در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال چاوش | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 14:27:18
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چاوش (havosh)
درباره پرفورمنس اهانت به تماشاگر i
نمایش دلچسبی بود!
فقط نمی‌دانم رفتار آن آقایی که پیراهن قرمز بر تن داشت، از پیش تعیین شده بود یا در زمان اجرا اتفاق افتاد؟
به هر حال عالی بود ! :)

بعضی از ما کارهای غربی را ابتدا کپی و بعد سانسور می‌کنیم و به عنوان پیشکسوت تئاتر و با شعار روشن نگه داشتن چراغ تئاتر آن را عرضه می‌کنیم.
با صفحات تقلبی از کار تعریف و تمجید می‌کنیم و اگر کسی اعتراضی بکند، برچسب بی‌سواد، بی شخصیت و کم فهم بر او و خاندانش می‌زنیم!

تابلوی صف سلام، چهارشنبه این هفته و فقط برای یک روز در تالار آبی کاخ نیاوران به نمایش گذاشته می‌شود.
فرصت خوبی برای علاقه‌مندان به هنر دوران قاجار است تا از این اثر دیدن کنند
محمد فروزنده و stanco این را خواندند
سحر بهروزیان و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
چاوش جان درود بر شما
این همون تابلویی نیست که در باغ نگارستان هستش؟
۰۳ دی ۱۴۰۲
امیرمسعود فدائی
چاوش جان درود بر شما این همون تابلویی نیست که در باغ نگارستان هستش؟
درود بر شما جناب فدائی عزیز
خیر این تابلو در مخزن کاخ نیاوران نگه‌داری می‌شود و بروی بوم کار شده است. نقاشی باغ نگارستان بر روی گچ کار شده و مربوط به عمارت دیوانی قم است.
۰۴ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چاوش (havosh)
درباره نمایش دشمن خدا i
خدا برای خوردن یک سیب ما را مواخذه کرد و ناظم برای کندن یک کاغذ و فرمانده برای چرخیدن‌های زودتر از دستور!
از دوران مدرسه ایستادن نظامی را تمرین ... دیدن ادامه ›› کردیم ولی هیچ وقت برایمان مهم نبود و یاد نگرفتیم.
در دوره سربازی هم هر بار که فریادهای فرمانده را می‌شنیدم پیش خودمان به حماقتش می‌خندیدیم که اصرار بر انجام کارهای بیهوده دارد...
امشب هم به یاد حماقت‌های درجه داران گذشته حسابی خندیدیم!
اما در مورد بازی‌ها باید بگویم که همه مسلط و عالی بودند💯
قرارگیری تماشاگران در جایگاه قاضی بسیار خلاقانه بود و باعث می‌شد تا تمام خوب و بد رفتار قاضی را قضاوت کنیم...
و قضاوت آخر برای خوردن سیب بود .
آیا انسان حقش بود که بخاطر یک سیب یا همان میوه دانایی از بهشت رانده شود؟!!
ای کاش این دروغ‌ها در واقعیت می‌ماند و برای وجدانمان در ناخودآگاه توجیه نمی‌آوردیم و دروغ نمی‌گفتیم تا زندگی بهتر شود.

با سلام و احترام؛
بنده به عنوان یک شهروند عادی بر این عقیده‌ام که تکثر نمایش، تاثیر زیادی بر ارتقاء فرهنگ افراد جامعه ندارد بلکه تاثیرگزاری رسانه‌های پر مخاطب در این امر مهم بیشتر است.
برای مثال می‌توان به رفتار اخیر تماشاگران اشاره داشت که هنوز باید موارد ابتدایی نظیر عدم استفاده از تلفن همراه در حین نمایش را به آن‌ها تذکر داد!
با توجه به اینکه تیوال در راستای گسترش فرهنگ و سواد هنری مردم فعالیت دارد، پیشنهاد می‌شود در سایت و صفحه اینستاگرام و قبل از اعتراض بازیگران و تماشاگران،  بیشتر از پیش فرهنگ سازی کند.
لازم به ذکر است مسئولین تیوال بهتر از هر کسی می‌دانند که فرهنگ سازی به صورت مستقیم برای کسی درآمدزایی ندارد، اما در بلندمدت، ثمربخش است و سود مالی زیادی به همراه خواهد داشت.
در پایان به خاطر ایجاد فضای گفتگو از تمامی دست‌اندرکاران تیوال صمیمانه سپاسگزارم.

