چقدر ساده نور بر پنجره تابید
چشمان سحر به کودکی هایت لبخند رد
و نسیم
تنها نسیم
گونه ات را نمناک خاطرات کرد
تو همان تویی
همان که فضا را بویید
همان که شاخه گلی پرطراوت چید
و در آغوش باد
پرواز کنان غو غو کرد
تو همان تویی
همان که لا به لای موهایت
شعر
... دیدن ادامه ››
جوشید
و نت های آزاد
در میان انگشتانت نواخت
آه چقدر ساده!!!!
چقدرساده!!!
قاصدک فسردگی برگ را در سوسوی باد کشید
هاله ای سبز گون گسترانید
و به نوازش شب
و چهره ی معصوم طبیعت
و
به طلوع شبنم نگریست