در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سامی | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:38:25
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من مات تو بودم که شدم کیش تو ای دوست
هم کیش تو گشتم چو شدم کیش تو ای دوست

با این رخ ماه و صف مژگان سیاهت
راهی است به جز مات شدن پیش تو ای دوست؟
عالی...


۱۹ اسفند ۱۳۹۴
آفرین. خوب بود.
۱۹ اسفند ۱۳۹۴
ممنون رفقا
۲۲ اسفند ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نهادم سر به پاییزت ولی گفتی بهارانم
زدم دل بر کویر و نازنین گفتی که بارانم

چه بیهوده به دنبال نگاهی مهربان بودم
ندیدم چشمهایت را که در آن نیمه جان بودم

شکایت کردم از رویت که برگرداندی از رویم
نگفتی هیچ و می‌‌دانم سخن بیهوده می‌گویم

کنم تازه گلویم را به بغض هر شبانگاهت
به یاد مهربانی‌های پنهانی و پیدایت

سپارم جان بی‌تابم ... دیدن ادامه ›› به شیدا خانه دستت
بدوزم تار چشمم را به پود دیدة مستت

پریشان بودم از اینکه مرا آیا بهاری هست
به خنده چشمکی کردی مرا مهمان که آری هست

امان از مهربانی و مدارایت، حلالم کن
تنم خسته، پرم بسته، گل آلودم، زلالم کن

مرا بشکن، بزن راهم، بکن زنجیر در پایم
که دیگر جز به پای تو به خاکی سر نمی‌سایم

اگر تا روز آخر هم نگیری دست در دستم
قسم بر پاکی یادت به پیمان تو پابستم
درود
خیلی خوب
در قالب مناسب غزل، مثنوی خوبی نوشته اید
البته بیت 4 قافیه اش نقصی دارد.
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
سپاس از توجه و دقت شما، چنانچه پیشنهادی برای قافیه بیت 4 داشته باشید با جان و دل پذیرا هستم
پاینده باشید.
۱۸ بهمن ۱۳۹۴
فوق العاده زیبا بود لذت بردم
۱۹ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"عشق و اشک"

