در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Hoda Moosaei | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:27:12
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
Hoda Moosaei (nilan8)
درباره فیلم روسی i
سینما با عکاسی فرق دارد !

"روسی" یک شروع نسبتا خوب دارد، آدم را امیدوار می‌کند که قرار است یک فیلم ببیند یک سر و گردن از فیلم‌های ... دیدن ادامه ›› امروز بلندتر و بالاتر. تصاویر، بازی‌های نو، موسیقی،ارجاعات، فضاسازی و چندتایی دیگر ... جالب است و جذاب.

هرچه پیش میرود اما از جذابیتش کاسته می‌شود، به دلایل زیر:
1- نویسنده با نوشتاری معمایی تلاش میکند جذابیت را حفظ کند و بیننده را نسبت به گذشته، حال و آینده‌ی داستان و کاراکترها کنجکاو نماید. و با همین فرمان تا کمی پیش از پایان میرود، اما این حجم از ارجاعات درون متنی و برون متنی و دیالوگ‌های پراکنده و گاها نصفه و نیمه، تا یکجایی جواب میدهد و از آن به بعد فقط خسته میکند و گیج تر. چراکه مخاطب اگر شرلوک هلمز هم ببیند توقع دارد بالاخره معما برایش حل شود. طرح معمایی مسئله پاسخی مناسب و منطقی نیاز دارد، روسی اما موفق به ارائه‌ی پاسخی قانع کننده نیست!

2- این تعداد از تصاویر متنوع و گاها بی‌ارتباط با یکدیگر و به دور از منطق داستانی و ویژگی‌های جغرافیایی کاراکترها، اجازه نمی‌دهد تا مخاطب داستان را باور کند. درواقع آقای ثقفی با گنجاندن انبوهی از قاب‌های بدیع و زیبا، متاسفانه به ساختار یا حتی معنا و مفهوم فیلمش کمکی نکرده، بلکه باورپذیری آن را نیز کاسته است. به عبارت دیگر کاملا موجه است اگر فیلمساز بخواهد حتی تک تک قاب‌های فیلمش را تبدیل به یک شاهکار هنری کند اما به شرط آن که تصاویر در تضاد با داستان و ویژگی‌های شخصیتی کاراکترها نباشند. در غیر این صورت به نظر میرسد که فیلمساز نمیخواسته فیلم بسازد! بلکه تنها به دنبال نشان دادن هنرش در به تصویر کشیدن مناظر بوده، لذا لوکیشن مورد نظرش را یافته و حالا داستانی را هم نوشته که در آن مکان اتفاق بیوفتد. و گرنه روسی می‌توانست در خیابان‌های تهران رخ دهد! نه ناکجا آباد!
مخاطب عام به واسطه وجود بازی‌های خوب، معماگونگی، تصاویر و ... تا اواسط فیلم منتظر میماند شاید آن اتفاقی که باید صورت پذیرد، اما با چیزی جز التماس های یک عاشق به معشوقی که عاشق دیگریست و نفرین ها و تهدیدها و داستان تکراری پدری که الکلی ولی عاشق دخترش است و... مواجه نمیشود.

اما فیلمی که خوب شروع شده و ضعیف ادامه یافته، در نهایت خیلی بد تمام می‌شود. چراکه عاجز میماند از : 1- تعریف یک داستان با سر و ته! 2- انتقال کامل ایده یا ایدئولوژی فیلمساز.(حتی برای مخاطب خاص) 3- باورپذیر کردن انگیزه و چرایی عمل کاراکترها. 4- برقراری ارتباط روایت با پس زمینه. و ... و از همه مهم‌تر ارائه‌ی محتوا در قالب مناسب .

