در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سعید نوری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:12:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اجرای یکشنبه 7 بهمن 97
[این نقد دیدگاه شخصی بنده می باشد]
* نه پشیمان ، نه رضایتمند*
پس از مدت ها که به دلیل مشغله های روزمره از فضای تئاتر ... دیدن ادامه ›› دور بودم ، تصمیم به تماشای نمایش "ازدواج آقای می سی سی پی " گرفتم و البته با خواندن نظرات دوستان پیش از اتخاب این نمایش ، توقعم نسبت به این تئاتر بالا رفت اما آنچنان نبود که باید ....
از نقاط قوت نمایش :
- طراحی دکور صحنه قابل قبول و اجرای گروه موسیقی بسیار خوب بود. استفاده از میز نهارخوری در دکور نمایش به منظور پوشش گروه موسیقی کار هوشمندانه ای بود تا در هنگام اجرا مانع تمرکز تماشاگران نشوند. در مجموع میزانسن برای اجرای فضاهای مختلف نمایش ( خانه ، خیابان ، محل اعدام و ... ) از نظر بنده بسیار خوب بود.
- نکته قابل توجه بعدی گروه بازی سازانی بودند که بسیار پر تلاش و بخوبی در صحنه های مختلف سعی در القای حس نمایش به بینندگان دارند. هماهنگی خوب و اجرای تقریبا بی نقص این گروه قابل تقدیر است.
- بدون شک نقطه قوت این نمایش گروه موسیقی آن است که با اجرای خوب مانع از کسالت بار شدن نمایش می شوند.
- اجرای بازیگران اصلی نمایش دلچسب بود علی الخصوص با در نظر گرفتن دیالوگهای زیادی که بین بازیگران رد و بدل می شود کم نقص بودن اجرا قابل تقدیر است.

اما از نقاط ضعف نمایش :
- جنبه های کمدی نمایش بسیار ضعیف و دور از انتظار بود. همواره در سالن های نمایش و در هنگام اجرا تماشاگرانی هستند که به کوچکترین صحنه ها و یا اداها میخندند که البته هم قابل احترام اند و هم موجب دلخوشی و مسرت عوامل اجرا. اما به جرات میتوان گفت در طول اجرا تماشاگر با دیالوگی که در عمق آن خنده ای نهفته باشد رو برو نخواهد شد. صرفا چند ادا (بطور مثال حرکات وزیر دادگستری) یا چند دیالوگ سرسری تکراری (بطور مثال دیالوگ های شخصیت بودو) گاها موجب تک خنده هایی می شود اما درواقع در طول دوساعت اجرا هرگز با یک کمدی قابل توجه مواجه نیستیم.
- کسالت بار شدن اجرا به لطف موسیقی زنده ای که مدام باعث هوشیاری مجدد تماشاگر میشود و تک اداهایی گاها موجب پوزخندهای حضار میگردد ، قابل تحمل می شود.
- اما به جرات باید گفت دیالوگ های زیاد و موضوع داستان آنچنان جذابیتی برای تماشای 2 ساعته ی یک نمایش نخواهند داشت. نه آنقدر طناز که بتوان با خنده تحمل نمود و نه آنقدر مرموز و جذاب که برای یافتن حقیقتی در پایان انتظار کشید.
- هرچند پراکنده بودن اتفاقات و پیش و پس کردن آن کار هوشمندانه نمایشنامه نویس است که می تواند نقطه امید بخشی برای خارج نمودن نمایش از یکنواختی داشته باشد اما این نیز خود با استفاده بیش از حد از روایتگر در نمایش ، جذابیت داستان را کم کرده و فرصت تحلیل و تفکر را از تماشاگر میگیرد.
- گویی در این نمایش بزرگترین دغدغه ی نمایشنامه نویس و کارگردان تفهیم تک تک صحنه ها و اتفاقات به تماشاگران با کمک کلمات است تا مبادا چیزی از قلم بی افتد در حالی که شاید بتوان در برخی صحنه ها تماشاگر را با اجرا تنها گذاشت تا کمی درگیر چیدمان پازل های نمایش شود.

در پایان همان جمله ی ابتدای متن را تکرار میکنم که نه پشیمانم از دیدن این نمایش که زحمت بسیاری پشت هر صحنه ی آن بوده و نه راضی از کلیت ماجرا. با اینحال یک خسته نباشید به تمام عوامل اجرایی این نمایش و آرزوی موفقیت برای شما.
سلام و احترام.دوست عزیز من یک موضوع را نفهمیدم و انتظار هم نداشتم ! چرا باید این نمایش ؛ یک نمایش کمدی باشه ! اسم نمایش , نمایش کمدی نیست و در هیچ جائی اعلام نشده که این نمایش کمدی است.مگه از نمایش شاه لیر انتظار خندیدن داریم که باید از این نمایش این انتظار رو داشته باشیم. متن اصلی هم بر پایه کمیک بودن نیست. من وقتی به دیدن این نمایش اومدم اصلا برای اینکه از خنده اشکم در بیاد نیامدم.!!!!!.
۱۰ بهمن ۱۳۹۷
به نظر من دلیلِ اصلی ناخرسندی شما از تماشای این نمایش، (به قولِ خودتان) دور بودن درازمدت از فضای تئاتر به دلیل مشغله های روزمره بوده است.
۱۲ بهمن ۱۳۹۷
جناب لئون ممنون از توجهتون، البته که تنها دلیل ناخرسندی بنده نمیتواند این باشد ، چون دیدگاهم رو به صراحت بیان کردم و آنچه نمیپسندیدم ذکر کردم ، و البته که اینها نظرات شخصی بنده ست و میتواند همسو با نظر دیگر دوستان نباشه.
۱۴ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای چهارشنبه 18 اسفند 95
"خوب ، میانه و کُند"

دوایت آیزنهاور: " هر تفنگی که ساخته شده ، هر کشتی جنگی که به آب انداخته شده ، هر موشکی که پرتاب شده ، نشانه ای ست از تاراج گرسنه ای که هرگز به اون غذایی داده نشده و سرمازده ای که هیچگاه بر تنش لباسی پوشانده نمی شود."
درنکوهش جنگ سخنها بسیار است ، از سیاست مدارانی که خود آتش جنگ می افروزند تا بی گناهانی که در این آتش می سوزند و هنرمندانی که با خلق آثار خود زوایای مختلف آن را به تصویر می کشند. "برای کلاه آهنی ها" نیز از این دست آثار است که با بیانی طنز گونه به نکوهش جنگ می پردازد. اما مهمترین شاخصه این اثر زاویه دید متفاوت آن به تبعات جنگ است. آن زمان که با روح 3 سرباز جنگ که در بلاتکلیفی این جهان و آن جهان قرار گرفته اند همراه می شویم، در مجموعه ای از شبهات و نگرانی ها خود را می یابیم؛ از قصر آرزوهایی که از کودکی خشت به خشت آن را بنا نهادیم اما روزی ممکن است به اشاره ای پای جاه طلبی دیگران نابود شود ، تا ماهیت آن جهان و زندگی ... دیدن ادامه ›› پس از مرگ...
نور پردازی ، طراحی صحنه و موسیقی بسیار قابل قبول و مناسبِ فضای نمایش بود. اما روند اجرا گاها" آنچنان که باید و شاید دلچسب نمی گذشت. همراه کردن تماشاچی تا ماجرای اصلی از ابتدای داستان و انتقال مفهوم ژرف داستان در خلال نمایش گاه با غلتیدن ها و پریدن ها و فریاد زدن های بیش از حد از حوصله خارج می گشت. هرچند که میتوان دلیل این چنین صحنه هایی را آمیختن نمایش با طنز دانست اما فی الواقع باید اذعان کرد که این نمایش از دیدگاه طنز آنچنان قوی نیست که باید و شاید ، بلکه نقطه ی قوت نمایش داستان و دیدگاه متفاوت آن در نکوهش جنگ است. شاید بتوان دقایقی از حضور "میثاق زارع" در این اجرا را کمی طنزآلود دانست اما در مجموع رسالت این نمایش برای من خنداندن نبود در حالی که به نظر می رسید توجه اصلی به کمدی بودن اجرا و نمایش است. با این حال چه کمدی و چه تلخ و تراژدی ، نمایشنامه چیزی در میانه ی همه ی اینهاست و نمی تواند در هیچ یک از این سبک ها از آن به عنوان بهترین یاد کرد.

در پایان به پژمان عبدی و گروه اجرا خسته نباشید گفته و برایتان پیشرفت روز افزون در سال جاری را آرزومندم.
اجرای روز دوشنبه 16 اسفند 95

"روان ، جذاب و عمیق "
زمانی که برای تماشای نمایشی دلچسب به انتظار می نشینید ، دیگر نه به تاخیر در زمان اجرا فکر میکنید و نه به صندلی های ناراحت و فضای کوچک تئاتر باران، نه ناهماهنگی های بوجود آمده به دلیل استقبال بیش از حد تماشاگران شما را آزرده می کند و نه هوای گرم و دم کرده ی سالن اجرا حالتان را بد میکند. شما به تماشای نمایشی نشسته اید که قرار است چیزی در حدود یک ساعت و سی دقیقه با تک تک شخصیت ها همراه شوید و خود را در حال و هوایشان شریک کنید.
فضای داستان آنقدر آشناست که به گمانم هر تماشاچی حداقل یکبار چنین فضایی را تجربه کرده و یا می تواند چنین فضایی را در ذهن تجسم کند، جمع دوستانه ای که علیرغم اختلاف نظر های بسیار به یکدیگر عادت کرده اند. رفتارهایی گاه صمیمانه و گاه پر تنش همراه با روابطی شکننده. در خلال داستان نه تنها با لایه های شخصیتی و طرز تفکر هر کارکتر آشنا می شویم ، خود نیز بطور نا خودآگاه به چالشی با شخصیت خود کشیده می شویم، که : " خودمان در چنین وضعیتی چه می کردیم؟ ، در قبال شهرام ، در قبال دوستان ، در قبال خود و در قبال شریک زندگیمان..." آری ، به راستی که در پایان داستان نه می توان به کسی حق داد و نه از کسی حقی ستاند.
در پایان باید از خانم فروزنده تقدیر نمود که با رعایت حدود "طنز" و "جد" در نمایشی سرشار از کنایه و تشبیه توانسته است ذهن تماشاگر خود را به چالش کشیده تا دست کم برای دقایقی در دنیای شخصیت های این داستان به دنیال خود بگردد.
سعید عزیز
سپاس از حضورتان در تئاتر باران
بابت تاخیر در اجرا با توجه به نکته ای که خودتون اشاره کردین_استقبال تماشاگران-از شما پوزش می طلبیم
امیدواریم که در اجرای بعدی که میزبانتون هستیم شرایط آزاردهنده به حداقل رسیده باشه.
در پایان از حضورتون و نقدتون ممنونیم
و خوشحالیم که اجرای مافیا رو دوست داشتین
۱۶ اسفند ۱۳۹۵
با درورد و سپاس بخاطر حسن توجه شما نسبت به نظرات مثبت و منفی بانو رودبارانی عزیز.
از دیگر عوامل اجرایی و کارگردان محترم این اثر نیز به دلیل دنبال کردن نظرات کاربران بسیار سپاس گزارم.
۱۷ اسفند ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اکران جمعه 29 مرداد 95
"داستانی جالب با زبان طنزی جذاب و بازی های خوب"
از تماشای این فیلم به شدت راضی و خرسندم هرچند که شاهد یک فیلم عمیق و یا یک شاهکار سینمایی نبودم. نکته ی جذاب این فیلم برای من در آنجا بود که بعد از مدتها بالاخره دیدم که می توان بدون دلقک بازی و یا رقص و آواز و بزن و بکوب و لِی لِی رفتن و بالا و پایین پریدن های الکی، فیلمی در ژانر طنز ساخت و مردم را خنداند. فیلمی که در دیالوگ های آن خندیدن را گنجانده اند نه در اداهایش. شاید بجرات آخرین باری که به دیالوگها خندیدم نه به اداهای الکی، به سالها پیش و فیلم "بی پولی" بازگردد که با تمام تلخی اش خندیدن را در متن خود داشت. شاید نقطه ی ضعف این فیلم برای من داستان آن بود که از نظرم خیلی جذاب و بکر بنظر نرسید اما فیلمنامه و دیالوگها خوب نوشته شده و بازی ها خوب اجرا شده اند. فیلمبرداری نیز چشمنواز است و روش روایت داستان از زمان حال به سمت گذشته ، کاری بسیار هوشمنده و جالب بود.
در نهایت تماشای این فیلم را به شما توصیه میکنم نه فقط بخاطر خندیدن و دیدن بازی ها و یا لذت از داستان ، بلکه بخاطر حمایت از چنین فیلمهای سینمایی که بدون حمایت های مستقیم دولتی و حکومتی یا سازمانی، در گیشه ها به موفقیت رسیده اند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"اینجا هیچ مردی از زنانگی مادر و خواهرش سربلند نمیشه ، اما تا دلت بخواد زن ها از نامردی پدر و برادرشون سرافکنده میشن"
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای دوشنبه 25 مرداد 95
" متنی روان و بازی هایی خوب اما با مدت زمان نسبتا طولانی برای داستان"
با عرض خسته نباشید خدمت تمامی عوامل این نمایش ، از آقای کیانی گرفته تا بازیگران این نمایش. مسلما از اسامی بازیگران می توان حدس زد که شاهد بازیهای خوبی خواهیم بود که همینطور نیز هست. بخصوص بازی خانم سپاه منصور و بانو میرعلمی به دل بنده بیشتر نشست. اما در نهایت بازی ها خوب و متن نمایشنامه نیز روان و دارای نکات قابل تاملی بود. طراحی صحنه نیز به خوبی فضای نمایش را در ذهن تداعی می کند. موسیقی نمایش چندان به یاد ماندنی نمی نمود اما با این همه نمی توان گفت از فضای نمایش دور بود.
یکی از انتقاداتی که به شخصه برای این نمایش مورد توجه بنده است ، طولانی بودن نمایش با توجه به محتوای داستان است. البته نه اینکه پرده های مختلفی که در نمایشنامه در نظر گرفته شده با فضای داستان بی ربط باشد اما گمان میکنم همانند نمایش "مضحکه شبیه قتل" که آن هم در پاره ای از دقایق خسته کننده به نظر میرسید ، در این نمایش نیز میتوان چنین لحظاتی را یافت و با حذف آنها کمی زمان نمایش را کوتاه تر و از بار خسته کننده ی آن کاست.
در نهایت نمایشی قابل قبول بود.
شادی بهرامی این را خواند
امیرمسعود فدائی، بیتا نجاتی و پرند محمدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای روز جمعه 15 مرداد 95

"پر انرژی با سبک روایتی نوین اما کمی گیج و بی توجه نسبت به تماشاگر عام"
در ابتدا لازم است از گروه اجرا که بسیار پر انرژی و تقریبا مسلط در تمام صحنه های نمایش اجرایی قابل قبول را ارائه کردند تشکر کرده و خسته نباشید عرض کنم. همچنین سبک جدید روایت یک افسانه به همراه تعریف داستانی نو توسط حمیدرضا هدایتی که برای این نمایش در نظر گرفت شده بود جای تقدیر دارد. نخستین نکته ای که موجب جلب توجه من برای تماشای این نمایش گردید، آگاهی از داستان آن بود. نمایشی که قرار است تراژدی آنتیگونه و قساوت کرئون را با سرنوشت دخترک یتیمی که با ظلم دایی خود در حال مبارزه است ، در بی آمیزد و نهایتا روایتی جذاب از دو داستان با یک محور باشد. بی شک باید بگویم این ایده خلاقانه و جذاب بسیار مورد توجهم بوده و از این بابت به آقای هدایتی تبریک عرض میکنم. اما باید اقرار کنم که در عمل آنقدر که خود را آماده ی یک سناریو پردازی قوی کرده بودم ، به انتظارات خود نرسیدم.
نوع پرش های آنی و توانایی در تغییر فضای اجرا بین افسانه ای قدیمی و داستانی امروزی توسط کارگردان و گروه اجرا بسیار ارزشمند و چشمنواز می نمود اما دو انتقاد از نظر من بر این نمایش وارد بود. ابتدا اینکه نوع و روند روایت افسانه آنتیگونه بگونه ای نبود که اگر تماشاگری از ماجرای کرئون و ادیب و ... دیدن ادامه ›› یوکاسته اطلاع آنچنانی ندارد ، در طول نمایش بتواند بطور سطحی اطلاعی کسب کرده و از باقی داستان لذت ببرد. گویی در این نمایش داشتن پیش زمینه ای نسبتا کامل در مورد این شخصیت ها از ملزومات لذت بردن آن بود و همین موضوع این نمایش را از دسته نمایش هایی که برای عموم تماشاگران لذت بخش باشد خارج میکند.
نکته دوم اینکه با در نظر گرفتن جذابیت تغییر فضای داستان ، اما این پرش های بیش از حد و زیاد گاه باعث میشد تا تماشاگر به نوعی سردرگم و گیج در فاز تحلیل صحنه ی گذشته بماند در حالی که صحنه های دیگری در همان لحظه در جریان بود. در پاره ای از دقایق ، بازیِ بیش از حد روی محور زمان موجب حس سرگیجه آوری برای تماشاگر میشود که گویی همواره در حال تحلیل و بررسی صحنه ی پیشین باقی می ماند.
در نهایت این نمایش از برخی لحاظ خوب و از برخی جهات قابل انتقاد بود اما در مجموع از تماشای این اجرا و بخصوص بازی خوب چند تن از بازیگران بسیار خرسندم.
علی ژیان این را خواند
امیرمسعود فدائی و بابک همتی این را دوست دارند
ممنونم از حضورتون
۱۸ مرداد ۱۳۹۵
آقای نوری با شما بسیار همراه و همدل هستم...
البته خوشبختانه بنده پیشتر مراجعه کرده بودم نقدهایی و روایت هایی از کار رو خواندم... بنابراین برای فهم بیشتر ماجرا کل روایت رو قبل از مشاهده نمایش مطالعه کردم...خوشحالم که اینطور شد...چون با توجه به نکته اول شما دیدن نمایش برای بیننده ای که زمینه پیشینی ای از داستان ندارد سختفهم مینماید...بخ خصوص زمانی که این مسئله با رفت و برگشت های متعدد زمانی همراه میشه...
البته نکته دیگری هم هست که یکی از دوستان اشاره درستی کردن؛ آقای نیکو سرشت! برخورد سلیقه ای مسئولین تئاتر باران. متاسفانه یکی از دوستان بنده چند دقیقه دیر میرسیدن، بنده مراجعه کردم قبل از نمایش تئاتر، بلیت ایشان را از من گرفتند و گفتن چنانچه مراجعه کردن ایشان رو به داخل راه میدن. وقتی ایشان مراجعه کردند، گویی قول فراموش شده بود و ایشان نمایش رو از مانیتور مشاهده کردن(خوشبختانه البته مدیر باران به ایشان گفتن ... دیدن ادامه ›› میتوانید برای نمایش روز دیگری حضور برسانید) منتها بعد از انتهای تئاتر بنده برای انتقاد مراجعه کردم. با جملات عجیبی مواجه شدم؛ به بنده گفته شد کسی که دیر اومده حتما ارزشش رو نداشته که باهاش تئاتر ببینی!!! بنده هم از برخورد ایشان شکایت و گلایه کردم، و گفتم چنانچه ایشان همون موقع میگفتن ورود با تاخیر ممکن نیست این "انتخاب و گزینه" رو به من میدادن که اصلا نمایش رو نبینم اما با قولی که به من دادن این "آزادی و انتخاب" رو از من گرفتن!(به نظرم فهم نمیکردن دوستان اونجا این موضوع رو و خیلی سطحی به دادن آزادی انتخاب به دیگران نگاه میکردن که این خیلی بیشتر من رو ناراحت میکرد). بنده فقط به خاطر حرمتی که برای مردمی که به تماشای نمایش آمده بودن(تمرکز شون بهم میخورد با خروج من، نمایش نمایشی بود که تمرکز زیادی میخواست برای بیننده های عادی مثل من) و البته احترام به اجرای خوب عوامل نمایش تا انتها و با دلخوری نمایش رو مشاهده کردم. نکته دیگر حضور دو خانم بود که تا لحظه حضور در نمایش مدام میخندیدن(توگویی چیزی مصرف کرده بودن و اختیار نداشتن) و حرف میزدن!!! این مسئله به خصوص در صحنه های جدی تر نمایش بیشتر مشهود میشد و من مدام به ایشان تذکر و در خود تعمق که خدایا اینا دارن به چی میخندن!!!(درست مثل خیلی از افرادی که به دیدن نمایشی میان اما توی فضای دیگری هستند، آخریش روزی بود که به دیدن فیلم سینمایی ابد و یک روز رفته بودیم و مثلا در صحنه بردن برادر معتاد خانواده توسط مرکز ترک اعتیاد و وسط اون ضجه و زاری یه سری از دوستان سخت میخندیدن!!!!!) دست آخر هم همین دو خانم وسط نمایش از سالن خارج شدن! یکی دیگر از بینندگان هم همینطور...قبل از اجرا یکی دو نفر از مشتری ثابت های تئاتر باران کنار من نشسته بودند و دوستان شون نمیرسیدن به زمان اجرا(درست مثل دوست بنده) اما به ایشان گفتن اگر دوستان تان زود میان یک ربع دیرتر شروع میکنیم نمایش رو!!!
اونوقت وقتی بنده داشتم قول ایشان رو بهش انتقاد میکردم و اون جوابی که در پاسخ به انتقادم شنیدم رو گلایه میکردم از قانون مداری و نظم تئاتر باران و ... حرف میزدن! مدیر باران جای تشکر داره از بابت بذل توجه شون مبنی بر اینکه دوست بنده میتونن خودشون بار دیگری به تماشای نمایش بیایند اما پاسخ درخوری به بنده ارائه نکردن و تنها به لبخندی! اکتفا کردن!!!
خارج از این ماجرا؛ لذت بردم از اینهمانی محتوای اصلی داستان در دو زمان و جغرافیای متفاوت... سپاس از همه عوامل نمایش :)
با مهر و نیکی...
۲۱ مرداد ۱۳۹۵
ممنون توجه و نظرتون در ارتباط با نظر بنده .
اتفاقا از فرصت استفاده میکنم و حالا که این بحث پیش آمد و با احترام به تمامی دوستانی که ممکن است در طول نمایش ها دیر به اجرا برسند، یک انتقاد به مسئولین تئاتر باران بیان کنم. سالنی مانند تالار وحدت این امکان را فراهم میکند که در صورت دیر رسیدن تماشاگران ، آنها را به طبقات بالاتر منتقل کنند و از آنجا به تماشای ادامه نمایش بنشینند بدون اینکه خللی در تمرکز دیگر تماشاگران و حتی بازیگران بوجود آید. در حالی که در سالنهایی مانند تئاتر باران که درب ورودی در جلوی سالن و محل عبور افراد از جلوی صحنه ی اجراست ، شاید منطقی نباشد که در حین اجرا( چیزی در حدود 10 دقیقه از شروع اجرا گذشته) تعدادی بالغ بر 10 نفر از تماشاگران که دیر به اجرا رسیده اند از برابر بازیگران و دیگر حضار عبور کنند و با سر و صدا خود را به ردیف های میانی برسانند و الزاما هم در جای مورد نظر خود بنشینند. بخصوص در نمایشهای اینچنینی که نیازمند تمرکز و دقت بالایی هم برای بازیگران و هم برای تماشاگران است. این اتفاق در روز اجرای نمایش که بنده در آن حضور داشتم اتفاق افتاد و حال آنکه با توجه به صحبت های آقای همتی ... دیدن ادامه ›› ، انتقاد ایشان نیز کاملا به جاست در حالی که قولی به او داده شده و عملی نشده است در حالی که در روز اجرای 15 مرداد این امر برای 10 نفر اتفاق افتاده و در میان نمایش وارد سالن شده اند.
در نهایت کمی توجه بیشتر به این زمینه شاید موجب رضایت بیشتر بسیار از تماشاگران و همراهان سالن باران گردد.
۲۵ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای روی پنجشنبه 31 تیرماه ساعت 21:00