کار این دنیا بود عاشق کشی
عمر گل دارد نشاط و سر خوشی

ای امان از دست این گردون پست
بی‌وفا شد هر کسی بر دل نشست

ای که من پیدا شدم پنهان شدی
ای چو من پنهان شدم تابان شدی

قصد آن داری که بی‌خوابم کنی
با جفا، خواهی که بی تابم کنی

دلنشینم ... دیدن ادامه ›› خواب من بی خوابی است
تب نشانم تاب من بی‌تابی است

باد می‌آید، تو گیسو بسته‌ای
ماه می‌تابد، چرا رو بسته‌ای

یادگارت اینک ارزانی ماست
مهر مهرت تاج پیشانی ماست

در غزلخوانی لبت بی تاب بود
وقت نوشیدن، شراب ناب بود


پس چرا اکنون لبانت خسته‌اند
راه بر سر درونت بسته اند

در بهاری اینچنین، زردی چرا
تو دوا بودی کنون دردی چرا

ارغوانی باده شد، کو ساغرت
جان فدای برق چشمان ترت

اشکهایم را ببین چون می چکد
اشک نه، از دیده‌ام خون می‌چکد

خون دل خوردم که اشکم خون کنم
یاد بی لیلایی مجنون کنم

لیلی ما آه لیلایی نکرد
چشم او، افسوس شهلایی نکرد

شرح عشق و اشک و آه از بر شدم
آتشی در زیر خاکستر شدم

آتش اندر زیر خاکستر بدان
داغ ها دارد به دل، اما نهان

آتش خاموش خاکستر قبا
زنده گردد با نفسهای صبا

گر که نگشایی به اسرارش دری
در خموشی می‌شود خاکستری

حال خود را در نمی‌یابم کنون
بی‌خود از عشقم و یا مست جنون

هرکه دل را داد حالش این شود
درد دلهایش هم آهنگین شود

هر چه بر سر آید از دست دل است
دل بریدن هم محال و مشکل است

جای خنجر دیگر اندر سینه نیست
مرهمش جز قلب یک آئینه نیست

ای دریغا آینه بشکسته است
چشم خود بر اشکهایم بسته است

من که بودم دانه‌ای بی سرزمین
بی ثمر افتاده بودم بر زمین

آینه، تو از زمین برداشتیم
کنج مهرستان قلبت کاشتیم

این طپش را از تو من آموختم
خون عشقت را به دل اندوختم

با که گویم او که بر بادم نداد
جز محبت واژه‌ای یادم نداد

او که لبهایش می نابم بداد
غنچه چون گشتم، چرا آبم نداد

ما که با این تشنگی خو کرده‌ایم
ترک خال و خط و ابرو کرده‌ایم

آسمان ابری است، بر ما رو ببند
باد می‌آید، تو هم گیسو ببند
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
مرحبا بر شاعر شیرین سخن*****آفرین بر آن زبان و فکر و تن**
۱۲ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"رویای شیرین"

ای مهوش آئینه رو، هر لحظه می‌جویم تورا
رویای شیرینم، چو گل، مستانه می‌بویم تورا

ابرو، کمان، غمزه، نهان، چهره، چراغ آسمان
لب، غنچة دور از خزان، چشمان سیاه و در فشان

خنده، عسل، لهجه، غزل، تاجی به سر همچون زحل
رخشان تر از قرص قمر،‌ دیرینه از جنس ازل

سیال گیسو بر کمر، رود طلا در دشت زر
از آب چشمه ... دیدن ادامه ›› پاکتر، وز صبح رز نمناک تر

فریاد کردم نازنین، تو آسمانی، من زمین
من با خس و خارم قرین، تو کهکشانت همنشین

از تیرگی‌ها خسته‌ام دل بر سپیدی بسته‌ام
آه ای غزال شیشه‌ای، بنگر که من بشکسته‌ام

تاریک و سرگردان شدم، از خواهشت حیران شدم
تا کی فقط رویای تو، بشتاب بی‌ایمان شدم

پرسم نشانت هرکجا، گویند جو در ناکجا
گر نیست اینجا ناکجا، مستانه جان دادن به جا

دیوار دارم پیش رو، چون جویمت من کو به کو
خود رخ نما ای آرزو، راه رسیدن را بگو

ابرو، کمان، غمزه، نهان، چهره، چراغ آسمان
لب، غنچة دور از خزان، چشمان سیاه و در فشان

خنده، عسل، لهجه، غزل، تاجی به سر همچون زحل
رخشان تر از قرص قمر،‌ دیرینه از جنس ازل
۰۳ آذر ۱۳۹۴
زیباست بسیار...
۰۳ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تورا از خودم گرفتم، خودم ماندم

در آغوشت کشیدم، خودم ماندم

خواستم یکی شویم، هیچ شدم

صفر من

از پا نمی نشینم

خودم را با تو تقسیم می کنم تا بی نهایت شوم


گاهی دلم برایت تنگ میشود "غزل":

ای پیچ و خم زلف تو مارا همه راز
ای از تو همه راز و زما عرض نیاز

گشته قدح لطف تو لبریز از مهر
بر ساغر ما نیز نگاهی انداز

از دزدی آن عارض مه دزد شدیم
زنجیر ز گیسو کن و در دام انداز

با زلف کمندت گره زن بند به پام
وز مست نگاهت زغم آزادم ساز

از شوق ... دیدن ادامه ›› تو یک دم نزدم پلک به هم
پاداش چه میدهی بر این دیده باز

با دیده باز روی تو نتوان دید
چون دیده ببندم رخ تو بینم باز

دیریست در آرزوی پیمانه تو
سر ماند به سجده گاه با دست دراز

سامی نتوان به راز خوبان پی برد
جهدی کن و با این دل بشکسته بساز
به آسمان که نگاه می کنم، ستاره‌ها در خیسی چشمانم پرسه می‌زنند.

به چشمانت خیره می‌شوم. ستاره‌های تو هم بیقرارند.

در این بیقراری ما و شب و ستاره‌ها، جای ماندن عجب خالیست.