یه متنی راجع به نمایش نوشتم بعد فکر کردم تکراریه و بیخیالش شدم... به جاش اینو نوشتم:
یه سری نمایش هست که فیلم، عکس و پوسترش بیشتر حال آدمو خوب می‌کنه تا خود نمایش! ولی اسفرود بی دم برعکس بود و دیدنش بیشتر کیف داد.
درس اخلاقیشم این بود که کارای بد نکنید وگرنه داستانتونو  می‌نویسیمو به بقیه نشون میدیم :)
می‌گفت زندگی بقیه رو قهوه‌ای نکنید البته با ادبیات واقعی!
خلاصه می‌گفت هر کس با یه وسیله‌ای این کارو می‌کنه؛ بازجو با اسلحه، اسپانسر با پولش، یکی با اخلاق بد، یکی با سانسور و نویسنده با ماشین تایپ! 
مومان‌ها همه یک مفهوم را در قالبی جدا نشان می‌دادن و مومان "نویسنده" تلفیقی از سه مومان قبل بود.
در پایان مرسی که هستین ❣

پ.ن: تماشاگر محترم لطفا با صدای آرام، داد نزنید که الان تئاترم ... بعدا زنگ بزن...  :))

پ.ن ۲: برای پدربزرگ‌ها تبلت بزرگ نخرید.

با سلام و احترام؛
با توجه به تذکرات مکرر در فضای تیوال، پیشنهاد می‌شود این دو گزینه به موارد فوق اضافه شود:
استفاده از تلفن همراه در طول نمایش به هر شکلی ممنوع است.
لطفا در زمان اجرای نمایش برای احترام به دیگر تماشاگران با یکدیگر صحبت نکنید.
تیوال تو پیچ اینستاگرامش تبلیغات خوبی منتشر می کنه امیدوارم در سایت و زیر بلیت هم درج بشه.
۲۰ آذر ۱۴۰۲
درود بر شما
ضمن سپاس از توجه‌‌تان، پیشنهاد شما به بخش مربوطه اعلام شد.
با احترام
۲۰ آذر ۱۴۰۲
گروه همیاری
درود بر شما ضمن سپاس از توجه‌‌تان، پیشنهاد شما به بخش مربوطه اعلام شد. با احترام
صمیمانه از شما سپاسگزارم.
۲۱ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چاوش (havosh)
درباره نمایش مامان i
احساس مشابه این اثر را سال‌ها پیش با دیدن فیلم مادر تجربه کردم...
موقعی که اکبر عبدی گفت: "مادر مرد"
فکر از دست دادن مادر عمیقا دردناک است چه رسد به اینکه در نمایشی با موسیقی و بازی‌هایی خوب  همراه شود.

همچنین فکر می‌کنم جزء معدود نمایش‌هایی است که در هنگام اجرا خاطرات شخصی در ذهنمان مرور می‌شود.

نمادپردازی‌هایی از قبیل ساعت، نخ شال‌گردن، صفحه چرخان و بادکنک همه در جای خود عالی بودند، فقط سن مادر و فرزند در چهره عروسک‌ها خیلی همخوانی نداشت، انگار مادربزرگ بود تا مادر!
ولی زبان بدن عروسک‌ها به خصوص دست‌ها، بدون اغراق عالی بودند💫💯

سلام
بازیگر پانیذ : علیرضا رفیعی 🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
۰۹ آذر ۱۴۰۲
سلام دوست عزیز

روایتی تازه‌تر از نمایش عروسکی «مامان» (ویژه بزرگسال)

از ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۳۰ به روی صحنه‌ی تئاتر ‌هامون می‌رود

مفتخریم که در دور جدید اجراها باز هم همراه ما باشید

لینک خرید بلیت: tiwall.com/p/maman4
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چاوش (havosh)
درباره نمایش ساسیزم i

