در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تایماز موسی زاده | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 20:44:09
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با این همه نقد منفی کاملاً کنجکاو شدم برم ببینم ی کار تا چه حد میتونه بد باشه!!!



فقط کاش قیمتش ی 0 کمتر داشت!

راستی تیوال عزیز چرا هیچ گفتگویی با عوامل این اثر ندارد؟؟!!
سپیده، وحید هوبخت و مجتبی مهدی زاده این را خواندند
رضا قاسم پور و نیلوفر رحیمی این را دوست دارند
احتمالا باید برای گفتگو یه بلیط یک میلیون ریالی تهیه بشه.
اما به زودی یه نقد خیلی خوب و منصفانه و به دور از مرده باد و زنده باد ، حتما یکی میگذاره

امیدوارم....
۰۶ تیر ۱۳۹۴
موافقم تایماز
۰۷ تیر ۱۳۹۴
مرسی بانو رحیمی
۱۴ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این خونه چه قدر سرده...
کاش فکری برای گرانی بی منطق هتل ها میشد،که اینقدر هزینه ی یک تور داخلی در مقایسه با یک تور خارجی خنده دار نباشد!
خودتو کنترل کن...چیزی نشده...
۲۰ بهمن ۱۳۹۳
اشکالی نداره عزیزم
مثل امثال من ، داخلی ها رو خودت برنامه ریزی کن و برو
با دوستان ، آشناها ، خانواده
منم چون تنهایی سفر نمیرم خیلی وقتا از این وضعیت تورها شاکی میشم
خیلی قیمتهای تورهای داخلی بی منطق گرونه
۲۶ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
هدف از این نوشتار نقد تمامی فیلم نیست و نقدی با تمرکز بر نیمه ابتدایی داستان، نحوه ایجاد یک بستر برای ساخت یک بحران در فیلم ملبورن می باشد، علت طولانی بودن متن به خاطر جواب دهی به طور کامل به کسانی است که در طی به اصطلاح مباحثه های (به ضم من دوستانه)مان اینجانب را بی سواد ، فاقد قوه درک ، فاقد توانایی کنترل احساسات و حتی در قیاسی مع الفارغ وحشی نامیدند،می باشد.

1- زوجی که تا حدود 8 ساعت دیگر سفری 3 ساله را آغاز خواهند کرد به نظر شما چگونه اند؟؟هر چند احتمال دارد ولی با اطمینان می گویم عده ی کثیری از ما مثل آن ها نخواهیم بود.

2-اگر کودکی 3 ساعت به شما سپرده شود در طی این سه ساعت چند بار به او سر خواهید زد؟؟هر چند احتمال دارد بگویید هیچ بار ولی با اطمینان می گویم عده ی کثیری از ما مثل آن ها نخواهیم بود.

3-در مواجهه با کودکی که نفس نمی کشد آیا او را به نزدیکترین مرکز درمانی نمی رسانید و به جای آن با همسر ... دیدن ادامه ›› خود دعوا می کنید؟؟ هر چند احتمال دارد بگویید خیر ولی با اطمینان می گویم عده ی کثیری از ما مثل آن ها نخواهیم بود.

4-حال که به اورژانس اطلاع داده اید و نتوانسته اید به پدر نوزاد واقعیت را بگویید آیا رد کردن اورژانس و از بین بردن احتمال زنده ماندن نوزاد و یا حداقل فاش شدن حقیقت با ورود اورژانس کاری طبیعی است؟هر چند احتمال دارد که بگویید بلی ولی با اطمینان می گویم عده ی کثیری از ما مثل آن ها نخواهیم بود.