شاید به هیچ آمدنی دل نباید بست که کویر ترک خورده ی رفتن، جاری ثانیه‌هایش را سر می‌کشد.

ستاره‌ها بیقرار،

کویر در انتظار،

این اشک آشام،تشنه تمام ستاره های من و توست!

بغضت را در گلو قرقره خواهم کرد که نبودنت تا ابد میهمان چشمهایم باشد.




زیبا بود جناب سامی
۱۱ بهمن ۱۳۹۳
نبودنت تا ابد میهمان چشمهایم باشد.
۱۲ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم شش قرن و شش سال که از فیلمهای گروه سینمای هنر و تجربه است را پیشنهاد میکنم. توی این مملکت که هیچ سازی رو از تلویزیون نشون نمیدن دیدن سازها و تمرینات گروهی این گروه موسیقی به خصوص با حضور همایون و خود استاد شجریان در صحنه هایی از فیلم آنهم بر پرده سینما خالی از لطف نیست. سه چهار ماه بود که میخواستم این فیلم رو ببینم تا بالاخره امروز قسمت شد.
قطره های باران را چشم انتظار نباش
که هیچ ابری،آسمانت را رهگذر نیست
آسمانت صاف است و آشنای قطره ای نیست
کوره راهی، کوره راه غریبه
زمینت صاف و یکرنگ
داغ و سوزان
گهگاه ره گم کرده ای نشانت می گیرد، ناگزیر
ماندنی نیست، دل نبند،
سایه اش نده،
رفتنی ست
زیبا بود جناب سامی
۰۹ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک صفحه مفید و مختصر درباره فیلمنامه نویسی، فرمت استاندارد و سایر موارد مربوط برای علاقه مندان این مقوله:
http://allaboutscreenplay.com/
خیلی ممنون بهش نیاز داشتم
۰۸ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان عزیز. 2 عدد بلیط برای این نمایش روز دوشنبه هفده شهریور ساعت 19:00 موجود است. باکس B ردیف 9، صندلیهای 184 , 185. در صورت تمایل شماره تماس خود را به آدرس smaaroof@yahoo.com ارسال نمایید.
من دوتا بلیط برا امروز می خوام.
09301228551
هاشمی
ممنون
۱۷ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرزو

وقتی صدای خنده‌هات، می‌پیچه توی خاطرم
دلم می‌خواد مثل دلم، هرجا دلم می‌خواد برم

ماهی بشم تو رودخونه، پربکشم تو آسمون
دل بزنم به دریا و داد بزنم پیشم بمون

داد بزنم قسم به تو، قسم به چشمای ترت
یکی که جا موند تو خودش، می‌خواد بشه همسفرت

یکی که جای خود ماه، عکسشو تو آب می‌بینه
یه جوجه ... دیدن ادامه ›› گنجشک که فقط آسمونو خواب می‌بینه

می‌خواد یه بارم که شده جیک جیک مستونه کنه
می‌خواد با دستای خودش گیسوهاتو شونه کنه

دیگه تحمل نداره درهای بسته ببینه
پرندة زندونی و بال شکسته ببینه

چه حالی داری می‌دونم، چه حالی دارم می‌دونی
مثل همیشه حرفمو از توی چشمام می‌خونی

یه بغض سنگینه برام، هوای ابری چشات
شکایت از من می‌کنه سکوت اشک بی‌صدات

تنگه دلم تنگه دلم، من دیگه موندن نمی‌خوام
قصة با تو بودنو، تنهایی خوندن نمی‌خوام

کی میرسه اون روزی که قطره بشم توی نگات
قفل و قفس رو بشکنم، پر بکشم تو خنده‌هات

رویای تو عمر منه که مثل باد می‌گذره
امید هر روز و شبم، نذار که بی تو بگذره

ترانه خوبی بود سامی خان
سپاس
۲۲ دی ۱۳۹۲
آفرین قشنگ بود. اگه بتونی بعضی جمله ها که خیلی زیاد تو شعرهای خونده شده توسط خواننده ها رو کم استفاده کنی عالی می شه مثل:

مثل همیشه حرفمو از توی چشمام می‌خونی
۲۳ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر ما به که دوصد دل بر ما
نه دل برما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبرما

ابوسعید ابوالخیر
سامی (smaaroof)
درباره نمایش سقراط i
اول از همه خدارو شکر که استقبال خیلی خوبی از این نمایش تاکنون شده و خواهد شد و حس خوب زنده بودن این جریان هنری رو به آدم میده. دوم اینکه بازهم خدارو شکر در اجرایی که من رفتم خبر از زنگ موبایل (به جز یک مورد قابل صرفنظر) و خرچاخرچ چیپس نبود. تنها چهره های شناخته شده هنری توجه من را جلب کردند که به دیدن نمایش آمده بودند و اکثرا به دلیل اینکه در کنار دوستانشان بنشینند سر جای خود نمی نشستند و مجبور به جابجایی می شدند.

شروع نمایش با نورپردازی خوبش یه راست آدم رو می برد توی فضای نمایش. بازی سقراط و افلاطون لذت بخش بود. صدای سافو نیز. حس صورت منشی دادگاه نیز عالی بود و گفتن اِ.

اوایل نمایش، در صحنه ای که سقراط و زانتیپه بر سر میز بودند بازی زانتیپه و تکیه بر واژه هایی که باعث خنداندن تماشاچی میشد بیشتر شبیه نمایش های تلویزیونی زن و شوهری بود که شاید در سطح این تئاتر نبود.

جایی از نمایش غیر از یک صحنه در زندان راجع به جنگاوری و دلاوری سقراط و توان بدنی بالای او صحبت نشد (و شاید شده و من متوجه نبودم و شاید ... دیدن ادامه ›› اصلا لازم نبوده که مطرح گردد)

معنی ریزش بطری های خالی را متوجه نشدم. حداقل به زحمت تهیه بطری ها و جمع کردن آنها بعد از نمایش و مزاحمتی که برای راه رفتن بازیگران روی صحنه ایجاد میکرد نمی ارزید!

دیالوگ " زانتیپه حالا که کسی اینجا نیست بیا در ابتیاع (من این کلمه را شنیدم، اگر غیر از این بوده تذکر دهید) نسل بشر اندکی تلاش کنیم" که سقراط در زندان بیان کرد چه لزومی داشت؟

صحنه ای که سقراط از بی اعتقادی به خدایان صحبت کرد و دوستدارانش سیگارکشان صحنه را ترک کردند و سقراط تنهای تنها ماند به نظر من خیلی زیبا آمد.

لادن مستوفی دو سه باری تپق داشت و سرجمع انتظار بیشتری از او میرفت. برعکس سافو بسیار روان و خوب ایفای نقش کرد.

به هرحال برای این کار خیلی زحمت کشیده شده بود مخصوصا آوازها و متنهایی که غیر فارسی بودند رو بازیگران و خواننده ها خیلی خوب اجرا کردند.

در کل شب دوست داشتنی و خوبی بود. خسته نباشید به همه اعضای گروه این نمایش و سپاس از همه دوستانی که با نقدهاشون و توضیحاتشون باعث شدن که من به دیدن این نمایش برم.


اگه من ساکت و سردم، اگه چشمام یه کویره
اگه از مرگ پرنده دیگه گریم نمی گیره،
واسه اینه که تو احساسمو کشتی!
من که احساس و وجود و نفسم مال تو بود
بی خیال....
از این به بعد پرنده ها...، آدما...، گلا که هستن
صدای رودخونه هست،
یاد تو هم...


من از مردم همین شهرم همه آدماشم دوست دارم چون تقریبا هیچکدومشونو نمی‌شناسم
از آدمای بزرگ مجسمه ساختیم و دورش نرده کشیدیم اگه کسی حرف این مجسمه‌ها رو باور کنه باید بین خودش و مردم نرده بکشه من این حرفارو باور کردم اصلا باور کردنی هست؟ توانا بود هر که دانا بود. واقعاً؟
من با اینا غریبه‌ام با مجسمة آدما با آدمای مجسمه. اینجا نمیشه به کسی نزدیک شد آدما از دور دوست داشتنی ترن شاید می‌ترسم. شاید خیالاتیم و میترسم با پیداکردن دوست مجبور بشم از خیالاتم دست بردارم. اما اگر دونفر به خاطر دوستی مجبور بشن تا آخر عمر به هم دروغ بگن بهتره تنهایی بشینن و به چیزایی فکر کنن که دوست دارن.
روزا پیاده روی فایده نداره. صدا و نور و شلوغی مزاحم خیالبافی آدمه. باید صبر کرد تا شب بشه. ........