"پرانرژی ، ساده ، دلچسب و لطیف"
در ابتدا لازم میدانم یک خسته نباشید ویژه به جناب هدایت هاشمی عرض کنم که در مدت نزدیک به یک ساعت با تمام انرژی به اجرای چند کارکتر بطور همزمان پرداختند. به جرات میتوان گفت تعداد هنرمندانی که چنین توانایی را داشته باشند شاید انگشت شمار است. هرچند که در چنین اجرا هایی ممکن است اشتباهات یا کم و کاستی هایی نیز وجود داشته باشد اما خوشبختانه در این نمایش این کاستی ها به حداقل خود رسیده بود. اجرای افکت های صوتی بصورت زنده روی صحنه یکی از هوشمندانه ترین تصمیماتی بود که برای این نمایش اتخاذ شده بود . همچنین اجرای اینتراکتیو آقای هاشمی در نقش یک راوی که در طول مدت نمایش با مخاطب ارتباط خود را حفظ می نمود یکی از نکات قابل توجه این نمایش بود.
سادگی فضای نمایش بدون هیچ گونه صحنه آرایی ، تعویض لباس و یا افکتهای روشنایی، ار گیرایی کار نمی کاهد و اجرا بقدری قوی و پویا هست که تماشاگر را با خود ... دیدن ادامه ›› همراه کند.
یکی از جالب توجه ترین نکات این نمایش ، از دیدگاه یک طنز سیاسی، لطافت آن در بیان دیالوگهایی با اشاره به شخصیت های سیاسی شناخته شده برای تماشاگران می باشد. شاید به ظاهر در ابتدا برای تماشاگر فقط به یاد آوردن شخصیتی خاص موجب خنده و شادی می شود اما اشاره ی لطیفی که در پس نمایشنامه با توجه به دیالوگ های بیان شده برای هر شخصیت اجرا می شود ، نگاهی انتقادی و طنز گونه (هرچند بسیار کوتاه) دارد.

باز هم شاید این نمایش یک شاهکار در عرصه تئاتر نباشد اما بی شک جزو نمایش های دلچسب و روانی بود که در چند سال اخیر به تماشا نشسته ام. شاید مدتهاست که به دنبال یک شاهکار هنری خاص می گردم اما در این میان به تماشا نشستن چنین نمایشهایی با یک ساعت احساس خوب در کنار اجرایی خوب که هر دو این ها مدیون طرح و کارگردانی خوب آقای عامل بودند، می تواند همیشه لذت بخش باشد.
پرند محمدی این را خواند
امیر مسعود فدائی این را دوست دارد
درود برشما و گروه اجرا که لحظه های خوشی را برای تماشاگران رقم زدند.
۰۲ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای دوشنبه 28 تیر ماه سانس 19:30

"نه یک شاهکار ، اما به غایت ساده و روان و بی غل و غش "
بدون شک کارهایی از این دست مخاطبان خود را دارند. شاید نتوان این گونه نمایش ها را در زمره ی کارهای بسیار فاخر و یا یک شاهکار در سال 95 قرار داد اما از دیدگاه من این نمایش درخور توجه و در پاره ای از قسمت ها تامل برانگیز بود. شاید مهمترین فاکتور این اثر برای من ،حس بسیار خوبی بود که در طول نمایش در بطن کار جاری و ساری بود. حسی با عطر آرامش در آمیخته با نوستالژی، که پیوسته در طول مدت اجرا ادامه می یافت. همان حس خوبی که در ابتدای نمایش آقای رضایی به آن اشاره داشتند.

چرا " آدامس ... دیدن ادامه ›› خوانی" ؟
از نظر من انتخاب این موضوع و این نام از دوجهت مورد توجه است. ابتدا اینکه برای تعریف چند داستان مختلف با موضوعات اجتماعی و سیاسی متفاوت در یک نمایش، که نه از نظر محور زمانی به هم وابسطه اند و نه شخصیت های آن به هم مربوط اند، شاید هوشمندانه ترین کار این باشد که به دنبال وجه اشتراکی در این داستان ها باشید تا از آن به عنوان یک زنجیر مجازی برای متصل نشان دادن نمایش استفاده کنید. نکته بعد آنکه نام این نمایش به شما گوشزد میکند که با چشم و گوشهایی ساده و بی تکلّف وارد سالن نمایش شوید و به دنبال دیالوگ های سنگین و دنیایی پیچیده و صحنه آرایی های خارق العاده نباشید. "آدامس خوانی" شاید به ظاهر نامی نه چندان سنگین و پر استعاره برای یک نمایشِ پر ستاره باشد ، اما شاید دقیقا هم هدف استاد رحمانیان همین بوده است.

اجرای موسیقی توسط گروه نوازندگان و توانای آقای خطیبی هم در اجرا و هم در خوانندگی از نکات خوب و مورد توجه این نمایش بود. موسیقی تقریبا متناسب با فضای داستانها ساخته شده بود و حس نمایش را در زمان بین دو اجرا ، برای تماشاگر زنده نگه می داشت.

نگاه ظریف به مشکلات اجتماعی در بخش مربوط به "خانم صورتی" و همچنین اشاره به شخصیت والای بانو "آذر شیوا" از بخش های مورد علاقه ی من در این نمایش بود. همچنین بازی دلچسب و روان خانوم بهنوش طباطبایی و همچنین تماشای اجرای بانو مهتاب نصیرپور عزیز ،که برای من همواره حسی خوب و خاطره انگیر را به ارمغان می آورد، از از نکات بسیار دلنشین در این نمایش بود.
فیلمی کاملا معمولی با ریتمی یکنواخت و کسل کننده
باید اعتراف کنم با اینکه آقای حجازی پیشتر با فیلمهایی مانند "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو " و "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" برای تماشاگران سینما شناخته شدند اما این اولین فیلمی بود که بنده از ایشون تماشا میکردم. با توجه به لیست پرستاره ی بازیگران این فیلم ، چندان دور از انتظار نبود که بازیها خوب و روان انجام بشه که همینطور هم بود، البته من این را بیشتر به پای هنرِ بازیگران فیلم میگذارم تا بازیگردانیِ کارگردان این اثر.
داستان فیلم ساکن و خسته کننده ادامه پیدا میکنه و هرچند که در پاره ای از صحنه ها به نظر فیلمنامه قصد ایجاد یک چالش را دارد اما به نظرم در این کار اصلا موفق نیست، چرا که زمان درگیر کردن ذهن بیننده در اون چالش و ایجاد تغییر در ریتم داستان بسیار کوتاه و سطحی هست و پیش از اینکه بخواد بینندهرا درگیر کند، دوباره به ریتم کسل کننده داستان برمیگرده.
در نهایت از دیدگاه من به عنوان یک تماشاگر چندان فیلم جذاب و دلچسبی نبود ، شاید تنها نکته ی خوب در این فیلم بازی های بدون دیالوگ بازیگران و انتقال خوب حس و حال داستان به بیننده در بیشتر صحنه های فیلم بود.
پرند محمدی، ned hgh و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اکران چهارشنبه - 94/11/21

" میانه "

با شروع فیلم و آغاز روایت از زبان راویِ داستان [بهار] می توان فضای کلی فیلم را پیشبینی نمود. از دیدگاه برخی کارشناسان، فیلم های دارای راوی که بصورت مستمر در طول فیلم به بیان موضوع ، شرایط و حالات می پردازند فیلم هایی ضعیفی محسوب میگردند چرا که نویسنده و کارگردان با کمک راوی قصد در راحت تر کردن کار خود در پیشبرد داستان و فضاسازی ها دارند. این فیلم نیز از این نقد مستثنی نیست، چرا که وجود راوی [بهار] کمک بسزایی در پیشبرد و روشن کردن شرایط داشته و در برخی سکانسها کار را برای بازیگران و کارگردان راحت تر ... دیدن ادامه ›› کرده است.

در طول فیلم، بیننده به مدت یک ساعت و اندی ، با افکار کودکی باهوش که نگاهی متفاوت به زندگی داشته همراه میگردد و در دنیای رنگارنگ و عجیب او غرق می شود. از این لحاظ کارگردان و نویسنده کار خود را به خوبی انجام داده و می توان گفت ، در طول فیلم بیننده را قادر میسازند تا به کمک تصویرسازی ها و انیمیشنها و راهنمایی های راوی، خود را در موقعیت مورد نظر قرار دهد.
نکته ی قابل توجه فیلم برداری خوب این فیلم بود که از دیدگاه من جزو نقاط قوت بحساب می آمد. اما طولانی شدن برخی سکانسها و معلق ماندن داستان به مدت نسبتا زیاد، از نظر من چندان جالب و حرفه ای محسوب نمیشد بخصوص در سکانس پایانی و تاب خوردن طولانی و موسیقی تند که البته قصد در آماده کردن بیننده برای یک اتفاق را داشت اما گاه از حوصله خارج می شد.
استفاده از سیمرغ در سکانسی از فیلم و همچنین مانور بر روی برهه زمانی خاص (دهه فجر 57) شاید به نوعی ذهن را به آن سمت سوق دهد که به تماشای فیلمی با مصرف خاص نشسته است که در پایان اثر عمیقی بر ذهن و روح تماشاگر نخواهد گذاشت.

در نهایت فیلم از نظر من معمولی و یا به نوعی " میانه" بحساب می آمد.
اجرای جمعه - 94/11/23
بک نمایش فانتزی که در عین سادگی اش ، نکات جالبی برای من داشت.

شاید نمایش پینوکیو با قلم فریبرز کریمی نسبت به ماجراهایی که تماشاگر از داستان اصلی نوشته ی Carlo Collodi در ذهن دارد تفاوت کند اما همچنان صحنه های نمایش، بوی نوستالژیکی از کودکی را به مشام حاضرین در سالن می رساند.
نمایشنامه ی پینوکیو بیانی ست ساده از یک روایت نه چندان عمیق. زاویه ای جدید اما نه چندان پخته از داستان پیرمردی با ارزوی نافرجام داشتن یک کودک و ماجراهای پینوکیو در مسیری که خود بی اختیار دچار آن شده. شاید بتوان از برخی قسمتهای نمایشنامه نکاتی استخراج نمود اما در مجموع توقعات من از متن نمایش و دیالوگها آنچنان که باید و شاید برآورده نشد.
اما نقطه ی قوت داستان بی شک ایده پردازی های فانتزی و دوست داشتنی کارگردان برای به نمایش در آوردن فضاهای مختلف است. فضاهایی مانند کلاس درس، سیرک ، دریا و استفاده ی مطلوب از تمام فضای صحنه حتی پرده ی زیرین سِن ، بسیار قابل تحسین بود.
نوع اجرای نمایش به گونه ای نبود که به عنوان محکی جدی ... دیدن ادامه ›› برای بازیگران محسوب گردد. بازی ها کوتاه و نه چندان عمیق به پیش می رود اما پر انرژی و منظم .
در نهایت میتوان گفت در عین سادگی و با وجود نمایشنامه ای نه چندان سنگین و پرمفهوم ، از دیدن نمایشی کوتاه،فانتزی و خلاقانه لذت بردم و به گروه خسته نباشید بگویم. امیدوارم حمایت های هنردوستان از چنین گروه ها و آثاری بتواند از مهجور ماندن استعدادهای جوان و خلاق، در این "روزهای بی فروغِ تئاتر" و "طوفانِ نامهایِ بزرگ با کارهایی ضعیف" ، جلوگیری کند.
اجرای پنجشنبه - 94/11/22

با احترام به فرهاد آییش ، شاهد نمایشی به غایت بد بودم ، بسیار پایین تر از سطح توقع و انتظاراتم.

مدتهاست که لذت بردنِ از نمایشها را آموخته ام به گونه ای که بارها در چندسال اخیر از نمایش های ضعیف نیز نکته ای قابل توجه و مفید استخراج کرده ام. گاه یک نمایش در تمام ابعاد خوب است ، گاه میتوان بازی ها را برگزید و بر نمایشنامه خرده گرفت ، گاه بازی و نمایشنامه و کارگردانی ضعیف اند و حداقل میتوان به یک موسیقی خوب در برخی صحنه های نمایش گوش کرد ، اما به جرات میتوان گفت امشب با تجربه ای جدید از سالن تئاتر شهر خارج شدم؛ نمایشی که هیچ نکته ی لذت بخشی در آن نیافتم ، که نیافتم....
نمایشنامه ای که سالها پیش نوشته و چندبار حتی در خارج از کشور اکران عمومی داشته اما اثری از پختگی و تاثیرگذاری کافی در آن به ... دیدن ادامه ›› چشم نمیخورد.
شاید بتوان از شروع نمایش با تمام ضعف بازیگریش ، ادای دیالوگ های نه چندان دلچسبش و تاثیر گذاری کم عمقش بر ذهن تماشاگر، چشم پوشی نمود، هرچند که موضوعِ مدنظر "کوبو آبه"[نوسینده ژاپنی پرده اول نمایش] با کمی تفکر و تعمق قابل فهم میباشد . اما ادامه ی نمایش [نوشته فرهاد آییش]و به نوعی پرده ی دوم نمایش، به قدری سرگیجه آور و بی مضمون پیش میرفت که من به عنوان تماشاگر فقط به دنبال یافتن نکته ای برای هضم و تحمل پذیر نمودن ادامه ی اجرا بودم. (شاید صدای خنده هایی که گهگاه از گوشه کنار سالن بصورت پراکنده شنیده میشد نیز به همین منظور بوده)
با علم بر اینکه فرهاد آییش دارای استعداد قوی در اجرا و طنزپردازی میباشد ، اما به جرات میتوان گفت در این نمایش نه خبری از بازی سقراط گونه ی فرهاد آییش بود و نه خبری از بازی گردانی و نوشته های خوب این هنرمند.

با توجه به اینکه نویسندگی و کارگردانی این نمایش هر دو با یک نفر است ، انتظار می رفت که بتوان مانور مناسبی روی حس بازیگران با توجه به فضای داستان ایجاد کرد، اما این کار به خوبی صورت نگرفت. حس سردرگمی انسانها در ناکجاآباد، احساس تنهایی و غم برخی شخصیت ها و یا بروز کمبودهای احساسی آنها ، یافتن مسیر و هدف برای زندگی و .... شاید همگی حرفهایی بودند که فرهاد آییش قصد بیان آنها را داشته اما با پردازشی نه چندان دلچسب، گُنگ ، سریع و پراکنده نتوانست هیچیک را به خوبی بر ذهن و روح مخاطب خود منتقل نماید.
اجرای انیمیشنی ساخته ی سروش رضایی به مدت تقریبا 2 دقیقه، شاید زنگ تفریح مناسبی در بین این نمایش به حساب می آمد اما کمکی به مخاطب پسند بودن این نمایش نخواهد کرد.

امیدوارم تا پایان سال شاهد نمایش هایی به مراتب بهتر و قوی تر باشیم.
اجرای شنبه 3 بهمن
هم به گروه اجرا و هم به کارگردانان خوب این اثر خسته نباشید میگم. همچنین باید از گروه بازیگران تقدیر ویژه ای کنم که در این روزها با دو اجرای پر انرژی و پیاپی در روز ،توانایی های خودشان را به نمایش میگذارند.
باید اعتراف کنم که به شخصه نمایش "آوریل 1912" را به مراتب بیشتر دوست داشتم، هرچند که این چیزی از ارزشهای گروه کم نخواهد کرد.
باز هم نمایشی سرشار از تحرک ، با نورپردازی های خوب و انتخاب موسیقی مناسب. حس انزوا و سرخوردگی در شخصیت اصلی داستان به خوبی با کارگردانی و بازی های قابل قبول منتقل می شود و در طول نمایش باز هم میشود از سبک اجرای نمایش لذت برد، تجربه ای که در "آوریل1912" نیز بخوبی قابل لمس بود.

اما این نمایش پس از اتمام برای من نیز پایان یافت و بیرون از درب های سالن ادامه پیدا نکرد، برعکسِ آنچه که من این روزها شدیدا به دنبالش هستم و میتونم این رو به عنوان یکی از نقطه ضعف های داستان ... دیدن ادامه ›› معرفی کنم.
همچنین بی اختیار از ابتدای این اجرا کمی استرس و عجله را احساس میکردم ، که تا پایان نمایش ادامه داشت (البته این از دیدگاه بنده بود، وممکنه از جانب گروه مورد تایید نباشه)

در نهایت باز هم به گروه خسته نباشید میگم و همانطور که قبلا هم گفتم، سبک کارگردانی این تیم دو نفره را میپسندم و امیدوارم باز هم شاهد کارهای خوبی از این عزیزان باشیم.
درخت شیشه‌ای آلما، کارگردان: فرید قادرپناه ... به زودی
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای دوشنبه 21 دی ماه و یک خسته نباشید به تمام عوامل این نمایش.

"بوقلمون" به طرز عجیبی با تماشاگر ارتباط برقرار کرده و حرف خود را واضح بیان میکند. در تمامی لحظات نمایش میتوان تماشاگرانی را دید که با تکان دادن سر در حال تایید دیالوگها هستند ، و یا گاهی با پوزخندی تلخ در هر لحظه شخصیتی خاص را در ذهن خود تصور میکنند، شخصیت هایی که نه در زمان قاجار و نه در 100 سال گذشته بلکه امروز در کنارمان ، زیر همین آسمان و روی همین خاک در حال نفس کشیدن میباشند. داستانی با حسی دوست داشتنی ، طنزهایی که در عین بازی های شیرین و روان ، معنای بسیار تلخ در خود نهفته اند. اشاره ی ظریف نویسنده به جنبه های مختلف اخلاقی و اجتماعی ، یکی از نکات مورد توجه و قابل تحسین در این نمایش است. از شجاعت و پاکی تا خیانت و دروغ ، از شیردلی تا بوقلمون صفتی ....
اشاره ی داستان به نقش مهم جامعه در شکل گیری وقایعی تلخ در طول تاریخ ، گاهی با سکوت عمومی و بعضا" با همراه شدن جهلِ عمومی قدم به قدم با ظلمِ حاکم ، که همواره موجب برتری اقلیت بر اکثریت بوده ، جزو ظریف ترین نکات این نمایشنامه است.
اما چرا بوقلمون؟ ........ در اصطلاح عامیانه "بوقلمون صفت" کسی است که روبرویت یک چیزی می گوید اما چند ساعت بعد، بر عکس آن گفته عمل می کند! در پس طنز ها و خنده های این نمایش، فکری عمیق در ذهن من ِ تماشاگر ایجاد میشود ، که بوقلمون کیست؟ ... من ، تو ، و یا شاید همه ی ما . زمانی ... دیدن ادامه ›› که در برابر ظلمی در کوچه و خیابان سکوت میکنیم، در حالی که ساعتی بعد در جمعی دوستانِ حود را حامی حقوق مظلومان میدانیم ... زمانی که از "حسین" میگوییم و از آزادگی هیچ نمیدانیم، یا از "علی" میگوییم و از عدالتش بیزاریم...تمامی اشارات این نمایش به نام و نقش های مذهبی و وقایع تاریخی، بصورت اتفاقی و بی دلیل صورت نگرفته ، بلکه در تک تک صحنه ها و دیالوگ های این نمایش جدای از خنده، تمنای تفکری ژرف از تماشاگر ، موج میزند.

بازی ها بسیار خوب و با کیفیت ، در عین تحرک و دیالوگهایی نسبتا سخت به مدت 1 ساعت و 30 دقیقه ادامه میابد. هرگز در طول این نمایش احساس خستگی نخواهید کرد چرا که دیالوگهای روان ، بازی های خوب و موسیقی زنده ی بسیار خوب همراه با نور پردازی مطلوب، شما را تا پایان نمایش جذب خود خواهد کرد. بازی سرکار خانوم "مه لقا باقری" به طرز حیرت انگیزی خوب اجرا شد و در کنار تمامی بازیگران این نمایش خسته نباشید ویژه ای به این بانوی هنرمند باید گفت.

در پایان ، نه فقط دیدن و خندیدن در این نمایش، بلکه تفکر در این نمایش را به تمام هنردوستان پیشنهاد میکنم.
جناب نوری در ابتدا سپاس بابت نگارش نکات ریز و قابل توجهی که ذکر کردید.
من هم این نمایش رو بسیار دوست داشتم.
بار اول که دیدم برای تهیه آوای تیوال رفته بودم, اما بخاطر تمام نکاتی که اشارهذکردید,به قدری برام حذلب و دلنشین بود که بار دوم نیز به همراه پدر و مادرم به تماشا نشستم.
امیدوارم این نمایش راهگشای تازه ای برای تفکر من نیز باشد.
پاینده باشید .
۲۲ دی ۱۳۹۴
نوشته شما باعث شد این تئاتر رو تماشا کنم.ممنون از شما
۲۶ دی ۱۳۹۴
ممنون از حُسن نظر شما به این دستنوشته ... امیدوارم از دیدن این اثر ، لحظه های شادش، و حرفهای تلخش لذت ببرید
۲۶ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بخش دوم

<<خواندن این بخش به هیچ وجه به دوستانی که قصد تماشای نمایش را دارند توصیه نمیشود>>