خلاصه آن که روسی به دلایلی ارزش دیدن دارد ( به خصوص بازی های درخشان بازیگران و تصاویر بدیع‌اش) اما ...
بدون شک "ما همه باهم هستیم" بر اساس یک ایده‌ی سیاسی نوشته شده. ایده البته بد نیست اما شکل بیانش الکن باقی مانده. فیلمساز تلاش کرده از طریق نماد سازی، نقد سیاسی خود را نسبت به شرایط حاکم بر مملکت مطرح کند که متاسفانه به دلیل گنگی بسیار و اشتباهات مکرر و ... (که به آن اشاره خواهم کرد) موفق نشده است.

1- فیلمساز به مانند اکثر آثار هنری جو زده‌ی امروز سینمای ایران درگیر حواشی سوپراستار محوری شده. فیلمش را پر کرده از چهره‌هایی که ضمانت فروش فیلم باشند اما همین اشتباه ایده‌ی فیلم را کور کرده و اجازه نمیدهد تا مخاطب به اصل و کنه قضیه دقت کند و ایده را دریابد. مخاطب عام بیشتر حواسش به چهره‌هاست تا متن و دریافت نشانه‌های قرار داده شده در آن. درواقع شاید اگر آقای تبریزی فیلم را با چهره‌های کمتر شناخته شده می‌ساخت، نتیجه‌ی بهتری می‌گرفت.

2- وقتی از این تعداد چهره/کاراکتر استفاده می‌شود، مخاطب ناخودآگاه به دنبال کنش و واکنش‌های شخصیت (مثبت و منفی) است و در ادامه قصه برایش در اولویت قرار می‌گیرد. قصه‌ای که دارای روابط علی و معلولی و جنگ میان خیر و شر با ارائه‌ی مستندات مستدل باشد. یعنی بتواند تماشاچی را قانع کند که چرا گروهی در مقابل گروهی دیگر قرار گرفته‌اند. در حالی که فیلم تبریزی نه تنها داستان محور و شخصیت محور نیست، بلکه کاملا فرمالیستی است. فرمی که بر اساس یک ایده ... دیدن ادامه ›› در قالب طنز ارائه می‌شود. پس تبریزی از ابزار مناسب برای ارائه‌ی فرم مورد نظر استفاده نکرده است.

3- به نظر سانسور و خطوط قرمز حاکم ، فیلمسازی چون کمال تبریزی را هم ترسو کرده است. او ناچارا تلاش کرده برای هرچه، دقیقا هرچه می‌خواسته بگوید نمادگذاری کند. یافتن نمادها و کُدشکنی در سرتاسر فیلم برای همه‌ی مخاطبین آسان نیست. بنابراین، اصل قصه را نفهمیده، ناراضی از سینما بیرون خواهند آمد. همچنین تبریزی تمامی کدهایش را بر اساس ایده‌ی سیاسی فیلمش تعریف کرده (که اتفاقا بعضا بسیار بسیار ساده و سطحی هستند) ، ولی برخی از آن‌ها مناسب فرم انتخابی اجرای اثرش نیستند. بنابراین گنگ و ناخوانا باقی می‌مانند.

شخصیت‌ها، از لیلا حاتمی با آن عصای جالب که شنود هم در آن کار گذاشته شده و برای نجات خودش می‌خواهد گروهی به اصلاح و مثلا!!! داوطلب را فدا کند، تا مهران مدیری که یک ضرب می‌خورد و دروغ سنج دارد و گلزار با آن پالتوی پوست، که هست ولی نیست !!! تک تک مسافران و ... نماد هستند.

اگر هواپیما ایران باشد، لیلا حاتمی با آن عصا کیست !؟ خب معلوم است. محمدرضا گلزار کیست؟ قطعا دشمن ... که مدیری بازجویی اش می‌کند و دستور دارد به هر طریقی شده پایش را به ماجرا باز کند حتی اگر او در این ماجرا هیچ‌کاره باشد ... اما در آخر بدش هم نمی‌آید با او چای و بیسکوییت بخورد!
آن‌هایی که در گاوداری نشسته‌اند و مشورت می‌کنند که چگونه خود و سرمایشان را نجات دهند کیستند؟ همه می‌دانیم! مامور امنیت پرواز، که تنها فرد آگاه به شرایط است و آنجاست تا حافظ امنیت هواپیما باشد اما حبس شده، نماد فعالان سیاسی، روزنامه‌نگاران و منتقدان محبوس مملکت نیست؟ ... شیری که ریخت ... جلیقه‌های نجاتی که از هواپیما پیاده شد و .... صدها نشانه و نماد دیگر ...

فیلمساز به تناسب ایده و ژانر منتخبش، در نشانه‌گذاری چندان بد عمل نکرده است اما فراوانی بیش از حد آن و عدم تناسب آن‌ها با فرم مورد نظر باعث شده تا مخاطب امروز سینمای ایران که بیش از هرچیز به دنبال قصه و روایت‌های سرراست است به شدت ناکام بماند. چون اتفاقا فیلم در قصه‌پردازی بسیار ضعیف است. شاید هم اصلا قصدش را ندارد! و البته مجاز است که نداشته باشد. به شرطی که اگر اولویت فرم دارد، دقیق و صحیح فرم‌پردازی کند ... به نظر می‌رسد "ما همه باهم هستیم" تلاش کرده در اجرا یک فرم بیان هنری باشد اما حتی نتوانسته است به دلیل اشتباهات بالا در حد فیلم‌هایی مانند "اژدها وارد می‌شود"، "خوک" و ... موفق عمل کند.

در کل فیلم تبریزی می‌توانست فیلم بهتری باشد اگر فیلمساز همان کمال تبریزی دهه‌ی 70 و حتی 80 بود. نه کارگردان معلق مانده میان زمین و هوای ایدئولوژی و گیشه فروش!
خیلی استفاده کردم از نقد زیبای شما .. عاالی بود
۲۰ خرداد ۱۳۹۸
فیلم باید در ابتدا فرم درستی داشته باشد و خودانگیخته و زنده باشد تا بتوان جدی اش گرفت و پس از آن است که میتوان دنبال نماد و استعاره در فیلم گشت.
۲۰ خرداد ۱۳۹۸
درود بر شما
به نظرم اینهمه توضیح که بعد 3 دلیل احتمالن ناموفق بودن فیلم آوردید، نشون میده که اون 3 عامل دست کم برای شما تاثیر گذاره نبوده و بعید نیست خیل مخاطبان فیلم هم به فراخور بینش خودشون کلی پالس متفاوت دیگه یا حتی خیلی محدود تر از فرمایشات شما رو دریافت کنن، این نشون دهنده ی این نیست که کارگردان در ارائه ی فیلمش موفق بوده؟
به نظرم تو سینما مون ما نمیتونیم دنبال کمال مطلق بگردیم چون هر دیالوگ خاص باید از دهان شیر بیرون بیاد ، شاید بشه بجای کمال مطلق به کمال تبریزی هم قانع بود :)
۲۴ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گلدن تایم

خوش ساخت، پرمحتوا، اندیشمندانه و درخور ستایش است.
همه عناصر با ظرافت و خوش سلیقگی تمام در کنار هم چیده شده‌اند.

فیلمنامه شبیه اسکلت آپارتمانی است بسیار مستحکم که کارگردانی خوش ذوق نمایَش را با بهترین متریال آراسته .
از دوردست و در هرلحظه چراغ یکی از خانه‌هایش روشن می‌شود، اما کل وجود دارد. کل همواره زنده است. وقتی تمامی چراغ‌ها یک به یک روشن و دوباره خاموش می‌شود، تصویر آپارتمان در کلیت اما با تمامی جزئیات در ذهن مخاطب باقی ... دیدن ادامه ›› مانده است.

اما فیلمنامه با ساختار قوی و دیالوگ نویسی تفکربرانگیزش، خلاقیت‌ها و نگاه عمیق کارگردان و .... به تنهایی منجر به مواجه فیلم با این اقبال نبوده‌اند. بلکه هماهنگی و کیفیت بالای تمامی عناصر تکنیکی فیلم از تصویر و طراحی فضا (و نه صحنه) تا بازی‌های هوشمندانه و ... به جذابیت این آپارتمان و کاربری هرچه بیشتر آن افزوده است.

