- مدیر سابق روابط عمومی تئاترشهر، اداره تئاتر و خانه هنرمندان/خبرنگار
-
کارشناسی ارشد / سینما/پژوهش هنر
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام و خسته نباشید به خانم تیرانداز که در این شرایط سخت، باززم تلاش میکنند که جریان تئاتر را زنده نگه دارند یا لااقل سهمی در زندهنگه داشتنش داشته باشند.
این نمایش به نظرم دیر به نقطه اوج و داستان اصلی میرسه، روند شخصیتپردازی در ابتدای نمایش کند بود و ریتم آن میتوانست تندتر باشد.
مهم نیست که در بستر یک موضوع خانوادگی، موضوع فوتبال هم مطرح میشه یا برعکسش ... همه جای ایران به یه جیمی جامپ نیاز داره که بیاد وسط و معادلات را به هم بزنه ...
به شخصه فکر میکردم هیجان بیشتری از فوتبال و لحظه پریدن وسط زمین فوتبال را تجربه کنم و نفهمیدم چرا از صدا و پلی بک برای کمک به این هیجان، استفاده نشده بود.
نمایشی که به بهانه مرور زندگی دو سیاهباز، انواع و اقسام گونههای جذاب نمایش ایرانی را مرور میکند؛ سیاه بازی، نقالی، تعزیه و ... بازی امیرحسین انصافی و مرجان آقانوری خیلی دلنشین بود، در کنار بزرگانی چون جواد انصافی و آقای اوستا که اسمشون یادم نیست.
نمایش ایرانی بخشی از هویت و فرهنگ ماست و به نظرم اگر به آن اهمیت داده نشود، مثل ساختمان کناری تماشاخانه خراب و به برج چند طبقه تبدیل میشود.
خسته نباشید میگم به همه عوامل گروه که در این شرایط سخت، یه نمایش باکیفیت و حال خوب کن به صحنه بردهان. از ته دل خندیدیم و یه لحظاتی هم برای غریبی فرزندان کشورمان، گریه کردیم.
برخورد عوامل تماشاخانه سنگلج هم مودبانه و محترمانه بود.
یک پرفورمنس تأثیرگذار بود؛ شبیه خود زندگی، گاه نمایشی، گاه خسته کننده.... پرفورمرها هم موجودی هستند به نام انسان که هم رنج برای خود میآفریند هم برای سایر موجودات... دنیای ما «کت واک» است که پشت صحنهاش واقعیتر از روی صحنه است.
انچه از یک نمایش «تخت حوضی» انتظار دارید را برآورده میکند. متاسفانه سالن خیلی باریک و غیراستاندارد بود که این مورد اصلا تقصیر گروه نیست، نه تنها تقصیر گروه نیست که میشه بهشون آفرین گفت برای اینکه جنگیده و دوام آوردهاند و حاضر شدهاند در این فضا هم اجرا بروند... رنگ، موسیقی، لباس و برخورد محترمانه گروه در ذهن مخاطب میماند. تمام بازیگرانِ گروه در ابتدای نمایش جلوی در سالن ایستاده و به شما خوشامد میگویند. به نظرم حتی اگر نمایش ایرانی را دوست ندارید از این گونه نمایشی که رو به افول است حمایت کنید. باور کنید حداقل 15 بازیگر روی صحنه بودند و فکر کنم با 10 نفر پشت صحنه مجموع افراد این گروه به 25 نفر برسد و بلیت نمایش، نسبت به این همه زمان تمرین و تعداد عوامل، تقریبا چیزی نیست. مهربانی را اشاعه دهیم و با نمایش ایرانی مثل گنجینه فرهنگی کشورمان برخورد کنیم.
یک نمایش فیزیکال و فرم همراه با موسیقی دلنشین سیستان
نمایش «مچ مدک» در انتقال حسی که به دنبالش بود، بسیار موفق عمل میکند. «ملخ»، استعارهای از آنچه خراب میکند، است و اشمئزاز و نفرت مخاطب را از این موجود با حرکات فرم، به خوبی برمیانگیزاند. ملخ اگر به جان شرافتِ انسان هم بیفتد، مخرب و ویرانگر است و از مزرعه انسانیت چیزی جز تلی کاه باقی نمیگذارد.
آنقدر موسیقی نمایش، حظبرانگیز بو که دلم میخواست مدت بیشتری بنوازند.
با اینکه اولین شب، اجرای نمایش را دیدم ولی همه چیز هماهنگ و درست بود.
یک نمایش ایرانی طربناک و حال خوب کن که از دیدنش لذت بردم. در گونه نمایش ایرانی، استاندارد بالایی داشت.
نمایشی متوسط با حضور کاراکترهای زیاد که تا چند دقیقه اول، متوجه نسبتها و رابطهها نمیشید. جنس آشنا و خودمونی بازی بازیگرها، نقطه قوت نمایشه...
به صحنه بردن نمایش اجتماعی در این شرایط، خیلی سخته، دست مریزاد.
«خاک سفید» فضای سیاه و دلزده نمایش را تقریبا تونسته نشون بده اما خیلی مهمه که در ۵ دقیقه اول، مخاطب با موضوع همراه بشه تا همذات پنداری کنه.
نمایشی آبرومند با گروهی حرفهای...یک کمدی دلنشین که به هر قیمتی سعی نمیکند شما را بخنداند. زور نمیزند، ادا ندارد و در این روزهای سخت، که تولید یک نمایش و به صحنه بردن آن جزو سختترین کارهای هنری شده، کارگردان نمایش از استانداردهایش عقبنشینی نکرده است و این برای منِ مخاطب، تحسین برانگیز است.
دوستان خبرنگار و هنرمند با دیدن و نوشتن، از گروههای جوان و خلاق مثل این گروه حمایت کنید لطفا...
عزیزید. شما در اطلاع رسانی نمایش، بسیار حرفهای، پرتلاش و صادقید...برای نمایش زحمت زیادی کشیده شده و بازیها عالی بود. باعث افتخارم بود که نمایش شما را ببینم.
مدرنیته بعضی چیزها را به انسان داد اما بعضی چیزها را هم از انسان و انسانیت گرفت. ما در زمین سرسبز به دنیا میایم، از آن استفاده میکنیم، با گوسالههای تازه به دنیا آمده ورجه وورجه میکنیم، از شیر گاوها پنیر درست میکنیم و با پنکیک برشته شده در صبحی که صدای پرنده میاد، میخوریم، به گلها آب میدیم و از پنجره به بیرون نگاه میکنیم و منتظر آمدن عشقمان میشویم... شاید این تعریف یک زندگی آرام در کل دنیاست که هنوز ماشین به آن نیامده... شاید زندگی ما با مدرن شدن آسایش پیدا کرده اما آرامش نه!
نمایشنامه خوبی داره .
آکسسوار نمایش : طراحی جالب و درستی داشت .
بازی شخصیت های نمایش خیلی خود بود .
همخوانی آهنگ ... که عالی ... دیدن ادامه ›› بود .
نمایشنامه و اجرای بازیگران تماشاگر رو نگه میداره .
دیدن این نمایش رو حتما پیشنهاد میکنم.
خسته نباشید به سرکار خانم مریم باقری کارگردان این نمایش.
نمایش «قصههای در گوشی» داستانهای در پستومانده و حرفهای پنهانیِ ماست. همه ما کولهباری از حرفهای کمتر گفته داریم که شاید دلمان خواسته با کسی در میان بگذاریم اما ترسیده یا بغض کردهایم. لحظاتی که دلمان خواسته صدای یک نفر را دوباره بشنویم. هوس کردهایم صدایی را بو کنیم. دلمان با صداهایی لرزیده....
این نمایش، هم نمایش است هم قصه، هم صدا
برای همه کسانی که داستانی نگفته و بغض ترکیده دارند.