همایون شجریان را از کنسرت « همنوا با بم » میشناسم. تماشای جوانی رعنا در صحنه، زیر سایهی پدر و در جوار اساتیدی چون کیهان کلهر و حسین علیزاده رشک برانگیز بود. اگر نگویم حسادت برانگیز. چشمهایم را که میبستم تمیز نوای پدر از صدای پسر سخت مینمود. اگرچه این فرزندِ خلفِ آواز، ژنِ خوب است و شجره و حنجرهی نیک از پدر دارد، اما حقیقتا او نیکتر آموخت و به کار بست. آسیاب توانایی و استعدادش همهجور سلیقهای را آرد میکند....
همایون جان شجریان موسیقی را در حد و سلیقهی مردم پایین نمیآورد ، او چنان موسیقی را به شایستهترین شکلش عرضه میکند که پسند عام را بالا میبرد.
« به رنگ صدا » به یاد استاد محمدرضا شجریان و استاد پرویز مشکاتیان برگزار شد. به عقیدهی من اوج خلاقیت ایشان آلبوم « بیداد » است که سهم عظیمی در خاطرات شیرین من دارند. آنجا که استاد از کلام حافظ میخواند: « چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم ، که دل به دست کمان ابرویست کافر کیش » ایمان میآورم که اگر خداوند صدا داشت حتما و قطعا به رنگِ آلبوم « بیداد » میگشت.
تیوال سهم بزرگی در شکلگیری خاطرههای خوبِ من داره از نمایش زندگی در تئاتر و لانچر و احتمالات و شکوفههای گیلاس و... گرفته تا دیشب در که در موسیقی هم به وقوع پیوست. ولی کاش کمی به انتقادات هم گوشه چشمی داشته باشند.