کیا این فیلم رو خیلی دوست داشتن؟


فرزادتقوی فرهی و آذرنوش این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان عزیز علاقمند به دیدن تئاتر سقراط
سایت ایران کنسرت فروش اینترنتی بلیط رو برای چند روز دیگه بعد از سی آذر باز کرده و از ردیف 4 به بعد برای فروش آماده است. کسانی که علاقمندند زودتر اقدام کنند که ردیفای جلو گیرشون بیاد. این تئاتر رو باید از نزدیک همراه با خطوط چهره بازیگرا دید.
سعید قدیمی، ستاره سیارگان و پریسا اکبری این را خواندند
الهه الف این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان اهل ادب،
سالها پیش، آن زمان که هنوز نوار کاست یکه تاز عرصه شنیداری بود، نواری به دستم رسید با صدای علیرضا معینی که شعرگونه هایی از شاعره فیروزه حافظیان رو زمزمه میکرد. یادم هست آن زمان خیلی دلنشینم بود و لذت بخش. جمله هایی از آن را یادم هست اما از بخت بد آن نوار مفقود شد و جستجو برای یافتنش ناکام. نسخه دیگر و یا نسخه سی دی نیز در بازار یافت نشد که نشد. گفتم شاید کسی نشانی از آن داشته باشد:

من راز پنهان عشق تورا
با ماهی کوچک دریا گفتم و اشک ماهی را دیدم
که پرسوز غلطید، به عمق دریا رفت
و در آغوش صدفی جای گرفت
و حالا ای گرمی دل
راز عشق تو
مرواریدی در عمق دریاست

*********
کویران سایه بارانند
صدای بغض من پیچیده در خورشید و او بی تاب می تابد


سلام
من‌کاست و فایلش رو دارم تماس بگیرید ۰۹۱۵۱۰۷۰۴۲۰
۱۹ دی ۱۳۹۷
Mahtab Sadeghi
من خیلی دنبالش گشتم میتونید لطف کنید و فایلش رو برای من بفرستین
سلام ایدی کانالشون در تلگرام این هست:

@firoozeh_hafeziyan
و میگذارند اشعارشون رو
۱۰ دی ۱۴۰۱
محمدرضا احمدی
سلام من‌کاست و فایلش رو دارم تماس بگیرید ۰۹۱۵۱۰۷۰۴۲۰
لطف میکنین فایلشو برام ایمیل کنین؟ سالهاست دنبال فایلش اینترنت رو میگردم اما نتیجه ای نگرفتم
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در این صحرای بی آغاز و بی پایان محبت کردن آسان نیست :

چو نامش را زدی فریاد و نامت رفت از یادش
اگر دست محبت سوی کس بردی و محبت از کنارت رفت
اگر بار سفر بستند آنان را که میخواهی
اگر رفتند آنان که بهار چشمشان همیشه بارانی
جای هیچ اندوه نیست
گر نوازش میکنی گل را به ایمان نوازشگر
اگر خاری خلد در دست هم رنجی ندارد
پس تو هم بر خیز و مهری ورز،عاشق شو
تو هم برخیز و عزمی کن، نوازش کن، نوازش کن
1.(همیشه) ناموزون کرد اون خط رو...مثلا پیوسته
2. بعد از رنجی ندارد...یه کلمه کم به نظر میرسه..مثلا باز
.........

البته فقط یه پیشنهاد از خواننده بود
بسیار بسیارعالی بود

متشکرم از سامی
۲۶ آذر ۱۳۹۲
حق با شماست البته من خودم همیشه رو با تشدید میخوندم واسه همین تا حالا به این موضوع دقت نکرده بودم. ممنون از توجه شما آقای صدری عزیز
۲۷ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید