در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دی نوش مومنی رخ
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 23:01:35
 

تهیه کننده نمایش آخرین دختر
سرمایه گذاری در نمایش باغ وهمی شیشه ای

 ۰۳ دی ۱۳۷۳
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از نمایش شما بسیار لذت بردم و نظرم رو در پایین تر بیان کردم، اما نکته ای دیگر و در تایید فرمایش بعضی دوستان میخواهم بگویم که شاید هم شما در تصمیمتان نسبت به آن تجدید نظر کنید و هم سایر گروه های اجرایی برای نمایش های آینده شان ؛

من در دانشگاه در رشته معماری فقط یک ترم کامل طراحی آمفی تئاتر خوانده ام ، نسبت به آن ادعایی ندارم اما
سخت و پر از ضوابط است
ارتفاع هر صندلی نسب به صندلی دیگر
تعداد صندلی مجاز در هر ردیف
جای پا برای ... دیدن ادامه ›› رد شدن افراد
زاویه دید مناسب هر فرد نسبت به صحنه
ارتفاع ، ضخامت دیوار و سقف و تناسبات آنها،مسائل سازه ای ، مسائل آکوستیک و … بسیار مفصل است
طراحی آمفی تئاتر کار هر معماری نیست
صرفا چیدن صندلی روی سکو طراحی آمفی تئاتر نیست
زیاده گویی کردم که این را بگویم
هر سانت به سانت یک آمفی تئاتری مثل آنچه در ایرانشهر میبینید محاسبه شده ، دید هیچ کس با حتی فرد بلند قد جلویی اش کور نمی‌شود و کل فضا در خدمت نمایش است تا اثر گذاری اش بیشتر شود
هر یک سانت آن با احتساب سرانه فردی و تجمعی و بر اساس ابعاد انسانی طرح شده است
حال بنا به هر دلیلی ( که بیشتر تجاری ) است
با فروش بلیت بیش از ظرفیت اولا به علم و هنر طراح(و به آن آمفی تئاتر دوست داشتنی که خودش برای من شخصیت دارد) و سپس به حقوق تماشاگر توهین میشود

به علاوه بروز سانحه ای که خروج اضطراری بطلبد ،حتی اگر احتمال کمی داشته باشد ،با این نوع چیدمان و عدم مدیریت صحیح ازدحام، آسیب دیدگی و تلفات را چند برابر می‌کند

اینجا نوشتم چون احساس کردم به احتمال زیاد نظرات را میخوانید 🙏🏻🌱
حتی قبل از بروز حادثه در شبی که ما ورق الخیال رو دیدیم، تماشاگران داخل و خارج از ظرفیت با یکدیگر درگیر شدند.
زمان بحران که بماند.
۲ روز پیش، چهارشنبه
میثم هنزکی
خیر به هیچ عنوان موجب ناراحتی من نیست بلکه خودمم به تبسم افتادم از این یادآوری شما . حتما بهتر از من میدونید یکی از قوی ترین طنز ادبیاتی مربوط به ادبیات روسیه هست که در دوران حکومت کمونیستی ...
درست میفرمایید ؛
سلامت باشید بزرگوار 🙏🏻🌱
۲ روز پیش، چهارشنبه
اتفاقا به عنوان یک تماشاچی علاقه مند به عرصه ی نمایش،یکی از سالن هایی که دوست دارم و معتقدم حساب شده ساخته شده همین سالن استاد سمندریانِ ایرانشهر هستش.

اما در باب خارج ... دیدن ادامه ›› از ظرفیت.

همه اینها گفته میشه
حادثه یکبار اتفاق می افته و بعد اون موقع همین کسانی که به این تذکرات گوش نمیدن،میان و میگن غافلگیر شدیم

اگر آتش سوزی و زلزله بشه،ممکنه کسی در اثر عجله برای خروج آسیب ببینه

هرچقدرم گفته میشه که اصلا خارج از طرفیت واقعا برای شخصیت خودمون خوب نیست،طرف میاد میگه نه من میخوام لذت ببرم

خب بعدا بلیط تهیه کن و روی صندلی لذت ببر عزیزِ من.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ورق الخیال ؛

ورق الخیال گاه متاع است ، سبزی است که میبینی به وضوح میکشند ، از دور فکر میکنی ما که اهلش نیستیم ،

ولی ورق الخیال
گاه تقلید است برای آنکه اندیشه کم کنی،
گاه دیدن اخبار است
گاه این گوشی لعنتی و اینستاگرام است
‏Scroll کردن برای دیدن چیزی که شاید به وجد بیاردت و دوپامینت را تامین کند ،
گاه اعتیاد به پورن ... دیدن ادامه ›› است
گاه شغلی است که تو را از محبت کردن به فرزندت دور می‌کند
گاه اجتناب از گفت و گویی است که مدت هاست میدانی باید شروع کنی ولی نمیکنی

گاه هر آن چیزی است که واقعیت را سرکوب کند

چیزی است که همیشه کمی از آن در جیب تو، من، جیب او و جیب ایشان پیدا می‌شود
روزی ساقی موتوری است ،روزی متاع درباری است(با کیفیت خوب یا بد از منبع بیرونی)
ولی اغلب خودت آن را در زمین خودت با اولویت بندی های ناصحیح و تکرار عادات غلط پرورش می‌دهی (که در اینصورت منبع لایزال و نامتناهی است)
آدمی ذاتا گرایش به استعمال ورق الخیال داره به انحاء بی نهایت مگر از دروازه ی اندیشه عبور کند .
۲ روز پیش، چهارشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای «ورق الخیال» نشستم.
این اثر، به لحاظ ارجاعات تاریخی و تسلط نویسنده به آن‌ها، تامل برانگیز است.
‎ و نمایشنامه از آن آثار است که می‌تواند به دنبال اعجاز خود، به «تحدی» بپردازد!
قاب‌ها درخشان و بازی‌ها عالی بودند، و بدن‌ها آماده.
نور و دکور مینیمالیستی و کافی به خوبی فضا را طراحی کرده بود.
دایره‌ای بودن سن، خود یادآور رمل، اسطرلاب و گنبد دوار بود به علاوه که تکرار( 🔄 cycle )تاریخ را برای من به تصویر می‌کشید.
حرف نمایش مشخص و سرراست بود.
خوانش تعزیه‌گون، لحن لال را تلطیف و دوست‌داشتنی کرده بود.
شوخی‌ها امشب که من دیدم، به اندازه و فهم و همراهی مخاطب دلنشین بودند.
البته ... دیدن ادامه ›› می‌توانست مدت نمایش کوتاه تر باشد و یکی از خیال ها به دلخواه کارگردان حذف شود تا مخاطب کمتر خسته شود

به طور کلی لذت فراوانی بردم و امیدوارم کارهای بعدی‌تان هم همین‌قدر و حتی بیشتر درخشان باشد. 🌱

احتمال اسپویل؛
چون شنیده بودم محمود افغان ظاهرا بور بوده در طول نمایش خیلی اوقات تصورم این بود که منجم خودش محمود افغان باشد
چند هفته پیش، نمایشی را تماشا کردم که قصد ندارم آن را نقد کنم. در عوض، می‌خواهم درباره شیوه‌ای که آن را تجربه کردم صحبت کنم، زیرا این تجربه برایم جدید و متفاوت بود و می‌خواهم تلاش کنم آن را توصیف کنم.

«دیدن» به‌عنوان یک مفهوم، شامل افعالی است که هر یک نشان‌دهنده سطح متفاوتی از آگاهی و توجه هستند. هر یک از این افعال در فرآیند مشاهده یک نمایش، می‌توانند به شیوه‌ای متفاوت تجربه شوند و بسته به شرایط، تأثیرگذاری آن‌ها تغییر می‌کند.

- **دیدن (See):** فرآیندی ابتدایی و ناخودآگاه که به‌سادگی با باز بودن چشم‌ها اتفاق می‌افتد.
- **نگاه کردن (Look):** عملی است که با انتخاب و توجه خاص به یک موضوع همراه است.
- **تماشا کردن (Watch):** به معنای دیدن طولانی‌مدت و عمدتاً با هدف لذت بردن یا سرگرم شدن است.
- **مشاهده کردن (Observe):** فرآیندی دقیق ... دیدن ادامه ›› و تحلیلی برای درک جزئیات است.

من معمولاً هنگام تماشای هر نمایشی سعی می‌کنم بیشتر به شیوه *مشاهده کردن* (observe) آن را ببینم، تا بتوانم جزئیات و معناهای پنهان را درک کنم.
اما در مورد نمایش «امشب به صرف بورش و خون»، تجربه من به سطحی بالاتر رفت. راستش را بخواهید، کاملاً مسحور و هیپنوتیزم شدم.

- **هیپنوتیزم شدن:**
حالتی است که در آن فرد به شدت درگیر تجربه بصری می‌شود و تمام توجه‌اش به اثر معطوف می‌گردد، در لحظه‌ای که چشم‌ها می‌بینند اما جان می‌نگرد؛ جایی که مرز میان واقعیت و خیال محو می‌شود و زمان از حرکت می‌ایستد.
این تجربه جدید از دیدن، برای من یک کشف بود. تجربه‌ای که باعث شد به نمایش نمره ۵ از ۵ بدهم.
با نمره تان موافق نیستم...
۴ روز پیش، دوشنبه
هاله
We have no time just for looking around proud of you my dear
🙏🏻🌺
۲ روز پیش، چهارشنبه
🙏🏻🌺
۲ روز پیش، چهارشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ادب >>>>>>> سواد
امشب به تماشای نمایش "پپرونی برای دیکتاتور" نشستم. راستش، من پیش‌تر اجراهای این نمایش را مشاهده نکرده بودم و این اولین باری بود که آن را می‌دیدم. به‌طور کلی، زمانی که نام برخی از دوستان بازیگر به‌صورت ترکیبی مطرح می‌شود، تا حدی می‌توان پیش‌بینی کرد که چه انتظاری باید داشت.

در مورد بازی‌ها، به نظر می‌رسید که تقریباً همه در یک سطح قرار دارند؛ اما رویا میر علمی به‌طرزی رهاتر و واقعی‌تر به نظر می‌رسید و پژمان جمشیدی نیز به‌طور کلی در متن، شاید قرار بود نقش کمرنگ‌تری داشته باشد.
گریم ها می‌توانست بهتر باشد ،حداقل در مورد پژمان جمشیدی آن حجم از ریش او را از نقشش دور می‌کرد

آنچه شما را به دیدن این اجرا می‌کشاند، انتظار ۷۰ دقیقه خندیدن است. برخی از تماشاگران در تمام مدت خندیدند و برخی دیگر، تقریباً تنها در یک‌سوم پایانی نمایش به ... دیدن ادامه ›› خنده افتادند.

شخصا استفاده از کلماتی مثل بیشعور و کثافت و خاک تو سرت را طنز نمی‌دانم اما به وفور از این عبارات استفاده می‌شد

من دوست داشتم که مرزهای این کار نسبت به یک کار آزاد، بیشتر نمایان شود. این امر تنها با شخصیت‌پردازی عمیق‌تر کاراکترها امکان‌پذیر بود. فرصتی وجود داشت که می‌شد از تکرار برخی شوخی‌های اضافی کاسته و به این موضوع پرداخت،

که به نظر می‌رسد هدف نمایش نبوده است.

در نهایت صرفاً یک مونولوگ پایانی یا ذکر نام‌های فرانسوی نمی‌تواند این مرزبندی را ایجاد کند.
در هر صورت خسته نباشید 🙏🏻

پ.ن
تماشاگری که ساندویچ می‌خورد، استوری چک می‌کند و صحبت می‌کند، چه چیزی مانع می‌شود که سفره‌اش را هم نچیند و قلیان هم نکشد؟ مرز نهایی که فکر می‌کند از آنجا به بعد دیگر درست نیست، کجاست؟
Ali Malek (thealimalek)
نوع نگارش و توصیف نمایش قشنگ بود
۲ روز پیش، چهارشنبه
Ali Malek
نوع نگارش و توصیف نمایش قشنگ بود
سپاسگزارم 🙏🏻
۲ روز پیش، چهارشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای نمایش "پپرونی برای دیکتاتور" نشستم. راستش، من پیش‌تر اجراهای این نمایش را مشاهده نکرده بودم و این اولین باری بود که آن را می‌دیدم. به‌طور کلی، زمانی که نام برخی از دوستان بازیگر به‌صورت ترکیبی مطرح می‌شود، تا حدی می‌توان پیش‌بینی کرد که چه انتظاری باید داشت.

در مورد بازی‌ها، به نظر می‌رسید که تقریباً همه در یک سطح قرار دارند؛ اما رویا میر علمی به‌طرزی رهاتر و واقعی‌تر به نظر می‌رسید و پژمان جمشیدی نیز به‌طور کلی در متن، شاید قرار بود نقش کمرنگ‌تری داشته باشد.
گریم ها می‌توانست بهتر باشد ،حداقل در مورد پژمان جمشیدی آن حجم از ریش او را از نقشش دور می‌کرد

آنچه شما را به دیدن این اجرا می‌کشاند، انتظار ۷۰ دقیقه خندیدن است. برخی از تماشاگران در تمام مدت خندیدند و برخی دیگر، تقریباً تنها در یک‌سوم پایانی نمایش به ... دیدن ادامه ›› خنده افتادند.

شخصا استفاده از کلماتی مثل بیشعور و کثافت و خاک تو سرت را طنز نمی‌دانم اما به وفور از این عبارات استفاده می‌شد

من دوست داشتم که مرزهای این کار نسبت به یک کار آزاد، بیشتر نمایان شود. این امر تنها با شخصیت‌پردازی عمیق‌تر کاراکترها امکان‌پذیر بود. فرصتی وجود داشت که می‌شد از تکرار برخی شوخی‌های اضافی کاسته و به این موضوع پرداخت،

که به نظر می‌رسد هدف نمایش نبوده است.