پوریا کاکاوند و تیمش با احترام به ارزشمندی هنر، شان خود و شعور مخاطب، دانسته و آگاهانه تک تک المان‌های سینمایی را در حد توان، به درستی کنار هم چیده و اثری قابل تأمل و شایسته ی تقدیر خلق کرده‌اند
*مریم*، امیرمسعود فدائی، امیر، امیر و وحید این را خواندند
پویا امین لاری، میترا و بهزاد هندی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گرگ بازی
جزء آن فیلم هایی است که از شدت بد بودن، خود یک کلاس آموزشی محسوب میشود !

متاسفانه فیلمنامه ای وجود ندارد. تنها یک ایده ی اولیه برای به تصویر کشیدن یک بازی، بدون هیچ قصه، فرم، حرف یا ایدئولوژی قابل دفاع، تهی از طرح، نه آغاز درگیرکننده ای، نه گره افکنی موجه یا باورپذیری و نه حتی پایان قانع کننده ای.
فیلم در واقع بزرگترین ضربه را از فیملنامه ی نداشته اش خورده است! بر اساس هیچ ساخته شده است و طبیعی است که از هیچ، همه به دست نمی آید!

شخصیت پردازی وجود ندارد، بازیگران در هوا چنگ می اندازند تا شاید بتوانند به ریسمان نیمه محکمی متوسل شوند، اما باز هم هیچ چیز نیست، بنابراین هر لحظه غیر قابل باورتر می شوند. هر لحظه از کاراکتر دور و به خودشان نزدیکتر میشوند. هر لحظه دستشان برای ارائه خالی تر میشود.

پلان ها و صحنه های ... دیدن ادامه ›› بی فایده چپانده شده در فیلم، که بودن یا نبودنشان هیچ تفاوتی ندارد! مثلا قرار است تا بک-گراند داستان و آدم ها باشند، فضای رمزآلود قصه را تداعی کنند، یا ایهام و ابهام را تشدید نماید و .... اما همگی به شدت ضعیف و کم توان ظاهر میشوند.

حتی تلاش برای گمراه کردن تماشاگر به واسطه تصاویر سینمایی از دریچه ی دوربین مسعود امینی تیرانی هم بی فایده است. کارگردان کوشیده است بتواند از این طریق، فیلم بی چاره ی بی محتوا را حداقل به گالری تصاویر تبدیل کند اما باز هم هیچ به جا مانده است و هیچ!

فیلم واقعا قابل دفاع نیست. و در کارنامه ی همه ی عوامل آن امتیازی منفی محسوب میشود.

سلام
من موافق نیستم و بنظرم خیلی از جنبه های به ظاهر گنگ فیلم قابل فهم و جواب دادن هستن ولی فیلم رو باید خیلی با حوصله دید چون اتفاقا خیلی به جزییات دقت شده
و به شخصه خیلی نکاتش برام کشف شد و جالب بود

همین قدر که گفته میشه فیلم بد بود؛ وقتی به فیلم دقت میشه معلوم میشه نقدفیلم بد بوده ...
۱۲ فروردین ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Hoda Moosaei (nilan8)
درباره نمایش لیرشاه i
توی سالن به همراهم گفتم رسما در حد یه نمایش تو نمازخونه‌ی یه دبیرستان!!!
این کار متن نداره، دیالوگ‌های خسته‌کننده، بی مفهوم، بی‌هدف و بی‌هویت! نویسنده نه تنها هیییییچ حرف جدیدی برای گفتن نداشت، بلکه آبروی شکسپیر رو به بازی گرفته بود! بدتر از اون، کارگردان !
اصولا وقتی قراره با نگاهی به یک اثر شناخته شده با این عظمت، متنی بنویسیم، احتمالا به رویکرد یا زاویه‌ی تازه‌ای برخوردیم!
وقتی قراره اجرای تازه‌ای از اون متن داشته باشیم، احتمالا پیشنهدات اجرایی متناسب و بستر ارائه‌ی جدیدی رو کشف کردیم! نویسنده و کارگردان این اثر هر دو به شدت بازی رو باختن!

صحنه ملغمه‌ای از خساست، شلختگی، بی‌معنایی، سطحی‌نگری و سرهم بندی بازی بود!!! ایده‌های تکراری و تقلبی و ... . نورپردازی بی ربط! بدتر از اینها طراحی لباس! که واااای واااای ... دیدن ادامه ›› واااای !

بازی‌ها اعصاب خوردکن، از آقای معجونی تا .... ، و شاید تنها کسی که کمی تونست واقعی و قابل درک به نظر برسه، دلقک لیر بود! بگذریم که بعد از پایان‌بندی به شدت گنگ و پادرهوای کار، به نظر می‌رسید حتی خود بازیگران هم نفهمیدن چرا اونجان، چرا این کارارو می‌کنن و کاش زودتر تموم شه تا بتونن از جو خسته‌ی سالن و نگاه سرزنش‌بار تماشاگران فرار کنن !
›› تا ۲ پاسخ


مازیار زرین شاه این را پاسخ داده‌است
خانم موسایی گرامی ضمن خوش آمدگویی حضورتان در تیوال
اینکه سلیقه ی شما با این نمایش جور نبوده محترم است و البته می توانم با حس نامطلوب پس از تماشای یک نمایش به زعم خود بد را درک کنم
اما تعمیم دادن حس خودتان به بقیه تماشاگران نگاه صحیحی نیست .. این نمایش یکی از قوی ترین نمایش هایی بود که در امسال تماشا کرده ام و نگاه من در پایان نمایش نه تنها سرزنش بار نبود بلکه سرشار از حس ستودن یک کار ارزنده بر روی صحنه بود
امیدوارم صفحه پروفایلتان در تیوال به جای یک نمایش دیده شده پر از نمایش های متعدد دیده شده ،شود تا امکان قیاس تان صرفا محدود به نمایش اجرا شده تو دبیرستان نباشد
موفق باشید
۲۷ بهمن ۱۳۹۵
آقای ابرشیر گرامی پیشنهاد می‌کنم کمی وقت صرف کرده، نظرات دیگر دوستان رو هم بخونید! بالای 90 درصد از این عزیزان در اوج نارضایتی از سالن بیرون اومدن! و تقریبا حتی نتونستن یک ویژگی مثبت از کار بیرون بکشن!!! و شما ... .
فکر می‌کنم بد نباشه حداقل برای کمک به خودتون هم که شده، به جای صرفا تئاتر دیدن و پروفایل پر کردن، کمی مطالعه کنید و تجدید نظری بفرمایید در استدلال های کارشناسانه‌، قدرت تحلیل و دلیل‌تراشی‌های تکنیکی خودتون!!! بعد از کسب مهارتهای لازم، خوشحال می‌شم بتونم در مورد ضرورت‌های نقد و پژوهش بهتون کمک کنم!!! چون قطعا استفاده از کلمات قلمبه سلمبه، به معنای ارائه‌ی نقد معتبر و علمی نیست!!!
۰۴ اسفند ۱۳۹۵
خانم موسوی در هرحال ممنون از پیشنهادهایتان
البته لازم است متذکر شوم بنده در بخش نقد "کاربران" و نه نقد کارشناسان مطالب خود را می نویسم و داعیه نقد کارشناسی ندارم چون نه رشته ی تحصیلی ام تاتر است و نه در این زمینه فعالیت حرفه ای می کنم
به هر حال مشتاقانه منتظر خواندن نظرهای پژوهشی و تخصصی سرکار به عنوان یک متخصص امر پیرامون نمایش هایی که تماشا می کنید( و چه بهتر از همین نمایش لیرشاه باشد) می مانم ، باشد که بسیار بیاموزم.
۰۴ اسفند ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید