ما عادت کرده ایم در سرهامان فرار کنیم ، در دستهامان حتی .
ولی قدم از قدم برنداریم .
مهم نیست کجای بودنها ، نیست شده ایم ، مهم آنست که آنقدر بوده ایم که نبودن مان به باور کسی نمیرسد ؛
دود میشویم میان این بودنها و کسی ما را نفس نمی کشد ؛
و ما خسته میشویم از دست خودمان و به خودمان پناه میبریم و از من هایی میگوییم که ما را آزار میدهند ؛
من هایی که هنوز یک پایشان در گذشته گیر است .
ما از شر خودمان به خودمان پناه میبریم و راهی جز عبور از خودمان برای رسیدن به خودمان نداریم . ( مارال بنی هاشمی )
____________________
درود
... دیدن ادامه ››
یک اثر نو و خلاقانه ؛
به جهت متن ، برای دانش آموختگان فلسفه ، منطق و روانشناسی میتواند کمی ابتدایی ( مفاهیم و معانی ) باشد .
ولی به جهت ایده و فرم قطعا جای تحسین بسیار دارد . تسلط کارگردان در پردازش جزییات و هنرنمایی بازیگران ، لذت بخش بود .
بخشهایی که نمایش سعی میکرد مستقیما برای تماشاگر تبدیل به یک کارگاه خودشناسی شود را دوست نداشتم .
سپاسگزارم