاوته ولی انگار کلا مخاطب تئاتر تغییر کرده،از طرفی خوشحالم چون فکر میکردم افسردگی ...
تو اجراهای اول نبود. من اولین بار شب سوم دیدم و واقعا همه چیز عالی پیش رفت
۱۲ شهریور
راجع به بخش اول نظرتون ممنون که بسیار زیبا نوشتید و البته من بسیار افسوس خوردم که اجرا تغییراتی داشته و من اجراهای درخشان تر این نمایش رو از دست دادم...
اما راجع به پی نوشت لازمه من هم موردی را ذکر کنم:
در اجرای روز جمعه نهم، ردیف دوم باکس وسط، در کنار من سه نفر از مهمانان آقای ایمان عزیز نشسته بودند ( البته از مکالمات مهمانان این موضوع را متوجه شدم چون از جای خیلی خوبی که بهشون اختصاص داده شده بود با صدای بلند احساس شعف می کردند)، دو دختر و یک پسر که مدام در طول اجرا خنده های بی ربط می کردند، با هم حرف می زدند و حتی در یکی از بخش ها در جواب سوال یکی از بازیگران که در حین اجرا می پرسید، با صدای بلند جواب دادن و البته بعدش هم خندیدن چون خیلی احساس بامزگی می کردن...
اولش خیلی ناراحت شدم برای بازیگر ارزشمند اینکار که چنین مهمانانی را به اجراشون ... دیدن ادامه ›› دعوت می کنند...
به علاوه اینکه متاسفانه تجربه مشابه هم کم نداشتم، خاطرم هست در اجرایی دیگر در سالن چهارسو که بسیار هم کار خوبی بود، متاسفانه دو خانم مسن به عنوان مهمان آمده بودند و در طول اجرا تغذیه می خوردند و هر کدام از خوراکی هاشون رو هم توی چند تا کیسه گذاشته بودند که هی مجبور بودند صدای این کیسه ها رو هم دربیارند، به علت گرمی هوا کمی شربت هم آورده بودند که شیرینی اش زیاد بود و مجبور شدن با آب رقیقش کنن...( واقعا الان خنده ام میگیره از توصیفش)
به هر روی با خوندن نظرات این صفحه و جمیع قضایا متوجه شدم گویا این مساله مهمانان سخیف گروه های نمایشی قصه ای است بی پایان...
و تصور می کنم کم کم سالن های تئاتر پر شود از فن های سلبریتی ها، مهمانان، دوستان، اقوام و البته عکاسان و دیگه من حتی با وجود کمین های فراوان روی سایت تیوال نتونم یه بلیط با صندلی خوب برای اجراهای مورد نظرم پیدا کنم...
۱۳ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیال حوصله‌ی بحر می‌پزد هیهات
چه‌هاست در سر این قطره‌ی محال‌اندیش
خیال اگر نبود واقعیت زندگی ما را می‌سوزاند. خیال مامنی‌ست که احوال آدمی را در جهان خود می‌پذیرد. تخیل رنج عریان را، یا حل می‌کند یا تحمل‌پذیر. چرا که اگر تخیل با تفکر همراه شود پلی می‌شود برای خلق جهانی که رویاها رنگ واقعیت پیدا کنند. خیال‌پردازی بی‌کنشی نیست! اتفاقا واکنشی‌ست حیاتی و تمدن ساز. خیال خالقِ هنر است. به قول نیچه " اگر هنر نبود، واقعیت ما را خفه می‌کرد". همین خیال است که قوام قلم عارفی عزیز شده تا در نهایت متنی بسازد دل‌انگیز. او واقعیت بی‌رحم زمانه‌اش را براندازی می‌کند تا طرحی نو بیاندازد. طرحِ خلقِ رویایِ دنیایِ زندانِ بی‌زندانی! دست‌مریزاد جناب عارفی که مرده بدم زنده شدم. چشم‌های ما در دیدن زیبایی فقیرند از شنیدن شیدایی محروم‌اند. محرومیت از زیبایی ( تو متن معادلش رو زن قرار داده که الحق چه تساوی دقیقی) هر آدمی رو به شکنجه‌گر تبدیل می‌کنه!
گرم باز آمدی محبوبِ سیم اندام سنگین دل
گُل از خارم برآوردی و خار از پا ... دیدن ادامه ›› و پا از گِل
( بشنوید با صدای استاد شجریان در آلبوم آهنگِ وفا)
برای منی که همیشه تو رویا زندگی کردم دیدن این اثر و شنیدن ابیاتی که معمولا با آواز دلنشین استاد شجریان شنیده بودم مرا به خیالی وصل کرد که در آن انگار می‌کردم " حافظ است که به سوی باغ رکن‌آباد و گلگشت مصلی می‌رود و یا سعدی به طرف دامن صحرا و تماشای بهار که از دور سروده‌های خود را با چنین صدایی می‌شنود. چنان که در بیداد یا دستان و از تصور شگفتی و شعف بی‌حساب حضرتشان غرق در نور می‌شدم".
به خدا که حظ محض بردم از تماشای این اثرِ به غایت زیبا. وقتی گرجی و برهانی رو تو یک قاب دیدم یکی از رویاهام رنگی شد. بعضی از دوستان از زمان طولانی شکایت داشتند در حالیکه واسه من دقیقا مثل رویا سریع و زودگذر بود.
کوتاه کنم که به قول مولایِ ما
خوش‌تر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
.
جوری هیجان دارم انگار رونالدو و مسی تو یه تیم دارن بازی می‌کنن. امیدوارم مثل تاری تو ذوقم نخوره! خدا قوت✨️
تاری بدجوری تو ذوق منم زد
مهرنوش خواجوی
تاری بدجوری تو ذوق منم زد
منم واقعا هیچی نفهمیدم.و از طرف بعضی از دوستان مواخذه شدم..که ال بل جیمبل..وتو سطح سواد و اگاهی ت در حد زیرو:))))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فکر کنم 5 تا تخفیف وفاداری داشتم چرا نمونده؟
حسین چیانی و نرگس کیومرثی این را خواندند
ببین فکر کنم فقط هفته ی اول بود تخفیف
محمدمهدی فتحیان
هفته اول چون ممکنه سالن پر نشه تخفیف وفاداری گذاشتند، بعدش که پر بشه دیگه وفاداری‌تون به کارشون نمیاد!
اقای برهمنی گفتن هفته اول رو منتظر دوستان تیوالی هستن چون نظراتشون براشون مهم و تخفیف وفاداری به تعداد اجراهای قبلی رو من لطف ایشون می دونم.
سحر بهروزیان
اقای برهمنی گفتن هفته اول رو منتظر دوستان تیوالی هستن چون نظراتشون براشون مهم و تخفیف وفاداری به تعداد اجراهای قبلی رو من لطف ایشون می دونم.
صد البته. من اطلاعی نداشتم که فقط برای هفته ی اوله! اصلا هم بحث مادیش برام اهمیتی نداره . لذت عنوان وفاداری اجراهای آقای برهمنی برای من جذاب بود. این اجرا هم قطعا برای یک بار دیدن نیست.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه هر وقت صندلی خالی تو سالن می دیدیم با خودم می گفتم چطور ممکنه کسی بلیت تهیه کنه و نیاد آخه. باورم نمیشه اجرای آقای برهمنی که براش لحظه شماری می کردم رو خواب بمونم! همین قدر مسخره :) یه دنیا حسرت تا شروع سانس های جدید :(
" حرف نزن ، نشون بده " من در تئاتر و حتی در سینما هم دنبال چنین رویکردی هستم .چشم بیننده ی تئاتر باید هم ببیند هم بشنود . این اجرا تا حد خیلی زیادی مدیون متن خوبی است که آقای سعیدی به خوبی و با توجه به شناختی که از زنان و روابط دارند از پسش بر اومده بود. بازی ها خوب بود و همین. نکبت اگر در قالب فیلم کوتاه ساخته میشد حتما اقبال بهتری پیدا میکرد. اما برای تئاتر چیزی فراتر از یه متن خوب نداشت. و همین نقطه ی ضعفش بود. از تماشای نکبت خیلی وقته گذشته و جزئیات یادم نمونده متاسفانه. به جز استفاده از میکروفن که حقیقتا وصله ی ناجوریست برای تئاتر. موفق باشید.
این چه ساعتیه آخه؟
سلام و عرض ادب
من متوجه سوال شما دقیقا نشدم
اعتراض بود ؟ سوال بود ؟ …
به هر حال اگر منظورتون ساعت اجرا هست وظیفه دارم
توضیح بدهم
هیچ تمایلی نداشتیم برای ادامه نمایش در این ساعت به دلیل در خواست بیشمار تماشاگران مجبور به تمدید شدیم
و چون سالن ... دیدن ادامه ›› تایم دیگه ایی نداشت در اختیار بزاره متاسفانه مجبور شدیم در این ساعت اجرا کنیم
روزهای شنبه هم به احترام تماشاگران در ساعت زودتر و متفاوت اجرا ویژه گزاشتیم
۳۰ اردیبهشت
محمود مداحی
خدمت شما عرض کردم روزهایی هست که ساعت زودتر اجرا انجام میشه فکر میکنم کامل مطالب بنده و مطالعه نکردین این کار هم بخاطر ارزش گزاشتن به تماشاگر بوده من واقعا برام سواله دوستان چرا مشکلات ...
حاشا هنری که شما داعیه‌دارش هستین!!!!
نوشته‌ی شما رو کامل خوندم منتها نظرم همون بود که عرض کردم و گویا به دلتون ننشست! دوست عزیز یک روز در هفته (شنبه) برای هر کسی مقدور نیست . روتین زندگی هر کسی متفاوته و بر اساس زمان خالی هفتگی‌ش برنامه‌ریزی می‌کنه. در مورد اعتراض هم اینجور که شما برآشفته شدین حتما تعدادش زیاد بوده ولی همونطور که خودتون گفتین فارغ از هرگونه مسئولیتی هستین. البته انتظاری هم از شما نمیره. ما هم (ملت شریف ایران) سال‌هاست که معترضیم هزینه‌های بسیاری هم دادیم. نمونه‌اش جولان بی‌هنران در عرصه‌ی هنر در غیاب شیران. به قول فردوسی: هنر خوار شد جادوی ارجمند...
خلاصه که ای مگس عرصه‌ی سیمرغ نه جولنگه توست
عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.
۳۰ اردیبهشت
ثریا زارعی
حاشا هنری که شما داعیه‌دارش هستین!!!! نوشته‌ی شما رو کامل خوندم منتها نظرم همون بود که عرض کردم و گویا به دلتون ننشست! دوست عزیز یک روز در هفته (شنبه) برای هر کسی مقدور نیست . روتین زندگی هر ...
شما کاملا درست میفرمایید سپاس از شما
۳۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مثلا ۲۰ سال بعد: " دهمین اجرا پس از لانچر ۵ " ... چه کاریه هر جا اسم پویا سعیدی هست، لانچر۵ رو هم به زور کنارش می‌ذارید!!! بابا خود نام پویا سعیدی شناسنامه‌ی اثره دیگه لازم نیست از آثارش استفاده کنید!
محمد برهمنی ۷ سال پس از " زندگی در تئاتر "
سید مساوات ۱۱ سال پس " خانه وا ده "
رها کنید
👌👍 😁
اومدم بنویسم که این لانچر۵ هم شده هجرت پیامبر( ص) از مکه به مدینه...
نوشته تان را خواندم، دیدم ایول داره...
دیگه چیزی در این فقره ننگاشتم...
۱۷ اردیبهشت
ثریا زارعی
در مورد اسفرود بی دم بخش مهمی از کامنت‌ها حول این موضوع بود که اصلا و ابدا توقع لانچر رو نداشته باشید! انگار بخش اعظمی از مخاطبان با توقع اجرایی شبیه لانچر رفته بودند و با اثری کاملا متفاوت رو ...
موافقم..
شده خسرو شکیبایی و فیلم هامون...
و حمید لولایی و خشایار زیرآسمان شهر
۱۷ اردیبهشت
کسی که لانچر۵ رو دیده،هم پویا سعیدی رو میشناسه هم کیفیت کار رو.
مهم اینه که اگه تماشاگرِ عزیزی،لانچر۵ رو ندیده باشه و بدون ذهنیت قبلی پایِ این نمایش بشینه،چه نمره ای به پویا سعیدی میده...
۲۲ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
" نترسید! من حالم بدتر از این نمیشه "
هر از چندگاهی این دیالوگ صابر ابر تو فیلم درباره‌ی الی تو ذهنم مرور میشه و به خودم می‌گم زهی خیال باطل، حال بد هیچ انتهایی نداره و همیشه بدترین رخ می‌ده. به قول بدبین بزرگ اعصار شوپنهاور" امروز بد است و فردا بدتر خواهد شد تا آنچه بدتر است اتفاق افتد."
اینجا می‌نویسم تا ثبت بشه که من دیگه اجرای مونولوگ نخواهم دید! حتی اگه مرحوم سمندریان از خاک بلند بشن و کارگردان نمایش باشه! اسم این کارو نباید بذارن تئاتر این همون نمایش‌نامه خوانیه با نمک اضافی! البته از نظر من. هیچ چیز این اجرا برام جذاب نبود و فقط منتظر بودم تموم بشه. بازی آقای ابر هم خیلی معمولی بود همون بازی کوتاه و درخشان آقای ابر تو درباره‌ی الی به کل این اجرا می‌ارزید. خلاصه که من رفیق‌تونم مونولوگ نبینید:(
حقیقتش مونولوگ، اجرای تک پرسوناژ یا اجرای تک بازیگر که کم‌وبیش تفاوت‌هایی هم با هم دارند؛ یکی از جذاب‌ترین و هیجان‌انگیزترین انواع تئاتر برای منه... با یک مونولوگ دوست‌نداشتنی یک‌سر تمام این مدل اجراها رو دور نریزید...
از روی حافظه: کوچه برلن، اسلحه ناموس منه، مثل شلوار جین آبی، ماتریوشکا، بک تو بلک، افسانهٔ ببر و چندین و چند اجرای درخشان دیگه گواه ادعای منند...
از روی پروفایل تیوال: فقرات بی‌ستون، زردآلو، دلاو، هنرور، آوازه‌خوان، نسبیت خاص، خونین زار، نارنجیغ، همه‌چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری، عباس، فائزه یوسفی و ...
۰۱ اردیبهشت
هانیه مدرس
من تازه این کامنت شما رو دیدم. باورم نمیشه یکی بگه صابر ابر ضعیفه بعد به عنوان قوی، سجاد افشاریان رو معرفی کنه. حیران متعجب شوک و حتی به سکته نزدیکم ... این تذهبون؟!! البته می‌دونم باید به اختلاف ...
من نگفتم صابر ابر ضعیفه!
گفتم اگر به زعم نویسندهٔ این پست این اجرا ضعیف بوده همهٔ مونولوگ‌ها این‌چنین نیستند!
کار صابر ابر رو هفتهٔ بعد می‌بینم و ضعف و قوتش رو متوجه میشم!
در ضمن مجلس توبه‌نامه‌نویسی رو هم به خانم زارعی پیشنهاد نمی‌کنم! کار بدی نیست ولی آن‌چنان که باید و شاید هم کامل و بی‌نقص نیست!
۰۴ اردیبهشت
امیرمسعود فدائی
من نگفتم صابر ابر ضعیفه! گفتم اگر به زعم نویسندهٔ این پست این اجرا ضعیف بوده همهٔ مونولوگ‌ها این‌چنین نیستند! کار صابر ابر رو هفتهٔ بعد می‌بینم و ضعف و قوتش رو متوجه میشم! در ضمن مجلس توبه‌نامه‌نویسی ...
خیلی هم خوب. خوش بگذره
من امشب دیدم. امیدوارم شما هم به اندازه من لذت ببرید.
۰۴ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انگار توی خواب بودم و دیوید لینچ کارگردان خوابم باشه. در عین شلختگی و پراکندگی ، منسجم و منظم بود. انگار کن ابزورد و نهیلیسم پر شده باشه از معنا... کنتراست مطلق. دیدن هر پدیده و مفهومی در کنار ضدش و حتی تبدیل هر چیزی به ضد خودش همیشه برای من جذاب‌ترین بوده و این اثر جمع نقیضین بود. در آخر من رو به روی خودم قرار گرفتم! بی‌نهایت لذت بردم از دیدن این نمایش. دم پویا جان سعیدی گرم با اون قلم درخشان و ایده‌‌های خلاقش.
فقط یه چیزی مگه میشه با نیم ساعت تاخیر شروع بشه؟! من دیشب فکر می‌کردم استثنا پیش اومده ولی کامنت‌ها خلافش رو بهم ثابت کرد. اگر مشکل از عواملِ اجراست که عمیقا براشون متاسفم! اگر مشکل از سالن شهرزاده که من دو بار نمایش انسان/ اسب رو اونجا دیدم و مشکلی از این بابت نداشتم! به هر روی یه فکری به حال نام خودتون ( عوامل و سالن ) و شان مخاطبتون بکنید.
یاد احتمالات افتادم که بخاطر پنج دقیقه تاخیر اجازه‌ی ورود بهم ندادن. آخ علی شمس چقدر جای شما روی صحنه خالیه😞
یه تماشاخانه‌ای به اسم سپند بود که متوسط تاخیرهاش ۴۵ دقیقه بود…
۲۲ آذر ۱۴۰۲
محمدرضا دانش
اره یادم افتاد …البته اون وقتا پارکینگ بسختی پیدا میشد و من خودم هم کمی دیر به شهرزاد میرسیدم و تاخیر کمتر از سپند برام حس میشد که نیم ساعت قبل اجرا می‌رسیدم
😂😂😂 پس شهرزاد واقعا بد نامه🤦‍♀️
۲۳ آذر ۱۴۰۲
سلام وعرض ادب سرکارخانم زارعی . مشخصا وباتاکید اعلام میداریم تاخیرفقط به فقط به گروه محترم اجرای نمایش اسفرود بی دم مربوط است وعلیرغم تذکرات بسیارزیاد همکاران ما درپردیس شهرزاد متاسفانه همچنان وبعدازگذشت یکماه تاخیرهای گروه همچنان ادامه دارد.نمایش انسان /اسب /۵۰/۵۰ که اشاره کردید باگذشت بیش از۷۰شب اجرا وتعدادبسیاربالاتربازیگران وعوامل طی اینمدت بدون تاخیراجرداشته اند. امیدداریم هنرمندان محترم نمایش خوب ( اسفرودبی دم ) پس ازخواندن این مطلب وبرای احترام به مخاطب ازاین پس بدون تاخیر نمایش را اجراببرند....
۲۳ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه چیز فرم است. در جدال میان فرم و محتوا چگونه بیان شدن محتواست که فرم را می‌سازد. مهم‌ترین مساله برای هنر فرم است. در این نمایش اندر نمایش اندر نمایش آنقدر فرم در خدمت محتواست که چشم‌، نیاز گوش را برای شنیدن بر طرف می‌کند.
نمایش پر از ایده‌های خلاقانه و البته زیباست. دستگاه سانسور این‌بار ناخواسته در خدمت هنر و هنرمند بوده! کارگردان هوش و نبوغش را برای دور زدن آن‌ها به کار بسته و در نهایت تبدیل به اثری کرده که هر میزانسن آن را می‌توان قاب کرد.
امیدوارم! این موجود پنجاه انسان / پنجاه اسب روزی آن یک لنگه کفش پاشنه‌ دارش را از پای در بیاورد و شیشه‌ی میان کله گرد‌ها و کله تیز‌ها را برای همیشه بشکند.
البته که " امید ، بزرگترین جنون انسان است "
ممنون از عوامل ، خدا قوت🙏
ذات هنر از مولف‌ش مستقل است. مثلا من عاشق " ارتفاع پست " ام اما از حاتمی‌کیا خوشم نمیاد. از این قبیل مثال‌ها فراوان‌اند. ولی اینجا در این نمایش خود " اثر هنری " محل مناقشه بود. احساس می‌کنم یک آشغال در بسته‌بندی خوب و شکیل عرضه شده. اجرای بازیگران به خصوص بازی جناب یگانه ، نور ، صحنه و تا حدی اپرا خوب بودند ولی متن...!
این آرمان شهر و اتوپیای دور که بوی زلف‌ش هزاران هزااار قربانی گرفته فقط در کتاب و نظریه قشنگ است. هیچ مدینه‌ی فاضله‌ای از این مکتب زاییده نشد مگر دیکتاتورهایی خون‌خوار.
در تقبیح ایدئولوژی زدگی کمونیست دوستان نوشته‌اند من هم اضافه می‌کنم:
ژاپن بعد از هیروشیما و ناکازاکی توسعه یافته و صنعتی شد و از بزرگترین صادرکنندگان به آمریکای متاخصم:)
رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی چین قبل و بعد از مائو را بررسی کنید!
بیش از ۱۸ میلیون کوبایی در آمریکا زندگی ... دیدن ادامه ›› می‌کنند!
این آشغال دوست داشتنی‌ست برای همه چیزش به غیر از محتوا.
پ.ن: دلم برای نوشتن در تیوال و اون خانمی که غلط املایی می‌گرفت تنگ شده بود! اگر منو می‌خونی امیدوارم سلامت باشی🙏
قربان لطف و صفات 😍 منم هستم فقط چون بیش از یک ساله کار مجوزدار ندیدم و خب از اینجا بلیتی هم خرید نمی‌کنم هزارسال یک‌بار سر می‌زنم. الان هم یکی از دویتان لینک نوشته‌تون رو داد. ممنون یادم بودین 😍
۱۶ مهر ۱۴۰۲
فی‌فی
اتفاقا منم هی میگفتم این بنده خدا کجاست پس اینهمه غلط :))
باید در حد تصحیح بیاد حداقل😅
۱۶ مهر ۱۴۰۲
ثریا زارعی
باید در حد تصحیح بیاد حداقل😅
:)))))))
۱۶ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش تمدید نمی‌شه؟ یا سانس ویژه‌ای ؟
من دو تا بلیت برای امشب ساعت 8 دارم
خودم نمیتونم برم
اگه تمایل داشتین تماس بگیرین
09120235951
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لطفا اگه کسی لیست آهنگ‌ها رو می‌دونه چیه اطلاع بده🙏

راجع‌به نمایش فعلا نظری ندارم جز عرض ارادت خدمت جناب گرجی نازنین. امیدوارم تحلیل نرن تا پایان اجراها.
🙈🙈🙈 راجع‌به
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
ملانقطی تیوال
بلههههه حتی من هم :))))))
همین که قبول داری خودش وجهه مثبتی داره :))
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
حسن اسلامی
همین که قبول داری خودش وجهه مثبتی داره :))
:))))) زنده باشین. آدم نباید گذشته‌ی خودشو فراموش کنه 🤭🤭🤭
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشم که عمر گران‌مایه تباه نکردم
به جز هنر ندیدم! به جز گناه نکردم
دیدن سه‌گانه‌ی محمدبرهمنی عزیز افتخاری‌ست که در این عصرِ بی شکوهِ پُر شِکوِه نصیبم شد.
بخش ابتدایی نمایش کلاژی‌ حساب شده از کل اجراست. متری (هفت قانونی) که معیار سنجش و دقت است و قرار است راهنمای کارگردان باشند در نهایت دست و پاگیرش می‌کند و اهرمِ قدرت و سرمایه ، مایه‌ی سرخوردگی‌ش می‌شود. من رو یاد دیالوگ knowledge is power , power is power پیتر بیلیش و سرسی لنستر می‌ندازه.
ادغام کانسپت انتقام با ایده‌ی اولیه خیلی مورد پسند من نبود. کاش کارگردان فقط به اعمال قدرتِ سرمایه اکتفا می‌کرد.
بازیِ آقای گرجی نازنین به اندازه‌ای مسحور کننده هست که صرف نام ایشان در هر اثری کافی‌ست تا به تماشای چندباره‌اش بنشینی.
در نهایت لازمه بگم که دستانمان از هر شکوه معاصری خالیست و خدا رو شکر که چشمانمان روشن به نورِ ... دیدن ادامه ›› هنرِ شماست...
موفق باشید.
اما تیوال جان!!!!!!
تیوال یه جوری شده که وقتی می‌خوام بلیت یه نمایشی رو بخرم انگار وارد سایت دیوار شدم. دیدن این حجم از کامنت خرید و فروش و البته برخی کامنت‌های.... در شأن جایگاه نظرات نیست. امیدوارم به خودتون و وجهه‌ی سایت رحم کنید و فکری به حال این نابسامانی کنید. و من الله توفیق.
وقتتون بخیر و شادی
ادغام با اجازه‌تون صحیحه
و مسحور به معنی سحر و جادو شده 🙈🙈🙈🙈
چون من محسور رو سرچ کردم به معنی پشیمون می‌شه.
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
ثریا زارعی
خیلی ممنونم از شما دوست عزیز💖🌼 ادغام رو پیش از کامنت شما خودم متوجه شدم و اصلاح کردم اما حقیقتا باید بگم محسور رو تو جهل مرکب بودم!!! مرسی که تذکر دادی و خوشحالم که یه چیز جدید ازتون یاد گرفتم🙏😘
چقدر شما قشنگی 🥲💙🐟🌊 زنده باشینو
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
ترکیب اعمال قدرت و ناکارآمدی زیردستان و خیانت و انتقام موجب فاجعه میشه که شد.

این وضعیت دیوار تیوال با سیاستی که در مورد امکان پذیر نبودن لغو یا تغییر تاریخ بلیط ها در پیش گرفته قابل پیش بینی بود، راهکارشم نیاز به نبوغ نداره ولی کو گوش شنوا
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همایون شجریان را از کنسرت « هم‌نوا با بم » می‌شناسم. تماشای جوانی رعنا در صحنه، زیر سایه‌ی پدر و در جوار اساتیدی چون کیهان کلهر و حسین علیزاده رشک برانگیز بود. اگر نگویم حسادت برانگیز. چشم‌هایم را که می‌بستم تمیز نوای پدر از صدای پسر سخت می‌نمود. اگرچه این فرزندِ خلفِ آواز، ژنِ خوب است و شجره و حنجره‌ی نیک از پدر دارد، اما حقیقتا او نیک‌تر آموخت و به کار بست. آسیاب توانایی و استعدادش همه‌جور سلیقه‌ای را آرد می‌کند....
همایون جان شجریان موسیقی را در حد و سلیقه‌ی مردم پایین نمی‌آورد ، او چنان موسیقی را به شایسته‌ترین شکلش عرضه می‌کند که پسند عام را بالا می‌برد.
« به رنگ صدا » به یاد استاد محمدرضا شجریان و استاد پرویز مشکاتیان برگزار شد. به عقیده‌ی من اوج خلاقیت ایشان آلبوم « بیداد » است که سهم عظیمی در خاطرات شیرین من دارند. آنجا که استاد از کلام حافظ می‌خواند: « چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم ، که دل به دست کمان ابرویست کافر کیش » ایمان می‌آورم که اگر خداوند صدا داشت حتما و قطعا به رنگِ آلبوم « بیداد » می‌گشت.
تیوال سهم بزرگی در شکل‌گیری خاطره‌های خوبِ من داره از نمایش زندگی در تئاتر و لانچر و احتمالات و شکوفه‌های گیلاس و... گرفته تا دیشب در که در موسیقی هم به وقوع پیوست. ولی کاش کمی به انتقادات هم گوشه چشمی داشته باشند.
برای دومین بار دیدم، که احساس می‌کنم با اجرای امشب تفاوت‌هایی داشت. زمانش که کمتر شده بود . شب اول صدا ایراداتی داشت که کاملا رفع شده بود. من یه بخشی رو خیلییی دوس داشتم که نورِ پروجکشن زیاد می‌شد و صحنه خالی از بازیگر بود و تماشاگر رو حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه با خودش تنها می‌ذاشت اما امشب به یک دقیقه هم نرسید. بعضی دیالوگ‌ها بنظرم حذف شده بودند! شب اول بعد از اجرا بازیگرها روی صحنه نیومدن اما امشب اومدن!
نظرم رو راجب این شاهکار قبلا نوشته بودم.
چه خوب واقعا چه خوب که محمد مساوات را داریم....
من در صحنه‌ی تماشاخانه استاد سمندریان، جنون و نبوغ کارگردانی را دیدم. سید محمد مساوات بر صحنه تمام قد و با شکوه ایستاده. همچون هستی که نیست، نیستی که هست....
اگر کریستوفر نولان با استفاده از جلوه‌های رایانه‌ای زمان را به چنگ می‌گیرد، سید مساوات با استفاده از بدنِ بازیگر زمان را به سُخره گرفت. اگر آنجلوپولوس و تارکوفسکی با قابلیت‌های دوربین و در سینما! پلان‌های طولانی ضبط می‌کنند، مساوات اما در تئاتر! این کار را انجام می‌دهد. همه و همه‌ی این‌ها در خدمت متن‌اند.
شکوفه‌های گیلاس، داستانِ رویاروییِ آدمی با خود است. همانگونه که سقراط گفت: «خودت را بشناس» با این تفاوت که خودشناسیِ سقراط در بستر عقل صورت می‌گیرد اما در شکوفه‌های گیلاس فلک و طبیعت آیینه‌ی تمام نمای انسان می‌شوند.
همیشه مواجهه آدمی با خود، رنج‌آور است. تا جایی که آدمی به سایه‌ی خودش هم حَسَد می‌ورزد چرا که سایه‌اش دوست‌داشتنی‌تر است!
ودر نهایت این «عشق» است که آدمی را به وحدت وجود می‌رساند.
اجرای بی‌نظیر حامد رسولی انگار سماع بود. می‌رقصید و به رقص وا‌ می‌داشت.
متن و موسیقی را به غایت دوست داشتم.
گاهی عدم هماهنگی در صدا وجود ... دیدن ادامه ›› داشت که برای اجراهای اول قابل چشم پوشی‌ست.
صحنه‌ای بود که نورِ پروجکشن زیاد و بازیگرها نبودند. تماشگران بودند و سکوت و .... خیلی اون صحنه رو دوست داشتم.
گفتنی‌ها بسیار است و زبان من الکن در بیانِ این همه زیبایی که در صحنه دیدم.
خسته نباشید می‌گم به عوامل. خدا قوت.