"رویای شیرین"
ای مهوش آئینه رو، هر لحظه میجویم تورا
رویای شیرینم، چو گل، مستانه میبویم تورا
ابرو، کمان، غمزه، نهان، چهره، چراغ آسمان
لب، غنچة دور از خزان، چشمان سیاه و در فشان
خنده، عسل، لهجه، غزل، تاجی به سر همچون زحل
رخشان تر از قرص قمر، دیرینه از جنس ازل
سیال گیسو بر کمر، رود طلا در دشت زر
از آب چشمه
... دیدن ادامه ››
پاکتر، وز صبح رز نمناک تر
فریاد کردم نازنین، تو آسمانی، من زمین
من با خس و خارم قرین، تو کهکشانت همنشین
از تیرگیها خستهام دل بر سپیدی بستهام
آه ای غزال شیشهای، بنگر که من بشکستهام
تاریک و سرگردان شدم، از خواهشت حیران شدم
تا کی فقط رویای تو، بشتاب بیایمان شدم
پرسم نشانت هرکجا، گویند جو در ناکجا
گر نیست اینجا ناکجا، مستانه جان دادن به جا
دیوار دارم پیش رو، چون جویمت من کو به کو
خود رخ نما ای آرزو، راه رسیدن را بگو