چرا نمیتوانیم ضربهی روانی را یک بار برای همیشه فراموش کنیم؟ چرا مصرانه به ذهن ما میآید؟ پاسخ فروید اینه که ضربهی روانی در قالب کابوسهای ما برمیگرده تا بتوانیم اضطرابی را که هنگام ضربهی روانی اصلی غایب بود رو تجربه کنیم. تمایل به تجربهی مجدد ضربهی روانی، یعنی بخواهیم اضطرابِ امروز رو جایگزین وحشتِ فلجکنندهی دیروز کنیم. در نهایت هیچکدام از اتفاقات گذشته چه منصفانه باشند چه غیرمنصفانه هیچوقت از بین نمیروند. به قول نازیو "من آن چیزی هستم که تکرارش میکنم" .
بارها حین تماشای فیلم گریه کردم، اما فقط یکبار هنگام خوندن کتاب گریه کردم اونم برای راسکولنیکفِ "جنایات و مکافات" داستایوفسکی بود! اولین تجربهی گریه تو سالنِ تئاتر هم رسید به " فردا " .
نمایش فردا رو دوست داشتم چون خودم رو میدیدم که دارم از ناهشیاری فرار میکنم که تا همیشه پیشِ رویم هست. فردا از انتخاب اسم گرفته تا بازی و صحنه و طراحی لباس و موسیقی و غیره هوشمندانه بهش پرداخته شده. دستمریزاد.