به نظر شخصی بنده، گنجاندن رمان ژاپنی در فضای غربی و همراه با دیالوگ‌هایی از فرهنگ ایران ایده خوبی نیست.
شلوغی دکور و طراحی لباس تلفیقی از غرب ۱۹۰۰ و ایران امروز، باعث آشفتگی در نگاه مخاطب می‌شود
بعضی ازدیالوگ‌ها با مکث بیان می‌شد که فضا را مصنوعی جلوه می‌داد و وجود توالت و ساس‌ها در فضای نمایش بی تاثیر بود، که کارگردان محترم می‌توانست آن‌ها را حذف کند.
متاسفانه بعضی از تماشاگران مهمان، فرهنگ تماشای تئاتر را نداشتند
چک کردن اینستاگرام همراه با صدا، صحبت با تلفن، رفت و آمد در حین نمایش و ضرب گرفتن پای نفر پشت سری (که این مورد جزء مهمانان نبود) از جمله کارهایی بود که تمرکزی برای دیدن باقی نگذاشت!
البته در پایان همیشه رای با اکثریت است و اگر این اکثریت آشنایان عوامل نمایش باشند، امتیاز نمایش بالا می‌رود!

عماد سالکی (emadsaleki)
سپاس که به تماشای نمایش ما نشستید
۰۴ آذر ۱۴۰۲
سپاس فراوان از نظرات ارزشمندتان🏵️🌼👌🏻
۰۷ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاد قوانین مخصوص زنان جنگ زده در کتاب‌های مقدس افتادم.. زنان آن دوره بدون هیچ روان‌درمانی  زندگی خود را با درد به پایان رساندند.
یاد جنگ‌هایی افتادم که شرحشان را در کتاب‌ها خواندم و شعرها در وصفشان سرودند... اما از تعداد مردان سلاخی شده سخنی به میان نیاوردند.
یاد قوانین نانوشته‌ای افتادم که بعد از هر جنگ مالکیت را بین همنوعان ما جابه‌جا می‌کند و ما هیچ وقت درکشان نمی‌کنیم!

اگر در نمایش می‌گویند "ایران جای عجیبی است" ولی به نظر من این کره خاکی خیلی جای عجیب و غریبی است...
همین کره خاکی که ما موجودات دو پا روی آن حکمرانی می‌کنیم
و این خطوطی که دیگران دور ما کشیده‌اند و اسمش را کشور گذاشته‌اند عجیب است!
مگر غیر این است که اگرهمه شهرهای کشورمان را هم رفته باشیم، باز خاطرات عمیقمان تنها در چند کوچه و خیابان خلاصه می‌شود؟ پس چه دلیلی دارد ... دیدن ادامه ›› که عشق یا نفرتمان را محدود به خطوط سیاسی کنیم؟ چرا کل این کره خاکی را وطن خود ندانیم و از جنگ گریزان نباشیم؟
...

مشخص است که پشت این نمایشنامه ساعت‌ها مطالعه و تفکر وجود دارد که این چنین ما را به فکر وا می‌دارد و بسیار جای قدردانی دارد.
از جناب افشاریان و دیگر اعضای این نمایش سپاسگزارم 🙏🏻💐💐

تیوال منو یاد مهمونی‌های خونوادگی میندازه!
پر از تعریف و تمجید و آخرش هم بعضیا زیر تک تک نظرات می‌نویسن: ممنون که تشریف آوردین🌹🙏🏻 :)
چاوش (havosh)
درباره نمایش زخم i
آقا ما چی بگیم؟
از تئاتر خوبتون تعریف کنیم یا از فضای سالن که گرم و نفس‌گیر بود و دید مناسب نداشت شکایت کنیم؟!
خب میگفتین ما هم مثل بازیگرا زیرپوش می‌پوشیدیم ... البته بعضیا هر بار که نور میرفت، یه تیکه از پوششو کم می‌کردن :))

در ابتدا از حضور پر مهرتون تشکر میکنیم و لطف تون رو سپاس گزاریم🌹و از طرف همه ی اعضای گروه از شما معذرت خواهی میکنیم اگه سختی رو متحمل شدید امیدواریم در کارهای بعدی شاهد مواردی از این قبیل نباشیم و نهایت آسایش رو در سالن برای مخاطبان عزیز فراهم کنیم🙏🏻
۰۷ آبان ۱۴۰۲
از ادب و مهربانی شما سپاسگزارم 🙏🏻🌹
۰۸ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در اوج سمفونی ۴۴ هایدن برای پوشش تذکر می‌دهند! اما ما همچنان از اجرا لذت میبریم و برنده واقعی ما هستیم... چرا که یک نفر هم به میل آن‌ها لباس نپوشیده و برای تذکر زمان کم می‌آورند :)
در میان نوشته‌ها، متنی از آقای رضا یعقوبی خواندم که محتوایش ارتباط نزدیکی با نمایش دارد.
اگر فرصت داشتید، بخوانید که ارزشمند است.

"معمولاً در ادبیات روزمره از اصطلاح "تروما" برای اشاره به مشکلات فیزیولوژیکی استفاده می‌کنند اما اهالی علوم اجتماعی و سیاسی با اصطلاح ترومای جمعی و فردی به خوبی آشنا هستند. ترومای فردی در حالتی ایجاد می‌شود که شخص بر اثر حادثه ناگواری در زندگی مثل تجاوز، تصادف، قتل و غیره دچار استرس و افسردگی و اختلال شده و توان هر روزه برای فعالیت و کار را ندارد و انگیزه و امیدش فروکش کرده است. ترومای جمعی حالتی است که فجایع طبیعی مثل زلزله سیل و غیره جامعه را در شوک فرو می‌برد و در حالت غیرطبیعی مثل جنگ، سرکوب، استبداد، کشتار در صورتی که مردم توان مقابله را نداشته باشند یا شکست بخورند، گریبان جامعه را می‌گیرد.
جامعه‌ای که دچار تروما شده در حسی از ناامیدی، تحقیر، حس ناتوانی و پوچی فرو می‌رود و خودکامه فرصت بیشتری برای اعمال دیکتاتوری و خفقان پیدا می‌کند و از سکوت به دست آمده نهایت استفاده را می‌برد به همین دلیل خودکامه حتی در زمانی که هیچ فعالیت و کنشی از جانب مردم انجام نمی‌گیرد برای نابودی توان جامعه و محو انگیزه‌ها و امیدهایشان به بحران‌های عمدی دامن می‌زند تا به حس استیصال جمعی دامن بزند و انرژی روانی مردم را نابود کند و به ترومای جمعی ... دیدن ادامه ›› دچارشان کند تا از شدت یاس و ناتوانی دیگر نایی برای مقاومت نداشته باشند و هر کس با روح زخمی خودش تنها بماند تا شاید مرهمی برای افسردگی خودش پیدا کند. خودکامه از این حس افسردگی نهایت استفاده را می‌برد و فضای جامعه را منجمد و توان‌ها را مضمحل می‌کند شکستن این فضا نیازمند یک عمل قهرمانانه است
کسانی که در این در چنین شرایطی دوام می‌آورند و زیر بار این زخم‌ها کمر خم نمی‌کنند و حتی به عکس فضای خفقان را می‌شکنند قهرمانانی راستین‌اند که زخم‌ها آنها را از پای در نیاورده و با فریاد خود صدای وجدان افسرده مردم را بلند می‌کند و قلب‌های دیگران را احیا کرده و شور زندگی و مبارزه را زنده می‌کنند"

ممنون که این نوشته عمیق رو با ما به اشتراک گذاشتید.
دکتر حسن حمیدپور هم تحقیقات و نظرات جالبی در رابطه با حافظه تاریخی و تروما در ایران دارن.
متاسفانه ایران عزیزمون تروماهای بسیاری رو زندگی کرده و می کنه که قطعا اثراتش تا نسل ها باقی میمونه
۰۲ آبان ۱۴۰۲
سها طاهری
ممنون که این نوشته عمیق رو با ما به اشتراک گذاشتید. دکتر حسن حمیدپور هم تحقیقات و نظرات جالبی در رابطه با حافظه تاریخی و تروما در ایران دارن. متاسفانه ایران عزیزمون تروماهای بسیاری رو زندگی ...
بله متاسفانه اثراتش تا نسل‌ها باقی میمونه..
سپاسگزارم از پیشنهادتون و حتما تحقیقاتشون رو میبینم.🙏🏻🌱
۰۳ آبان ۱۴۰۲
درود بر شما ، ممنون که این یادداشت مفید و خواندنی رو به اشتراک گذاشتین. من امیدوارم همه مون بالاخره بتونیم روزهایی رو ببینیم که کشورمان از این ترومای جمعی رهایی پیدا کنه.
۰۹ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چاوش (havosh)
درباره نمایش خرچنگ i

پر انرژی و دلچسب بودین
برای خندوندن از الفاظ سخیف استفاده نکردین که خیلی ارزشمنده و ای کاش بعضی از دیالوگ‌ها رو با صدای آروم می‌گفتین.

میگن درآمد نمایش صرف خرید سیگار برای کامیون‌دارا میشه که بسیار بشردوستانه هست :))
دمتون گرم🤍
هر نمایشی که میبینم، بعضی از واژه ها پررنگ تر  جلوه می‌کنند که می‌توانند دیالوگ‌های دلنشینی باشند...

اما در بعضی از نمایش‌ها،  واژه ها و جملات رکیک که فقط در کوچه و بازار شیرین و بانمک است، بیشتر تکرار می‌شوند و آنها در ذهن مخاطب باقی می‌مانند!

لطفا به هر قیمتی تماشاگر را زیاد نکنید.

چاوش (havosh)
درباره نمایش زیگموند i
در ابتدا انتظار یک نمایش پیچیده روانشناسانه  را داشتم  ولی اینطور نبود
در هیچ یک از نظرات، عکس‌ها و پوستر، به حس و حال کمدی این نمایش اشاره نشده بود
صحنه ورود ادیپ و الکترا از قسمت‌های جذاب نمایش بود
فقط ارتباط تصویر کهکشان‌ها همراه با شوخی‌های خاخام برایم مشخص نشد..
خریدار
آوا فیاض (avafayyaz)
سپاس از اینکه به تماشای این اجرا نشستید.
۰۸ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Havosh (havosh)
درباره نمایش دوباره بازی i
آقای گرجی نماند تا تشویقشان کنیم، اما در بعضی از نمایش‌ها، تماشاگر را بیخیال نمی‌شوند! دانه دانه می‌آیند تا تشویق شوند و بعد هم اسامی مهمانان عزیز را می‌خوانند.

به گاد بگین لیزر سبزشو بندازه رو همین مهمونا :)
Havosh (havosh)
درباره نمایش شازده اجباری i
دوست عزیزی می‌گفت: "قدرت" فساد به همراه می‌آورد و قدرت مطلق، مطلقا فسادآور است.
حکایت همین نمایش است که از تاریخ مردمان ایران برداشت شده است و یادآوری می‌کند که زن‌ها و مردها علی‌رغم اینکه همیشه به دنبال قدرت هستند ولی فریاد برابری سر می‌دهند!
و چراغ‌های قرمز صحنه را خاموش می‌کنند تا زمانش برسد...
اصلا یاد گرفته‌اند که آدم‌های یکرنگی باشند و در مصرف برق صرفه‌جویی کنند!
و چنان در نقش خود فرو می‌روند که یادشان می‌رود پشت پرده این نمایش همه ما انسان‌های عادی هستیم و روا نیست که به دیگری ظلم کنیم.
Havosh (havosh)
درباره نمایش دوباره بازی i
زندگی فقط ۲۴ ساعت است که مدام تکرار می‌شود
اما
" تکرار را خواستن شهامت می‌طلبد. آنکه فقط امید می‌ورزد بزدل است، آنکه فقط به یاد می‌آورد هوسباز است ولی او که تکرار را می‌خواهد مرد است و هر چه مجدانه تر کوشیده باشد معنای این خواهش را درک کند، انسانی عمیق تر است.
ولی آنکه در نمی‌یابد که زندگی تکرار است و این زیبایی زندگی است، خود را محکوم کرده است و سزاوار چیزی بیش از آنچه به طور قطع به سرش می‌آید نیست-هلاکت."