در نهایت صرفاً یک مونولوگ پایانی یا ذکر نام‌های فرانسوی نمی‌تواند این مرزبندی را ایجاد کند.
در هر صورت خسته نباشید 🙏🏻

پ.ن
تماشاگری که ساندویچ می‌خورد، استوری چک می‌کند و صحبت می‌کند، چه چیزی مانع می‌شود که سفره‌اش را هم نچیند و قلیان هم نکشد؟ مرز نهایی که فکر می‌کند از آنجا به بعد دیگر درست نیست، کجاست؟
با گوگل ترنسلیت نوشتی اینا رو؟
۲ روز پیش، چهارشنبه
H.M.kiani2
// پیرونی برای تیوال یا دیکتاتور! // بیاید یک قرار دسته جمعی بگذاریم و این نمایش را نرویم.. نه به خاطر کیفیت اش، چون کیفیت اش را نمی دانم.. به خاطر اینکه نظرات مخالفانش " هاید " ...
من نظرم چند روز طول کشید تا توسط دوستان انتقاد پذیر تایید شد !
اگر میدانستم اینگونه هست بنده هم این نمایش را نمیرفتم
دی نوش مومنی رخ
من نظرم چند روز طول کشید تا توسط دوستان انتقاد پذیر تایید شد ! اگر میدانستم اینگونه هست بنده هم این نمایش را نمیرفتم
در واقع یه جورایی خودشون مطمئنن که نمایشی فاقد ارزش و اعتبار به صحنه بردن وگرنه نظرات نیاز با بازبینی و هاید نداشت
و صد افسوس … چرا که سالن اصلی تئاتر شهر نباید پذیرای چنین نمایش‌هایی باشه
و کاش ابتدای اجرا ، یه ویدئو آموزشی برای مخاطبین این نمایش بذارن که لااقل کمی و فقط کمی آدابِ تئاتر دیدن رو یاد بگیرن
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در آستانه سی سالگی احساس میکنم قایق نمایش ترومن ام به دیوار واقعیت خورده
🐣
Birds flying high
You know how I feel
Sun in the sky
You know how I feel
Breeze driftin' on by
You know how I feel
It's a new dawn
It's a new day
It's a new life
For me
And I'm feeling good
😊 I'm feeling good
از نخستین دقایق نمایش، احساسی در من شکل گرفت که گویی کارگردان یک کتاب ۳۰۰ صفحه‌ای را به دستم داده و با هایلایتر زرد فسفری، مرا وادار کرده است که زیر هر کلمه‌ای، حتی عبارات ساده‌ای مانند "مثل"، "حتی"، "و"، "یا" و "از"، خط بکشم. به گونه‌ای که گویی قرار است فردا در امتحان بیاید!

در پایان نمایش، کتابی ۳۰۰ صفحه‌ای در دست دارم که مملو از هایلایت‌های زرد فسفری است. دیگر هیچ تمایلی به خواندن آن ندارم و حتی اگر بخواهم، نمی‌توانم، چرا که شلوغی و افراط در هایلایت کردن، مانع از درک صحیح مفهوم می‌شود و برایم نامشخص است که «اصل مطلب» چیست!

شوخی‌ها چندان به دل من ننشستند و در بسیاری از صحنه‌ها، با اینکه در ردیف اول نشسته بودم، دیالوگ‌ها را به درستی نمی‌شنیدم. با این حال، به طور کلی بازی‌ها قابل قبول بودند و طراحی صحنه نیز مناسب به نظر می‌رسید. طرح اولیه جذاب بود و واضح است که زحمات زیادی برای این اثر کشیده شده است.

اما این نمایش به گونه‌ای بود که از هر یک از عناصر به میزانی فراتر از حد لازم استفاده شده بود و این عناصر در خدمت اثر قرار نگرفتند. خلاقیت اگر «موج» بزند، می‌تواند اثرگذار باشد، اما اگر به شکل «سونامی» بروز کند، کشتی نمایش را واژگون می‌کند.
"خلاقیت اگر «موج» بزند، می‌تواند اثرگذار باشد، اما اگر به شکل «سونامی» بروز کند، کشتی نمایش را واژگون می‌کند."
دی نوش مومنی رخ
درود بر شما باتوجه با اینکه از تمام مساحت سن استفاده می‌شود و کار پر بازیگر است ردیف های بالا تر معمولا به شما دید پرنده مناسبی می‌دهند که اشراف بهتری خواهید داشت ردیف های بالای b و c شاید نسبت ...
ممنون
۲۲ شهریور
شاهین ه
ممنون
خواهش میکنم 🙏🏻
۲۲ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بر دوستان و هنردوستان عزیزم،
یه کافه نقلی و جمع و جور با چندتا از دوستانم در محله یوسف آباد زدیم
دوست داریم بابتش یک هدیه فرهنگی به دوستان تئاتری و تیوالی خودمون بدیم
«۳۰درصد تخفیف روی تمامی محصولات که تا پایان سال معتبر خواهد بود»
و مایلیم تا در بعضی از روزها با هماهنگی جلسات نقد تئاتر هم برگزار کنیم.
در صورتی که پیام بنده را «خواندید» ؛
خوشحال میشیم میزبان شما باشیم،
کافه دی بانز: خیابان یوسف آباد،خیابان جهان آرا ، نبش ۵۵ ام ،پلاک ۱۶۴
موفق باشید 💐💐
۱۹ شهریور
موفق باشین
برای نقدها اطلاع رسانی میکنین؟
۴ روز پیش، دوشنبه
حسین اثنا
موفق باشین برای نقدها اطلاع رسانی میکنین؟
درود بر شما سلامت باشید ، از نیمه مهرماه به بعد شروع می‌کنیم و حتما اطلاع رسانی میکنم 🙏🏻🌱
۴ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای نمایش "شکستن خط فرضی" نشستم. فضایی واقعی و موضوعی عمیق داشت که برای من، به دلیل تجربه‌ ی شخصی‌ام در خانواده، بسیار معنادارتر ... دیدن ادامه ›› جلوه می‌کرد. آشنایان ما، حمید، سعید، وحید و رویا، خواهر و برادرانی واقعی بودند که برای پاسخ به سوال نمایش، هفت سال با هم درگیر بودند تا در نهایت راضی یا مجبور به قطع دستگاه از مادرشان شدند.

سوال اصلی ساده است: آیا مادر در حال زجر کشیدن است؟ آیا زندگی نباتی او عاری از لذت است، یا اینکه در خواب عمیقی به سر می‌برد و در عین حال ،حضور،محبت، و حتی بوی سیگار را درک و احساس می‌کند؟

اما باطن این سوال پیچیده است و نیاز به مواجهه با مفهومی به نام اختیار و آزادی دارد. آیا مواجهه با آزادی و اختیار برای ما آسان است؟ آیا به قدری رشد کرده‌ایم که مسئولیت تصمیمات خود را بپذیریم، یا همچنان منتظر تصمیم‌گیری دیگران هستیم یا منتظریم« وقتش برسد»
زیرا به نظر می‌رسد که جبر راحت‌تر است

آزادی می‌تواند استرس‌زا باشد و عدم توانایی در مدیریت این استرس، گاهی منجر به گرایش افراد به رفتارهای اعتیادی می‌شود. اعتیاد، با وجود اینکه اشکالش در هر فرد متفاوت است، به یک معنا یکسان است. فردی که مواد مخدر را ترک کرده اما به پرخوری عصبی روی آورده، دیگری که استرس را درونی کرده و دچار بیماری خودایمنی شده، یا سومی که با تمرکز بر عذاب وجدان خود از وابستگی به مادر، به وابستگی به پرستار او روی آورده است. چهارمی که با ظاهری منطقی، با ادامه زجر مادر مخالف است، اما در نهایت ترس از دست دادن ارتباطی دیگر، او را از تصمیمش بازمی‌دارد. پرستار و دامادی که هرچند از عدم مسئولیت مستقیم در تصمیم‌گیری راحت‌ترند، اما با توجه به عواقب این تصمیم بر زندگی خود، دچار تنش درونی‌اند.

سیگار کشیدن، که نمادی از استیصال است، در این نمایش به طرز مناسبی به تصویر کشیده شده بود.(برخلاف خیلی جاها که اغلب بی مناسبت سیگار میکشند)

نمایش بسیار لذت‌بخشی بود. حواشی داستان به واقعی‌تر شدن ماجرا کمک کرده بود، شوخی‌ها متوسط بودند جای بهتر شدند داشتند بازی‌ها قابل باور بودند . از بازی پسر سوسیس‌خوار و داماد بی‌خاصیت لذت بردم.

آنچه برای من بسیار جذاب بود، شکل‌گیری درست درام و خداحافظی در اوج آن بود. موسیقی، که تنها صدای تنفس مادر بود، و دکور برای این نمایش کافی و مناسب بودند.

تنها نکته‌ای که مرا آزار داد، خنده‌های بی‌مورد و بیش از حد برخی افراد بود که موجب حواس‌پرتی دیگران می‌شدند. در حالی که نمایش در جاهایی خنده‌دار بود، اما انصافاً نه به حدی که برخی از حضار می‌خندیدند. تأثیر این نوع خنده‌ها، که به نظر می‌رسید از دوستان یا عوامل نمایش هستند، بسیار منفی بود .باور کنید این موضوع چیزی از گوشی دراوردن و حرف زدن و .. کم ندارد.
چه روزهای سختی داشتین🥲. من همش به این فکر بودم که اگر برای خونواده ی خودم این اتفاق میفتاد چه تصمیمی می گرفتم.
۱۹ شهریور
لیلا والی
چه روزهای سختی داشتین🥲. من همش به این فکر بودم که اگر برای خونواده ی خودم این اتفاق میفتاد چه تصمیمی می گرفتم.
💗
امیدوارم در این شرایط قرار نگیرید ، برای شما و خانواده تان آرزوی سلامتی دارم 🙏🏻
۱۹ شهریور
مریم رحیم زاده
خیلی متاسفم از روزهایی که گذروندیم و خیلی خوشحالم یک نفر به صدای خنده های از ته دل و بی مورد حضار اشاره کرد
سلامت باشید ممنونم،بله واقعا صدای خنده ها گاهی طوری بود که من ارتباطم با نمایش رو از دست میدادم و به این فکر میکردم که مخاطب واقعا داره به چی آنقدر میخنده !؟ و آیا این خنده واقعی هست یا از پیش برنامه ریزی شده است !
۱۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

از تاریخ ۲۸ مرداد جابه‌جا شده‌ام و امشب، در ۷ شهریور، به تماشای نمایش "ده و ده دقیقه" نشستم.

چند شب پیش، پیش از دیدن این کار، نمایش "بورش و خون" را تماشا کرده بودم و ذهنم به طور ناخودآگاه و شاید هم به شیوه‌ای وسواسی، شروع به مقایسه این دو نمایش کرد. در آغاز نمایش، مدام در فکر بودم که ای کاش این کار را قبل از "بورش" می‌دیدم تا لذتی عمیق‌تر از آن تجربه می‌کردم. این افکار، لذت تماشای نمایش را از من می‌گرفت.

اما از نیمه‌های نمایش به بعد، قطرات عرقی که از چهره بازیگر می‌چکید، مانند یک لیوان آب سرد بر صورتم ریخت و مرا از رویا بیدار کرد. گویی در گوشم گفت: "من صابر نیستم من مرتضی ام و خیلی خوبم !" با آرامش، دستم را گرفت و همه چیز را با صلابت و وضوح بیشتری به ... دیدن ادامه ›› من نمایش داد.

وقتی فهمیدم که قرار نیست فقط صدای فریاد بشنوم، بلکه این اجرا مانند یک پازل هنرمندانه در کنار هم قرار می‌گیرد، احساس کردم که در حال اتصال به یک تجربه عمیق هستم. دیدم، حس کردم و لبریز از احساسات شدم.

پرفورمنس قدرتمند و بدن آماده بازیگر، دکور و موسیقی، همه چیز را بی‌معنا کرد. نه به معنای منفی، بلکه به گونه‌ای که انگار همه آن عناصر در فضایی معلق شده بودند و دیگر ذهنم به حواس‌پرتی‌های اضافی توجهی نداشت. حتی صدای آزاردهنده اسپلیت هم از گوشم محو شد.وحتی از یه جا به بعد مرد قد بلند جلویی که قاب من از نمایش رو مخدوش می‌کرد را نمیدیدم.

تنها نکته منفی از دید من، وجود ویدیو پروژکتور بود که به نظر می‌رسید هیچ لزومی ندارد. شما همه احساسات و مفاهیم را به خوبی منتقل کردید و نیازی به ابزارهای کمکی و حواس‌پرت‌کننده نبود.

به طور کلی، از این تجربه لذت بردم و به عوامل جوان و بااستعداد و به ویژه مرتضی جان نازنین تبریک می‌گویم.
یه اتفاق بامزه ای که افتاده برام اینه
از چند وقت پیش که تئاتر بیشتر میبینم ( منظورم به صورت اعتیادی و هفته ای دو سه تا هست )
یه سری از صحبت های بعضی از عزیزانم به صورت دیالوگ ماندگار تو ذهنم بی اراده پخش میشه که باعث میشه یه لبخند کنج لبم بشینه ،لبخندی تلخ از خاطره ای شیرین
چند دقیقه پیش از حموم اومده بودم از این حوله تنی ها که بلنده تنم بود داشتم به این فکر میکردم که اول لباس بپوشم یا اول موهامو خشک کنم
بعد یه لحظه یاد مادربزرگم افتادم
۵،۶ سالم بود میرفتم خونشون تو بابلسر
هر بار از حموم میومدم با یه ظرافت خاصی مسئولیت مراسم پس از حموم من رو برای اینکه سرما نخورم به ... دیدن ادامه ›› عهده میگرفت
اول موهام رو کمی خشک می‌کرد با حوله و ترکیبی از باد سشوار روی کل محیط بدنم که اسمش رو میذاشت ( آبگیری) بعد لباسامو تنم می‌کرد
بعد دوباره بقیه موهامو خشک می‌کرد
میگفت «آدم از سرش سرما میخوره ببم »

حیف که آلزایمر گرفتی اختر خانم
دیگه برام تاب تاب خمیر شیشه پر پنیر دست کی بالا رو نمیخونی
دیگه منو تو تاکسی رو پاهات نمیشونی ببری برام بستنی توپی بخری
دیگه برام کته گوجه با مرغ درست نمیکنی که عطرش کل محل رو برداره…
دلم برای اینکه موهامو شونه کنی طوری که سرم ۹۰ درجه خم بشه تنگ شده
برای بوت دلم تنگ شده
برای دی نوش گفتنت
برای ببم گفتنت
برای «آدم از سرش سرما میخوره» گفتنت
«آدم از سرش سرما میخوره ببم»😊
خدا همشون رو رحمت کنه. واقعاً جاى خالیشون توى زندگى هامون احساس میشه.
۱۰ شهریور
علیرضا حاجى ترخانى
«آدم از سرش سرما میخوره ببم»😊 خدا همشون رو رحمت کنه. واقعاً جاى خالیشون توى زندگى هامون احساس میشه.
درود بر شما سلامت باشید
بله واقعا جای همشون خالیه
خدا رفتگان شما رو نیز رحمت کند و عزیزان رو براتون حفظ کنه 🌱🙏🏻
۱۰ شهریور
دی نوش مومنی رخ
درود بر شما سلامت باشید بله واقعا جای همشون خالیه خدا رفتگان شما رو نیز رحمت کند و عزیزان رو براتون حفظ کنه 🌱🙏🏻
سپاسگزارم🌺🌱🙏
۱۰ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
‎سلام امشب به تماشای این نمایش نشستم ،دوست دارم چند نکته رو عرض کنم ؛

‎۱) به نظرم اگر نیم ساعت از مدت نمایش کم می‌شد حوصله تماشاگر کمتر سر ... دیدن ادامه ›› میرفت به خصوص در نیمه اول ، (به وضوح از کنارم صدای خمیازه میشنیدم):

۲) موسیقی می‌تونست احساسات را به طرز بهتری منتقل کند. به ویژه نوای گیتار و آواز بسیار زیبای خسرو پسیانی از نظر من زیباترین بخش کار بود. با این حال، متاسفانه کیفیت موسیقی در سایر قسمت‌های نمایش به شدت ضعیف بود و هر بار با نویز پخش می‌شد.
وجو یک ساز مثل پیانو که زنده نواخته بشه میتونست خیلی از صحنه ها رو نجات بده

۳) به طور کلی، شخصیت‌پردازی‌ها هم ضعیف بودند. به طور مثال بازیگر نقش زن از ابتدا هیچ‌گونه ترس، تعجب یا کنجکاوی خاصی نسبت به این همه نکات عجیب و غریب نشان نداد.هیچ گفت و گوی درونی از احساسات متضادش برقرار نشد، او به راحتی و بدون هیچ دلیلی با داستان همراه شد ، دوست داشتم شیطنت ، بازیگوشی ، هوش و خاص بودن او را بیشتر و قوی تر مدیدیدم، حتی وقتی که او را میکشت انگار خیلی هم برایش مهم نبود ،قطرات اشک را در صحنه پایانی میدیدم که از چهره اش روی لباسش میریزد اما احساسش منتقل نمیشد ،صحنه پایانی با توجه به دکور مینیمال و وهم خوب تاریکخانه می‌توانست به اوج برسد ولی نرسید
یا خسرو پسیانی میتونست نقش خیلی پر رنگ تری داشته باشه ،میتونست ورق رو برگردونه ولی در نهایت منفعلانه از صحنه حذف شد
نقش دن میتونست جنون بیشتری داشته باشه ،یکمی دیرتر عاشق زن بشه ، اگر شخصیت دو قطبی از او میدیدیم بهتر بود ولی یه جنتلمن دیدیم با مرزهای عقلانی و درست و خب باعث می‌شد فکر کنیم کاملا حق داشت
به طور کلی نمی‌دونم چرا از هر چیزی بود ولی کم و بی جون بود
لطفا افشا رو بزنید!
۰۶ شهریور
مائده قنبریان
لطفا افشا رو بزنید!
ممنون که گفتید حواسم نبود 🌷
۰۶ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عزیزان محترم نمایش "۱۰ و ۱۰ دقیقه"،

امشب به تماشای این نمایش نشستم و متأسفانه کل اجرا تنها ۲۰ دقیقه به طول انجامید. به دلیل گرفتگی صدای بازیگر محترم، اجرا متوقف شد و ایشان نیز با کمال ادب از ما معذرت‌خواهی کردند و به همراه تمامی عوامل نمایش، تماشاگران را به یک اجرای دیگر دعوت کردند.

با وجود اینکه تنها بخشی از نمایش را مشاهده کردم، از آن لذت بردم. اما به دلیل ناتمام ماندن اجرا، نمی‌توانم امتیازی ارائه دهم. این نوع اتفاقات در تئاتر زنده طبیعی و قابل درک است.

اما نکته‌ای که می‌خواهم مطرح کنم، این است که وقتی نگاهی به کامنت‌های قبلی انداختم، متوجه شدم که از دو شب پیش این مشکل برای ایشان پیش آمده ... دیدن ادامه ›› بود (چیزی که خودشان هم به آن اشاره کردند) و گفته بودند که پزشک به ایشان توصیه کرده است که اجرا نکنند تا به حنجره‌شان آسیب نرسد.

بنابراین، پیشنهاد می‌کنم که شما و سایر عوامل نمایش، در چنین مواقعی اجرای نمایش را از قبل کنسل کنید. چرا که نه تنها خود بازیگر از اجرای ناقص لذتی نخواهد برد، بلکه تماشاگران نیز از دیدن این وضعیت خوشایند نخواهند بود.

با سپاس از شما و آرزوی بهبودی صدای بازیگر نازنین، آقای امینی‌تبار عزیز.
‎ ابتدای نمایش، دانه‌ای از شما دریافت می‌کنم، فرصتی است برای پرورش آن در دل خودم. در طول نمایش، این دانه را با افکار و احساساتم تغذیه می‌کنم و در انتها حتی اگر تنها یک برگ سبز به دست آورم، برایم ارزشمند خواهد بود. گاهی اوقات، این پرورش آن‌قدر عمیق است که من به خانه‌ام می‌آیم و برگ‌های سبزی که حاصل کار نمایش است را در یک گلدان جمع می‌کنم، هر روز به آن آب می‌دهم و با عشق بزرگش می‌کنم. ولی گاهی نیز، نمایش با دستاوردی چون یک شاخه گل به پایان می‌رسد؛ زیبا و هیجان‌انگیز، اما به زودی پژمرده می‌شود. با این حال، اگر در ابتدای نمایش دانه‌ای به ما بدهید و هیچ ابزاری برای پرورش و آبیاری‌اش در اختیار نگذارید، انتظار ایجاد نهالی در انتهای نمایش، شاید تنها یک خیال باشد. و متاسفانه برای من اینگونه بود
تعبیرتون جالب و تامل برانگیزه.
من نمایش رو ندیدم ولی تعبیرتون خیلی قشنگ بود دی‌نوش جان 👌🏽❤️
بهار مومنی
من نمایش رو ندیدم ولی تعبیرتون خیلی قشنگ بود دی‌نوش جان 👌🏽❤️
بهار جان عزیزی🥰🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینکه من هی دارم به این اجرا فکر میکنم و هی دارم نظرات رو میخونم یعنی نمایش به هدف خودش رسیده و من رو دچار خودش کرده ،
یه چیزی که در طول مدت نمایش توی ذهنم پخش می‌شد یه تیکه از سخنرانی معروف benedict cumberbatch بود ؛
Just stop thinking, worrying, looking over your shoulder, wondering, doubting, fearing, hurting, hoping for some easy way out, struggling, grasping, confusing, itching, scratching, mumbling, bumbling, grumbling, humbling, stumbling, numbling, rambling, gambling, tumbling, scumbling, scrambling, hitching, hatching, bitching, moaning, groaning, honing, boning, horse-shitting, hair-splitting, nit-picking, piss-trickling, nose sticking, ass-gouging, eyeball-poking, finger-pointing, alleyway-sneaking, long waiting, small stepping, evil-eyeing, back-scratching, searching, perching, besmirching, grinding, grinding, grinding away at yourself. Stop it and just DO.
نوید عسکری فراهانی
درود . توصیه میکنم داستان خرسهای پاندا از ماتئی ویسنی یک را حتما بخوانید. اون داستان هم جالب است و حیف که مجوز برای تئاتر شدن نخواهد گرفت .
همین الان دارم میخونمش ممنون🙏🏻🙏🏻
نوید عسکری فراهانی
درود . توصیه میکنم داستان خرسهای پاندا از ماتئی ویسنی یک را حتما بخوانید. اون داستان هم جالب است و حیف که مجوز برای تئاتر شدن نخواهد گرفت .
داستان خرسهای پاندا..
مثل هملت الان بود..
و در دهه ۸۰ چندین بار اجرا رفت..
آخرین اجرایی که ازش دیدم مرداد ۹۶، تماشاخانه سپند بود...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حقا که حافظه مردم مثل ماهی میمونه!
اجرا بسیار تمیز بود
امشب فکر کنم نسبت به نظرات ،حداقل میزان تپق ها رو دیدم
بازی ها زیبا بود گریم ها هم همینطور
طراحی صحنه میتونست زیباتر باشه
روی صحبتم با سالن هست ، تقریبا نیمی از صندلی ها دسته هاشون خراب شده ، اگر برای راحتی صندلی ها و تعمیرشون هزینه بذارید تماشاگر تجربه‌ی خیلی بهتری خواهد داشت
سپاس
سیدمحمدصادق سیادت (siyadat)
باسلام و احترام؛
ممنونیم از اینکه مارا تماشا کردید
بدون شک نظر شما خدمت عوامل و مدیریت محترم عمارت نوفل لوشاتو نیز قرار خواهد گرفت تا سالن و گروه نمایشی میزبان بهتری برای شما باشند.
سیدمحمدصادق سیادت
باسلام و احترام؛ ممنونیم از اینکه مارا تماشا کردید بدون شک نظر شما خدمت عوامل و مدیریت محترم عمارت نوفل لوشاتو نیز قرار خواهد گرفت تا سالن و گروه نمایشی میزبان بهتری برای شما باشند.
با سلام و سپاس از شما 🌱🙏🏻
۲۸ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز نمایش رو دیدم،تبریک،بسیار عالی بود
دی نوش مومنی رخ این را دوست دارد
درود بر شما سپاس از حضورتون 🙏🏻🌷
۱۹ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

09120234389