در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدی آزادی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 02:36:40
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در قامتِ کمدی ، یک کار قابل قبول بود.
چهل دقیقه بری بشینی حال خوبی داشته باشی و بعدش بیای بیرون و دیگه بهش فکر نکنی .

طراحی صدا خوب بود
طراحی صحنه خوب بود
طراحی لباس خوب بود
ایده نور ، جالب بود
بازی ها استاندارد بود

در کل رازی کننده بود و دمتون گرم
اومدم بلیط رو بگیرم ، اما با این قیمت گذاری بِکُل منصرف شدم

با وجودِ اسم ها ، انتظار بیشتری از کار داشتم
اما کار در تمام ابعاد ،بِـ انسجام کافی نرسیده بود ، بنظر میومد مدت تمرین برای روی صحنه اومدن خیلی کم بوده و بِـ سبب اون ، ایرادات برطرف نشده و اون تکاملی کِـ باید ، صورت نگرفته بود.
متن جوریه کِـ بر حسبِ دیدگاه و تجربه زیستی هر شخص ، حرفهایی جداگانه برای گفتن داره ، ولی بصورت کلی بِـ سوژه ای تکراری پرداخته.

طراحی صحنه خوب بود
طراحی لباس خوب بود
طراحی نور بجز سه مورد کاملا ثابت بود

نکته مثبت کار چند تا بازی خوب بود
ادوارد ، فلورا ، پدر ، و یکی از دختران
ممنون از وقتی که گذاشتید و نگاه دقیق تون به کار. قطع ن هر اثری جای رشد و تکامل داره و نظرات شما برای ما ارزشمنده. خوشحالیم که بعضی جنبه‌های کار مثل طراحی صحنه و بازی برخی بازیگران براتون قابل توجه بوده. درباره‌ی انسجام و زمان تمرین، حتم ن به نکات شما فکر می‌کنیم تا در اجراهای بعدی بهتر عمل کنیم.
۱۴ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

جایی که اسم نادر فلاح و مونولوگ کنار هم قرار می‌گیرن، مطئنا با اشتیاق بِـ دیدن اون نمایش میرم.
نادر فلاح هنرمندیه کِـ نَـ فقط با بازی‌های بی‌نظیرش، بلکه با عمق و صداقتی که تو هر اجرایی ازش می‌بینم، همیشه توو قلب من جایگاه خاصی داره. هنرش همیشه برام یه منبع الهام و تحسینه، و این احترام و علاقه بِـ ایشون همیشه در من پابرجاست.
هر کلمه، هر حرکت، هر لحظه‌ای که ازش می‌بینم، برای من یادآوری‌ِ تلاش و صداقت بی‌نهایتیه کِـ برای رسیدنِ بهترین‌ها بِـ مخاطب داره .
همونطور که انتظار می‌رفت، دوباره و دوباره و دوباره با بازی درخشان نادر فلاح مواجه هستیم .

نور و صدا هم درست ، ... دیدن ادامه ›› بِجا و عالیه.


اما متن، یِـ جاهایی کار رو از ریتم می‌ندازه و در مواقعی هم ارجاعات به فیلم‌ها (مثل آلپاچینو تو قسمت سوم «پدرخوانده») حس نمایش رو می‌کُشه. این ارجاع بی‌موقع باعث می‌شه که وقتی باید با بازیگر همزاد پنداری کنی و احساساتت درگیر بشه ، یهو بـاید فکر کنی تو اون فیلم آلپاچینو چکار میکرد؟
این باعث میشه که ارتباط عاطفی با نمایش قطع بشه و تاثیر اصلی رو نتونه بذاره.

در کل، بِـ شخصه رازی از سالن خارج شدم و باید بگم کاریه که ارزش دیدن داره.
.
.
تجربه اولین اجرا تو سالن شیشه‌ای

کافه شیشه ای سابق کِـ الان با پرده پوشونده شده ، اما نَـ بطورِ کامل و من دارم بیرون رو می‌بینم.
نورهای زیاد، درختایی که تکون می‌خورن، پرنده‌هایی که پرواز می‌کنن، حواس آدمو از نمایش پرت می‌کنه. یک پرژکتور هم تو حیاط، روی شیروانی روبرو، مستقیم تو چشم مخاطب ردیف سوم روشنه.
از طرفی، به‌نظر سیستم گرمایشی داخل سالن وجود نداره یا اگه هم هست کارایی لازم رو نداره.
سیستم صوتی هم با ایراد فنی مواجه و باندی که نزدیک درب ورودی قرار داره صدا را به‌درستی پخش نمی‌کنه
کارهای قبلی افشین زمانی رو ن بخاطر خودش بلکه بخاطر آهنگ سازِ درجه یک کارهاش ، بهزاد بختیاری میدیدم.
بعد شازده اجباری ، به این لیست ، امیر حسین نعیمی ، هم اضافه شد ،، ب عنوان یک پدیده بازیگری در تئاتر مملکت.

اینبار ب تماشای ، الف غین میم ، نشستم
جدا از اکت و صوتِ خوبِ اسب ، آوای خوبِ روباه ، و موسیقی خوبِ بختیاری (البته تایمش خیلی کمه) دیگه هیچ لحظه ای از کار برام قابل تحمل نبود
و اگر قولِ دیدنِ کار ، و موندن و صحبت کردن در انتهای کار رو به ، امیرحسین نداده بودم.‌ همون نیم ساعت اول سالن رو ترک میکردم.
چندگانه های افشین زمانی سبک خاصی داره ، سلیقه های خاصی مورد هدفش هستند ، ک سلیقه من جزو اون دسته نیست.
مطابق با تمام تجربه هام در شهرزاد ، اجرا دقیقا سر ساعت شروع شد ، شاید از نظر خیلیاتون ، سخت ، غیر قابل باور و حتی کذب باشه ، اما عین واقعیته (این برای خیلیا قفله ، و از شانس منه )

بلیط این نمایش رو فقط بخاطر تصاویر تبلیغاتی ( دوئل ) داخل پلتفرمهای محبوبِ غیر بومی خریداری کردم.
و ب جرئت میتونم بگم بغیر از همون لحظه ، هیچ مورد خاص یا گیرایی برام نداشت .
بازی ها بجز یک نفر توو یک سطح خاصِ متوسطِ روب پایین بود ، ک من همیشه گفتم وقتی همه بازیگران در یک سطح هستند ، حالا چ بالا چ پایین ، اون سطح ، سطحِ کارگردانه.
.
متن بسیار ضعیف
طراحی صحنه خوب نبود
نور اصلا خوب نبود
موسیقی رازی کننده بود
ویولنیست بسیار عالی

و در آخر ، درامرِ عزیز ، ثمیر مرزاخانی ، میدونم معمولا کسی نمیاد ب گروه موسیقی انرژی بده ولی من بعد از اجرا اومدم سراغت ، ولی نبودی ، هرچی هم وایسادم نیومدی . 😉
متاسفانه اینقدر آدم و نظرات فیک زیاد شده که من موقع خوندن نظرات باید بگردم دنبال آدم آشنا چون فقط به اون میشه اعتماد کرد.
ممنون که نظرتو نوشتی.
از نظراتی که مدعی بودن بهترین تئاتر عمرشون رو دیدن متوجه شدم که نباید آش دهن سوزی باشه.(اکثرا هم از 20 آذر به بعد عضو تیوال شدن)
۰۹ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید



انگار همین یه لامپه ک روشنه


بلاخره سقوط کردیم

...
۳


از اینجا میرم

از اینجا میرم

از اینجا

من یروزی از اینجا میرم
۳


اگر کسی نگوید ، گناه کرده است

من اگر نگم واللهِ مرتکب گناه شده ام
۲


حالمون خوب بود

احساس میکردیم ما دوتا توو دنیا تنهاییم


جامون‌توو سر من گرم و نرم بود
مهدی آزادی (amoomahdi)
درباره اپرا تئاتر مولوی i

این نظر شخصی منِ ، بدور از هیجان ، تخریب و هرگونه بی احترامی
اگر مخالف با نظر شماست ، فقط و فقط اختلاف سلیقه است و بَس
.
.
از لحظه ورود حدود یازده دقیقه به صحبت های کارگردان گوش دادیم
از نظراتِ تیوال و تهدیدِ تماشاگران ب توقیف دو هفته ای تلفن های همراهشون ، تا اختلاف بَر سرِ مالکیتِ مولانا
بعد از صحبت ها تازه یک ساعت و چهل و پنج دقیقه نمایش شروع شد
.
از این لحظه ب بعد ، سیستم صوتیِ بی کیفیتِ سالن و همچنین تنظیم بسیار بَد ... دیدن ادامه ›› ، ب عنوان ابزارِ شکنجه تماشاگر مورد استفاده قرار گرفت
مهمترین موضوع در اجرای کنسرت ، رسیدن بهترین و باکیفیت ترین صدا ب گوش مخاطب هست
ولی متاسفانه توی این کار ( بجز دو صحنه رویارویی شمس و مولانا ) هیچ صدای قابلِ فهمی ب گوش ما نرسید
.
با توجه ب تهدیدات کارگردان انتظار دیسیپلین خاصی از کار داشتیم ولی متاسفانه تا اواسطِ پرده چهارم ، همچنان ب تماشاگرانِ با تاخیر اجازه ورود داده شد
.
کارگردانی کار بنظرم ی جاهای ضعیف عمل کرد
صدای تعدادی از شخصیت ها بسیار شبیه هم بود تا حدی ک فکر میکردم یک نفر بجای چند شخصیت صحبت کرده (آواز خونده)
تنها راه تشخیص اینکه کدوم شخصیت در حال صحبت کردن هست ، حرکاتِ دست و بدنِ شخصیت بود ک در مواقع زیادی هر دو یا سه شخصیتی ک صدای یکسان داشتند ، باهم حرکت میکردند
(حالا پیدا کنید پرتغال فروش رو )
.
از این موارد ک‌ بگذریم طراحی صحنه و جلوه های بصری خوب بود
نور تقریبا خوب
نقطه عطف کار ، عروسک گردانی بود و بَس
.
.
در کل کاری بود ک دوست دارم بزارمش توو کمدِ شماره چهار و از حافظم پاک کنم
۲



+ ترسیدی ؟

- ن

+ پاهات درد نمیکنه ؟

- ن

+ خوبه
۲


وای رودخونه ای ک کف میکنه ؟

باید جالب باشه
۱



اونا کجا میرن ؟

منم یروز میرم

حتی اگر بگن همه جا عین همه

حتی اگه بگن جاهای بدتر از اینحا هم هست
۱


من عمل میکنم

ولی ماهرتر از یک کور
سریعتر از یک گلادیاتور
در دسترس تر از رعد و برق
سنگین تر از گاو
استوارتر از لنگر کشتی
حریصتر از حشرات
خردمند تر از شاگردی ک موقع جمع ارقام زبونش رو در میاره
خونخوار تر از پرندگان
چابکتر از دستی ک تقلب میکنه
شوم تر از ستارگان
دقیقتر از ماری ک طعمش رو با آب دهان خیس میکنه

من ترشح میکنم
یه آقای سپهر رهنما داشتیم، ایشون ما رو سر اجرای شیهیدن شیهید😅😅
یه آقای مهدی آزادی هم داریم، داره سر اجرای منگی ما رو می‌منگه😂😂
۰۶ آذر ۱۴۰۳
مهدی آزادی
البته برا همین کار سه بار نوشتی 😂😂😉😉
پاسخ‌ها رو بخوای حساب کنی که میشه ۱۰ بار! من منظورم دیوارنوشته است البته!
۰۷ آذر ۱۴۰۳
امیرمسعود فدائی
پاسخ‌ها رو بخوای حساب کنی که میشه ۱۰ بار! من منظورم دیوارنوشته است البته!
میدونم داداش
منظورم ، نظرات مستقل داخل کامنت بود
۰۷ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار سلیقه من نبود

متن کار بیشتر بر پایه شوخی ها و جملاتِ دم دستیِ نوشته شده بود
طراحی و اجرا نور جالب نبود
طراحی صحنه خوب
طراحی صدا خوب
بازیها هم‌ خوب

۱۴ نفر این را خواندند
مری ا این را دوست دارد
ایده ی تقدس زدایی از کهن الگوها ولی ایده ی خوبی بود.اینکه شخصیت صاحب اثر،میتونه بسیار با خود اثر متفاوت باشه.
۰۶ آذر ۱۴۰۳
مریم علیپور
ایده ی تقدس زدایی از کهن الگوها ولی ایده ی خوبی بود.اینکه شخصیت صاحب اثر،میتونه بسیار با خود اثر متفاوت باشه.
هرچند فردوسی و رستم در قلب همه ما جا دارن ، ولی مقدس نیستن. من همچین بازخوردی در مورد ایده ، از نمایش نگرفتم.

از طرفی یک‌ مرزِ باریکی بینِ تقدس زدایی و تخریب ، وجود داره
ک تخریب مِن بابِ خنده گرفتن ،بیشتر ب چشم من اومد
۰۶ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
۱


سعی نکن مقاومت کنی

من مقاومت میکنم

بستن چشما بی فایدَس
چون این نَ با آوازه نَ با نگاه
۱

دریا نداشتیم ولی مرغ دریایی داشتیم

پشه ها هم بودن ، اونها دست جمعی سر و کلشون پیدا میشد

تموم روز اونقدر خونِمون رو می مکیدن ک مثل گچ سفید میشدیم

ما توو رگ هامون فقط اندازه خودمون خون داشتیم

یک نیش اضافه باعث میشد چشمامون چپ بشه
۱

و تو تقاضای ترحم میکنی و از اون شرم نداری

برای اینکه تو اولین شخص نیستی

و من از خیلی از مغرورها شنیدم ک مادرشون رو صدا میکردن
به نظر من این قسمتش خیلی خوب بود:

وقتی باد از غرب می‌آد، بیشتر بوی تخم مرغ گندیده می‌ده‌. از شرق که می‌وزه، مثل بوی گوگرده که گلومون رو می‌زنه. وقتی از شمال می‌آد، دودهای سیاه یه راست می‌آن رو سرمون. و وقتی باد جنوب بلند می‌شه، که کم برامون پیش می‌آد، خوشبختانه، واقعاً بوی گه می‌ده، هیچ جور دیگه نمی‌شه گفت. ما، وسط همه‌ی اینا، خیلی وقته که دیگه به‌شون محل نمی‌ذاریم. آدم دست آخر عادت می‌کنه. آدم به همه چی عادت میکنه.
۰۳ آذر ۱۴۰۳
عالی
کارگردانی و متن درجه یک
نور بینظیر
بازی ها فرم ها
همه چیز ایده ال
لذت دیدن یک تئاتر واقعی با منگی
۰۸ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
۱

جلو بیا

چون زانوهات از کمک ب تو امتناع میکنه ، بپَر جَست بزن

یالا ، حالا