نمایش "اتاق ورونیکا" به ظاهر داستانی ست جذاب که با درون مایه ی پازل ماننده خود به روایت یک ماجرای پیچیده می پردازد که تا پایان نمایش تماشاگر را در حال تحلیل ماجرا برای حل این معما باقی میگذارد. اما جدای القای ترس یا حس معما گونه و یا گاهی جنایی شدن داستان، این نمایش جنبه ای عمیقتر در خود جای داده است.
آثار یک گناه و اشتباه میتواند آنقدر وسیع باشد که وسعتی به شعاع تمام زندگی یک فرد و اطرفیانش را تحت تاثیر خود قرار دهد.
ورونیکا به عنوان نمادی از گناه و اشتباه در این داستان مطرح میشود. اصرار نویسنده بر این موضوع تا حدیست که علاوه بر قتل خواهر، روابط نامشروع ... دیدن ادامه ›› با برادر را نیز در کنار دروغ و جنون به ورونیکا نسبت میدهد تا مشخص شود که عملا ورونیکا را باید نماد یک گناه بی بخشش و راهی بی بازگشت دانست. این نکته ی کلیدی در داستان سرنخ بسیاری از مضامین اخلاقی و اجتماعی داستان است.
روند القای گناه به یک بی گناه و تسلیم او به پذیرش "ورونیکا بودن" به شدت ذهن انسان را مشغول اتفاقاتی در زندگی میکند که فرد را مجبور به پذیرش جبری مطلق مینماید. بی گناهانی که در جبر روزگار به ناچار به اقرار گناهی نا کرده متهم و سر خود را از دست داده اند. گاهی قربانی قدرت طلبی کسی دیگر و گاهی بازیچه ای برای ارضای احساسات وحشیانه ی او.
این در حالیست که در پایان داستان شاهد دو نکته ی اساسی می باشیم. نکته اول اینکه روحی ناآرام و وجدانی آلوده به گناه هرگز نمیتواند با گناهی دیگر به ارامش برسد، و نکته ی دوم آنکه اشتباهات پیاپی همواره بزرگ و بزرگتر میشوند. فرزند این خانواده که نماد گناهیست زاییده از اشتباهات پیشین ، دارای شخصیتی ست چه بسا پلیدتر با روحی تاریک تر.
اتاق ورونیکا.... یکی از بهترین نمایش هایی که تا به حال دیدم....
ستاره ی بی بدیل صحنه، بدون شک ، بهناز جعفری عزیز بود. یک اجرای فوق العاده از ایشون رو در این نمایش شاهد بودیم.باقی بازیگران هم اجرایی قابل قبول و در خور نمایشی ارزشمند رو به نمایش گذاشتند ، و همه اینها دست به دست هم دادند تا شبی خاطره انگیز و فراموش نشدنی رو رقم بزنند.
۱۹ دی ۱۳۹۴
بدون شک بازی بهناز جعفری فوق العاده بود ، همینطور آقای افشاریان ... با شما هم عقیده ام
۱۹ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای ساعت 17 روز جمعه 18 دی ماه را تماشا کردم .
در ابتدا لازم میدانم این نمایش را به دوستداران تئاتر توصیه کنم تا در زمان باقیمانده به تماشای این اثر بنشینند.

-نمایشنانه و کارگردانی:
"اتاق ورونیکا" دارای نمایشنامه ای جذاب می باشد که در طول زمان اجرا شما را به دنبال خود کشانده تا با پایانی عجیب اما تاثیرگذار ، وجدان بیننده را تحریک کرده و او را به فکر فرو بَرد(توضیحات بیشتر در بخش بعدی)
یک خسته نباشید به کارگردان این اثر، آقای ثروتی بخاطر کار خوب ایشان در این نمایش. با اینکه این نمایش فاقد تکنیک هایی مانند فلش بک یا تغییر صحنه و فضای نمایش و یا تغییر ریتم آهنگ در اجرا بود و در ظاهر با یک تِم و زمینه ی ثابت با ضرب آهنگی پیوسته و در دکوری ثابت پیش میرفت اما هرگز احساس خسته کننده ای برای من به عنوان تماشاگر نداشت. البته این موضوع علاوه بر کارگردانی خوب و بازی روان، مدیون داستانی است که تا پایان دهن تماشاگر را به خود مشغول نگه می دارد.

بازی ها :
بطور کلی بازی ها خوب و روان بود. اجرای "بهناز جعفری" و " ایمان افشاریان" بسیار عالی و در طول نمایش ... دیدن ادامه ›› با کیفیتی ثابت ارائه شد که جای تقدیر و خسته نباشید دارد .
" ستاره پسیانی" که به نظر بنده یکی از با استعدادترین بازیگران عرصه تئاتر در آینده ی هنری کشور خواهد بود، با بازی خوب خود در نقشی سخت و پر تنش، تمام استعداد بازیگری خود را به چالش کشید. خنده، گریه، ترس، تشویش،جنون و تسلیم همگی در یک اجرای پیوسته و بی وقفه بدون ترک صحنه در مدت 2 ساعت.
با اینکه به شخصه معتقدم کمی تجربه ی بیشتر میتواند از این بازیگر جوان و با استعداد، یک هنرمند بی نقص بسازد، اما در نهایت میتوان نقش آفرینی خانم پسیانی را بسیار مطلوب ارزیابی کرد. منظور از کم تجربگی هم اشاره به این موضوع هست که در ابتدای نمایش احساس میشد خانم پسیانی گاها برای یک لحظه تمرکزش رو از دست میده دوباره برمیگرده که البته این اتفاق برای چند ثانیه و احتمالا بخاطر گروهی از تماشاگران اتفاق میوفتاد، اما در نهایت بی اغراق میتونم بگم که اجرایی بسیار قوی تر از "شکلک" و "پاییز" را در این کار از خود به نمایش گذاشت.

دکور ،نور پردازی و صدا :
دکور این نمایش در عین سادگی و عدم هیچگونه تغییر ظاهری در طول نمایش، اما بطور قابل توجهی مناسب با فضای داستان بود. همینطور نور پردازی به حس فضای داستان کمک میکرد. صداگذاری ها و موسیقی نیز در عین سادگی به نظر مناسب بود اما در برخی لحظه ها بعضا احساس میشد که افکت های صوتی(مانند صدای لولای در، باز و بسته شد و قفل و .... ) از قلم می افتاد که البته چندان قابل لمس و یا آزار دهنده نبود.
جناب نوری, ممنون از توضیحات خوبتون در هر دو پست. البته من ابتدا پست موخرتون رو خوندم.
:-)
۱۸ دی ۱۳۹۴
قصد دیدن نمایش رو که دارم، اما باید ببینم میرسم برم یا خیر :)
( اگر "" جناب مشغله"" این اجازه رو بده ) :))
۱۹ دی ۱۳۹۴
بله از دست این مشغله :-D
۱۹ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای امشب 4 دیماه رو تماشا کردم. از تاخیر در اجرا و ناهماهنگی ها که بگذریم ، از اجرا راضی بودم و باید یه خسته نباشید ویژه بگم به دو کارگردان این نمایش و بعد از اونها به بازیگران .
مدتی بود که دنبال تئاتری شلوغ و چالش برانگیز بودم، چون از اجراهای ساده و روتین خسته شدم ، و باید بگم این نمایش بخوبی تونست این حس رو در من زنده کنه.
به نظرم متن نمایش اونقدر خاص نیست که به یاد بماند، یک داستان که شاید بشه در 5 سطر خلاصه کرد ، حتی در برخی صحنه ها بطور مکرر با دیالوگهای تکراری مواجه میشویم ، بنابراین میتوان تصور کرد که موضوع نمایش و دیالوگ ها چندان خاص و به یادماندنی نیستند. اما چیزی که این کار را برای من جذاب میکرد ، سبک پیچیده ی اجرا و کارگردانی بود .اجرایی بسیار پویا و پرتحرک، سرشار از فلش بک، تغییرات آنی فضای داستان و همچینین صداها و اجراهایی که در پس زمینه ی نمایش قرار میگرفت. شاید برای برخی تماشاگران این موضوع چندان جذاب نباشد اما برای من توجه به چندین فضا بطور همزمان و دقت به اجراهای افرادی که در پس زمینه بدون دیالوگ در حال اجرای بازی خود هستند بسیار جذاب بود. البته در برخی صحنه ها شلوغ شدن بیش از اندازه دیالوگهایی که با هم تداخل میکرد شاید از حوصله تماشاگر خارج شود.
اگر قصد لذت بردن از این نمایش را دارید ، شما نیاز به یک ذهن تحلیلی خواهید داشت تا در هر صحنه علاوه بر توجه کردن به دیالوگها و حرکات بدن بازیگر اصلی، به بازیهای دیگری که در زیرمتن درحال اجرا هستند نیز توجه کنید و گاها" نگاهاتان را از این سمت صحنه به سمت دیگر صحنه معطوف کنید.
با توجه ... دیدن ادامه ›› به سخت بودن اجرای این نمایش، از نظر من بازی ها بسیار قابل قبول و خوب بود . نورپردازی خوب و انتخاب موسیقی نیز مناسب بود. بخصوص شروع نمایش با کاری از Olafur Arnalds که اگر اشتباه نکنم باید کار This Place Was A Shelter برای من دلنشین بود.
مرسی از شما جناب نوری که به دیدن نمایش ما آمدین .. بابت ناهماهنگی ها از شما عذرخواهی میکنم..
۰۵ دی ۱۳۹۴
درخت شیشه‌ای آلما، کارگردان: فرید قادرپناه ... به زودی
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در مجموع میتونم این نمایش رو از نظر شخصی متوسط ارزیابی کنم.
بازی ها خوب بود ، بخصوص بازی فرید قبادی که قابل تحسین بود. از جهتی این نمایش تونست حس شک و تشویش رو در تروریست به خوبی به نمایش بگذاره و از جهت دیگه با قرار دادن چند شخصیت با دیالوگهای کمدی کمی فضای نمایش رو از حالت خشک در بیاره. اما خب من فکر میکنم میشد با یک پردازش قوی تر و حذف برخی از این دیالوگهای کمدی ، تماشاگر رو بیشتر به فکر فرو برد.
من دنبال نقطه ای برای اوج این نمایش میگشتم که بتونه تماشاگر رو در خودش و افکارش فرو ببره ، اما چنین صحنه و یا دیالوگی در نمایش به چشم نمیخورد . در نهایت بسیار معمولی این نمایش شروع و تمام شد و در واقع به روایت شرایطی خاص پرداخت که برای برخی از نظر تاریخی میتوانست جالب باشه و برای برخی دیگر از نظر مذهبی، اما برای منی که دوست داشتم از جنبه ی اجتماعی به قضیه نگاه کنم ، چندان مقبول نبود.

بازی ها خوب بود اما گاهی دیالوگهای آقای فرهانی که طبعا تخصص خاصی در اجرای دیالوگهایی با عصبانیت و فریاد را دارند ، در میان صدای موسیقی متن گم و گنگ میشد .

در نهایت امیدوارم کارهای قویتری از این دست را شاهد باشیم.
در نظر سنجی نمایش ترور شرکت کنید . در قسمت پاپین است نظر سنجی . تشکر
۰۵ دی ۱۳۹۴
بله حتما ... شرکت کردم و نظر "خوب" را انتخاب کردم
۰۵ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کار فاخر و در عین حال چشم نواز ....
به جناب رفیعی بخاطر زحمتی که برای این نمایش کشیدند خسته نباشید میگم . با اینکه در ابتدا تصور یک نمایش کسل کننده رو داشتم اما در نهایت با رضایت از سالن خارج شدم.

متن و کارگردانی:
نمایشنامه و نوع کارگردانی این تئاتر به خوبی سعی کرده تا ابعاد مختلف اجتماعی و تاریخی رو پوشش بده ، هرچند که به نظر قسمتهایی حذف و یا کوتاه شده بود اما خب سعی شده بود تا به جنبه های مختلف حکومتی و اجتماعی زمان خود اشاره کنه. بسیاری از دیالوگهای این داستان متناسب با شرایط و حال و هوای فعلی میتونه مقایسه بشه و قابل لمس باشه. باتوجه به اینکه این نمایشنامه اشاره به چند دهه پیش دارد ، یکبار در سال 1356 اکران شده ، و امروز در سال 1394 هنوز هم قابل لمس هست و دیالوگها و حال و هوایی کاملا آشنا برای تماشاچی تداعی میکنه. این موضوع جای تامل داره و ذهن من رو به خودش مشغول کرده .... !!!!
هرچند گاهی دیالوگهای "جامه دار" به نظر خسته کننده و یا گیج و سردرگم بنظر میومد اما نمیشه از اهمیت و تاثیرگذار بودنش چشمپوشی کرد. ... دیدن ادامه ›› شاید تنها نکته ی منفی از نظرم همین بود که دیالوگهای جامه دار باید دوباره بررسی بشه.

طراحی صحنه و موسیقی:
طراحی صحنه و دکور بسیار زیبا و چشمنواز بود ، کاملا سعی شده تا در صحنه های مختلف جنبه ی زیبای بصری در نمایش حفظ بشه ... نوع نورپردازی و استفاده از افکتهای چشمنواز باعث میشد که در طول نمایش بیننده خسته نشه.
یکی از مهمترین ارکان این نمایش موسیقی مناسب آن بود، ساخته ی فردین خلعتبری که به خوبی روی صحنه های این نمایش نشسته و باعث اثرگذار بودن دیالوگها و صحنه ها در ذهن تماشاگر میشد. و باز هم مثل همیشه پس از خارج شدن از تالار وحدت،بی اختیار به تحسین کیفیت صدای سالن و همچنین نوع ساختار این سالن پرداختم. بی شک طراحی این سالن که اصالتا برای اجرای اوپرا شکل گرفته بود ، در انتقال صدای صحنه و موسیقی به حضار بسیار موثر است.

بازی ها:
بازی نقش آفرینان بسیار خوب و قابل تحسین بود. از بازی سیامک صفری و مهدی سلطانی تا بازی خدمه و قاتلان در نمایش، همگی خوب و با دقت اجرا شد. با توجه به سختی نقش "جامه دار" اما استاد صفری به خوبی از پس اجرا بر آمدند. نکته ای که باید بهش اشاره کنم ، بیان خوب دیالوگهاست که گاهی در برخی نمایش ها چندان مورد توجه بازیگران قرار نمیگیره. در این نمایش سعی شده بود تا دیالوگ ها با صدای رسا و بصورت کاملا قابل فهم بیان بشه زیرا به نظرم تمام قدرت نمایش در دیالوگهای کلیدیش بود.

نظر شخصی:
در نهایت باید این نمایش رو به دوستداران هنر که از دیدن نمایشهای طولانی خسته نمیشن و به دنبال تماشای یک تراژدی تاریخی هستند، پیشنهاد کنم. بدون شک پس از تماشای این نمایش بی اختیار به مقایسه و بررسی برخی دیالوگ ها و صحنه ها و همچنین ماهیت داستان با شرایط موجود می پردازید، و به دنبال قائم مقامهایی در ذهن خود برای دنیای امروز خواهید گشت. اما من نظر شما رو به دیالوگهایی که به ملت اشاره میکرد جلب میکنم. دیالوگهایی که در پس تاریخ چند ده ساله ، کماکان به قوت خود باقیست و حال روز ملتی رو نقل میکنه که هنوز دنبال قهرمان میگرده.
پس از تماشای این نمایش، بهش فکر کنید.