خود را عضوی از کلمه ما میدانم چرا که همانطور که در لینک های زیر و هم چنین نظرات دیگران در ذیل آن ها و نیز نظراتی که در همین سایت موجود است نشان از آن دارد که این نقد را تنها اینجانب وارد نمی دانم، قابل توجه فردی که با تمسخرخطاب به من فرمودند : "...تشعشعات ذهنیاتت باب جدیدی در نقد فیلم باز کرده است که همگان با خواندن آن انگشت حیرت به دهان خواهند گرفت...".

http://www.salamcinama.ir/naghd/article/40/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%D9%84%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%86-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%B3%D9%85-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%84%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%86-
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/10491-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%D9%84%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%86

و حتی این نقد مثبت نیز به طور ضمنی به آن اشاره می کند

http://www.cinemanegar.com/articleview.php?cat=3&id=9359

حال چرا می گویم عده کثیری از ما؟؟و چه اثباتی برای این مدعا دارم...یک کلمه عرف!!
صحنه رد کردن اورژانس به هیچ عنوان نمی تواند با عرف جامعه ما همخوانی داشته باشد، چه از منظر عرف راه حلی برای خروج از بحران و چه برای زنده نگه داشتن کودکی که نفس نمی کشد، رد کردن اورژانس رفتاری عرفی-طبیعی از زوجی که از ابتدای معرفی در فیلم، آن ها را مهربان، باهوش، با برنامه، تحصیلکرده شناختیم نبوده و قابل باور نیست.

عرف چیست؟
1-به مجموعه عادات، رفتارها وباورهایی گفته می‌شود که صرفنظر از درستی یا نادرستی آن‌ها از سوی افراد یک جامعه پذیرفته می‌شود. به سخن دیگر، عرف عادت‌ها و رسومی است که عقلای جامعه آن را به طور کلی پذیرفته‌اند و آن را روا می‌دارند. یا به تعریف دیگر عرف به مجموعه‌ای از توافق‌ها و یا معیارها و هنجارها گفته می‌شود که از سوی عموم پذیرفته شده‌باشد.
بر پایه یک تعریف، مواردی شامل عرف می‌شود که:
یکم: فرد خاصی برای ایجاد آن تلاش ننموده، بل‌که جامعه آن را بدست آورده‌است.
دوم: جستجو برای شناسایی آن ضرورت ندارد، بل‌که خود آشکار و هویدا می‌باشد.
سوم: هر یک از مردم به آسانی آن را می‌شناسند و نیازی به توضیح ندارد.
منبع : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D9%81

2-عرف رفتاری است اجتماعی البته هر نوع تماس افرادبشر ماهیت اجتماعی ندارد و تنها هنگامی دارای این ویژگی خواهد بود که رفتار فردبه طرز معناداری به سمت رفتار دیگران جهت گیری شده باشد.به دیگر سخن «کنش اجتماعی»نوعی حالت درونی یا بیرونی است که هدف آن، کنش یا خودداری از کنش است.کنش هنگامی اجتماعی است که برحسب معنایی که فاعل برای آن می پذیرد، با رفتارهای دیگر اشخاص رابطه داشته باشد. کنش اجتماعی به صورت مناسبات اجتماعی سازمان می یابد. مناسبات اجتماعی هنگامی در کار است که چندین فاعل کنش با هم عمل می کنند و معنای کنش هر یک معطوف به حالت دیگری است به نحوی که هریک از کنش ها متقابلا تحت تاثیر دیگری قرار دارد. با توجه به این که رفتارهای چندین فاعل کنش به طور منظم هر یک تحت تاثیر دیگری صورت می گیرند. پس به این نتیجه می رسیم که این نوع با قاعدگی ها ناشی از وجود چیز یاعامل تعیین کننده ای است. این چیز یا عامل تعیین کننده هنگامی که رابطه ی اجتماعی رابطه ای منظم باشد، «عرف» نامیده می شود.
منبع : http://www.hawzah.net/fa/Book/View/45282/26501/

و یا به بیانی دیگر :
3-ویژگی های عام فرهنگی
درمیان دگرگونی رفتار فرهنگی انسان برخی ویژگی های مشترک وجود دارند. هرگاه که این ویژگی ها در همه، یا تقربیا همه جوامع یافت شوند، ویژگیهای عام فرهنگی نامیده می شوند. هیچ فرهنگ شناخته شده بدون یک زبان از نظر دستوری پیچیده وجود ندارد. همه فرهنگها دارای شکل مشخصی از نظام خانوادگی هستند، که درآن ارزشها وهنجارهایی در ارتباط با مراقبت کودکان وجود دارند. نهاد ازدواج یک ویژگی عام فرهنگی است. همان گونه که شعایر دینی و حقوق مالکیت چنین هستند. همچنین، در همه فرهنگ ها شکلی از ممنوعیت زنا با محارم وجود دارد. انواع دیگری از انواع دیگری از ویژگی های عام فرهنگی توسط انسان شناسان تشخیص داده شده اند از جمله جود هنر، رقص، آرایش بدنی،بازیها، هدیه دادن، شوخی کردن و قواعد بهداشت.
منبع : http://www.aja.ir/portal/File/ShowFile.aspx?ID=9414718c-7498-4eeb-a149-b454acea2109

4-برای کوتاه (!) کردن مطلب به طور خلاصه میتوانید این سایت را نیز در رابطه با عرف مطالعه بفرمایید.
http://hadirabbani.blogfa.com/post/34
************************************************************************
آیا نوع دوستی رفتاری عرفی در جامعه ما هست یا خیر؟؟هر چند جواب سوال از نظر من به غایت واضح است ولی کسانی که شک دارند می توانند لینک های زیر را مطالعه بفرمایند.
1-مقاله ای که بر اساس آمارگیری در یکی از شهرهای ایران تهیه شده است و نتیجه آن نوع دوستی 75 درصدی آن ها می باشد.

منبع :
http://fa.journals.sid.ir/ViewPaper.aspx?ID=68177

2- مطالعه ای در باب ذاتی نبودن نوع دوستی ،اما توجه شما را به این جمله جلب می کنم :
"نتایج نشان می‌دهد که رفتار نوع‌دوستانه احتمالا بیشتر توسط روابط حتی انواع کوتاه آن و نه غریزه شکل می‌گیرد."
حضور سه ساعته نوزاد و در کل همسایه بودن با آن ها دلایل کافی برای انتظار نوع دوستی از این زوج می باشد.

منبع : http://isna.ir/fa/news/93102010662/%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%B0%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
البته پذیرش در نگه داری از کودک خود گواه کافی نوع دوستی این زوج هست.
************************************************************************
نتیجه گیری واضح از خطوط طولانی فوق این است که رفتار این زوج که با ویژگی های مثبت مهربان، باهوش، با برنامه، تحصیلکرده و عضوی از بدنه نرمال جامعه معرفی می شوند در موارد ذکر شده و به طور مشخص در رفتار با پدر نوازد و رد کردن اورژانس، رفتاری غیر طبیعی و غیر قابل قبول و مشخصا غیر قابل باور می باشد.

آیا غیر طبیعی بودن و غیر قابل باور بودن این زوج در طی داستان مهم است؟؟ تا حدودی خیر!
به عنوان مخاطب می توان از این نقایص چشم پوشی کرد و صرفا موقعیت گرفتار شده در آن را تصور کرد و با تعلیق و احیانا بازی های خوب و نیز کارگردانی موفقی که فیلم دارد با موضوع و پیام آن (!) علی رغم غیر قابل باور بودن شخصیت ها همراه شد، نقد های مثبت و جوایزی که فیلم دریافت کرده است گواه این مدعاست.

اما ایراد کار اینجاست، پیام فیلم موضوعی اجتماعی است (مسئولیت پذیری یا عدم آن!؟)، سیر فیلم به گونه ای است که می بایست مخاطب در جهت دریافت پیام فیلم کاراکترهای فیلم را باور کند و بتواند خود را جای آن ها ببیند و یا به بیانی بهترهدف فیلم و فیلمساز این گونه است.

بخشی از مصاحبه آقای جاویدی :
"می‌خواستم فیلمنامه‌ای بنویسم که بیننده را درگیر کند و رهایش نکند. وقتی نسخه اولیه فیلمنامه تمام شد دادم چند نفر خواندند و ری اکشن های خیلی خوبی گرفتم. بخشی از این تنشی که می‌گویید ارتباط مستقیمی به شخصیت پردازی و اجرای درست نقش‌ها دارد. بیننده باید آدم‌های فیلم‌تان را باور کند وگرنه همه چیز از دست می‌رود. اینکه وجود آدم‌های فیلم برای بیننده محسوس و ملموس وقابل باور باشد نکته بسیار مهمی است. هر چیزی هم که باعث فاصله‌گذاری شود دردسر ساز می‌شود. "

منبع :http://www.cinemakhabar.ir/NewsDetails.aspx?ID=77527

و دقیقا دردسر ما(!) هم از این جا شروع شد، ما شخصیت های داستان را باور نکردیم، ما باور نمی کنیم چنین شخصیت هایی چنین رفتارهایی داشته باشند و درنهایت چنان موقعیتی ایجاد شود، از نظر ما به وجود آمدن چنین موقعیتی با چنین شخصیت هایی برای به چالش کشیدن مسئله ی مسئولیت پذیری در مخاطب جای توجیه ندارد.
و مطمئنا فیلم، داستان دو شخصیت عجیب و غریب در مواجهه با پذیرفتن مسئولیتشان در مقابل مرگ خاموش یک نوزاد نبوده است.چرا که باز هم خود آقای جاویدی در مصاحبه شان فرموده اند : "تم این کار مشخصا مسئولیت‌پذیری یا به عبارتی عدم مسئولیت‌پذیری است.به هرحال ارزشی که به نظرم در جامعه ما و به خصوص در نسل‌های بعد از پدران ما به شدت کمرنگ شده همین مسئولیت پذیری است.چیزی که متاسفانه درحداقل نسل خود من به شدت کمرنگ شده است."

منبع : همان

باز هم تکرار میکنم که میتوان این موضوع را ندید و یا دید و از آن چشم پوشی کرد، همان طور که می توان آن را دید و به آن ایراد گرفت،از نظر من و تعدادی دیگر(مشخصا نه عده کثیری) از مخاطبان این موضوع چنان ایراد بزرگی است که حتی میتوان سالن را ترک کرد.

البته پرداختن فقط به این نکته فیلم با وجود ایرادات دیگر و همچنین نقات قوت دیگر در فیلم کمی عجیب است اما بازخوردهای دوستان(!) ... (!!!)

سخن آخرم این است، ندیدن این اشتباه در فیلم و لذت بردن از آن چه ربطی به ندیدن شخصیت و توهین و متهم کردن کسانی است که آن را دیده اند و آن را مهم شمرده اند؟؟
من در مقام یک مخاطب این فیلم را کوچک می بینم و شما در چه مقامی من را به عنوان یک انسان کوچک می بینید و برای من و امثال من صفات ناشایست قرار می دهید و برای آن نسخه تجویز می کنید؟؟
آقای کیای نبی تعریف سفسطه
سوفسطائیان جماعتی بودند که در زمان سقراط در یونان زندگی میکردند و ادعای دانایی میکردند. کسانی که خود را سوفیست مینامیدند در فنون مناظره و جدل و سخنوری مهارت داشتند و توان این را داشتند که طرف مقابل خود را در مباحث ساکت کنند و به قول معروف سر جایش بنشانند. حال در این راه لازم نبود که به حقیقت چنگ بزنند بلکه صرفاً میتوانستند با حربه های مختلف از جمله حملات شخصی، استفاده از ابزارهای روانی، فریاد زدن، استفاده از واژگان زیبا و قلمبه سلمبه و عوام پسند در هر بحث حتی اگر دانشی نسبت به آن نداشتند پیروز شوند.
این افراد را همین امروز نیز میتوان دید، کسانی که علاقه ای به حقیقت ندارند و سعی نمیکنند که از حقیقت دفاع کنند بلکه با هر انگیزه ای سعی میکنند با هر ابزاری که میتوانند از آن دفاع کنند و مخالفان را با استدلال نما های خود شکست دهند.
منبع :http://www.1doost.com/posts/13764/%D8%B3%D9%81%D8%B3%D8%B7%D9%87%20%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F%20.htm
البته ... دیدن ادامه ›› میتوانید این مقاله را نیز مطالعه بفرمایید :
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=37723
با توجه به این نوع از مغاطله :
انکار مقدم: از درستی P آنگاه Q نتیجه بگیرید که اگر P برقرار نباشد Q نیز برقرار نیست. مثلاً: اگر من در انتخابات آمریکا شرکت کنم آنگاه یک شهروند آمریکایی هستم. من در انتخابات آمریکا شرکت نمی‌کنم، بنابراین من یک شهروند آمریکایی نیستم. در حالی که یک شهروند آمریکایی می‌تواند انتخاب کند که رای بدهد یا نه.
شما اینگونه سفسطه کرده اید :
بردن فرد بیمار به مرکز درمانی یک رفتار طبیعی است، من رفتارشناس نیستم پس نمی دانم که فرد بیمار را باید برد به مرکز درمانی یا نه!!
و در پی آن بیش از 15 خط مغاطله نوشته اید.
چند بار در سخنان خود تضاد دارید!جایی در مباحته مان گفتید که این زوج قرار است یک زوج طبیعی باشند و در جای دیگر گفته اید قرار نیست نرمال باشند و چندین مثال از فیلم هایی که قهرمانشان غیر طبیعی بوده است آورده اید.
که این نوع از مغاطله را :
تمثیل ناروا: در بیشتر تمثیل‌ها وجه مشابهت دو پدیده ذکر نمی‌شود و استنباط آن بر عهده مخاطب گذاشته می‌شود. نمونه: «دولت هم مانند یک خانواده نمی‌تواند بیشتر از درآمدش خرج کند»؛ اما این تشابه درست نیست، زیرا دولت تسلطی بر سیستم اقتصادی خود دارد که خانواده چنان تسلطی ندارد و مثلاً می‌تواند نرخ سود قرض‌هایش را در یک سیاست پولی تغییر دهد، اسکناس چاپ کند و...
و همچنین بیشتر مثال های شما از این نوع مغاطله :
اهمال در شرایط قیاس: اهمال در شرایط قیاس آن است که شرایط انتاج و قواعد استنتاج را رعایت نکنند و مثلاً از ضروب عقیم، نتیجه بگیرند یا جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند. همچنین است رعایت‌نکردن شرایط حد وسط که قیاس سفسطی تولید می‌کند.
شکستن پا برای کنکور در مقابل مرگ یک انسان در مقابل یک سفر از نمونه آن است، هر چند در بدترین حالت میشد یک نفر بماند و یک نفر برود!
"کیارش پامیشم میام میگیرم میزنمت آآ..." این جمله در ابتدای یکی از نظرات من در طی حرفایمان گفته شد که با همان سفسطه عدم آشنایی به رفتار شناسی آن را اینگونه پاسخ دادید.
"شما با روح لطیفتان که متاثر از مرگ یک نوزاد است تحمل خود را از دست میدهید و از سالن خارج میشوید اما تاب حرفهای من را ندارید و بابت سخنان من میخواهید مرا بزنید و روح لطیفتان تبدیل به روحی خبیث میشود!! :)) این هم تناقض رفتاری شماست که به من بیشتر ثابت میکند انسانها در شرایط خاص خودشان واکنشهای خاص از خود نشان میدهند."
شاید من اشتباه کرده باشم که خود را بعد از طی این مدت و بودن در مباحثه های به ضم من کافی و بودن در شوخی های یکسان با شما در حد گفتن این شوخی نزدیک دانسته ام، اما مطمئنم شما می دانستید که قصد من صرفا شوخی و فرار از فضای جبهه گیری است، و نیز گفتن این جمله "دلم نمی خواد خودم درگیر تله های بحث و جدلت کنم کیارش جان..." نشان از باور من به این است که شما دقیقا می دانید منظور من چیست اما از آن طفره می روید، که آن نیز اشتباه بود و باز هم از این منشا میشد که خود را به عنوان دوست به شما نزدیک می دانستم!
البته در بعضی موارد نیز کلا حرف های مرا تحریف نموده اید :
"چه شما همذات پنداری کنید چه همذات پنداری نکنید محتوای این فیلم مسئولیت پذیری و قدرت تصمیم گیری درست است و هیچ ارتباطی به مسائلی چون همذات پنداری ندارد."
کجا گفته ام که موضوع فیلم همذات پنداری است؟
در مورد ژن خودخواهی که مطرح نمودید، کیای نبی مغاطله زیر:
تعمیم ناروا: تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است که با آن کسی از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر می‌کند؛ در حالی که آن نمونه‌ها کم یا نامتناسب هستند.
بنابراین چون ژن خودخواهی وجود دارد تمامی صفات اخلاقی مانند محبت، وفا، مسئولیت پذیری، ایثار و ... توهمات بشری هستند.(!!!!)مسلما نه، و این ژن در جریان اولیه فیلم نقش ندارد شاید رفتار زوج در پایان بر اساس آن توجیه شود ولی نه در مورد رد کردن اورژانس کیای نبی(!!!) نه، توجیه نمی شود.
"در ثانی بنده دارم با دلیل و ارائه مثال به شما میگویم که چرا سخنتان اشتباه است. پذیرفتن یا نپذیرفتن آن بر عهده خود شما میباشد. همینکه در بحث عصبانی میشوید و کنترل خود را از دست میدهد نشان میدهد برای نظرات خود دلایل متقن ندارید. بنابراین به شما پیشنهاد میکنم به جای عصبانیت سعی کنید همواره در جستجوی حقیقت باشید نه اینکه از خودتان حقیقت بسازید.
شما وقتی میبینید دلیلی برای حرفهایتان ندارید و دارید توسط من قانع میشوید گمان میکنید اینها تله هایی است که من بر سر راه شما نهاده ام که خدایی ناکرده علاقه ای در دل شما نسبت به این فیلم ایجاد کنم!!"
با خواندن انواع دیگر سقسطه در سایت زیر خودتان نوع مغاطله تان در نوشته خود که در بالا آورده ام را بیابید.
البته می توانید یافتن آن را به حامی معنویتان نیز بسپارید کیای نبی!!؟
منبع :http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%87
به هر حال مطالعه آن شاید بتواند در مباحثه های موفق آینده شما موثر باشد.
هیچ گاه فیلم را مقایسه نکردم و برای حرف خود از فیلم های دیگر نمونه نیاوردم،ایراد خود را بازگو کردم ولی واقعا این رفتار شما را نمی فهمم!!
و در پایان بدون غرض می گویم در گفتارتان با دیگران قضاوتتان از آن ها را برای خودتان نگاه دارید!
۰۶ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
افتضاااح...!!
وحید هوبخت، عمو فرهاد قصه ها و کیمیا TAV این را خواندند
علی کریمی( کاکتوس ) این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اآنقدر غیر قابل باور بود که بیشتر از 45 دقیقه آن را تحمل نکردم...
رفتار دو شخصیت اصلی داستان...
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
مرسی...خسته نباشید برادر...
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم خزعبلی بیش نبود...
مگر اینکه بگوییم برای گروه سنی نوجوانان بوده...البته اونم با این کارگردانی افتضاح چنگی به دل نمی زد...


آقای بازیگر، بازیگر بمان...
رومینا خلج هدایتی این را خواند
بهار و 7 جولای این را دوست دارند
ممنون تایماز جان که کنتراتی لایکم کردی!
:)
۰۶ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سفر به ماکو - چالدران - خوی و ارومیه بخش سوم
سلام
در ابتدای روز سوم سوار بر ماشین های سواری خوی چالدران رو ترک کردیم، هم صحبتی ما با راننده عزیزمان ابعاد تازه ای از زندگی در ایران را برامون روشن کرد، این راننده عزیز اینطور برای ما تعریف کرد که : "من خودم کشاورز هستم و چون دیگه برام صرف نمی کنه به جای اینکه راننده بگیرم خودم ی هر از گاهی میام تا خط رو از دست ندم."، "کار اصلی من کشاورزی هست و سیب زمینی و چغندر می کارم ولی ریسک بسیار بالایی دارد."،سرتون رو به درد نیارم خلاصه حرفاش رو میگم:
1-محصولات کشاورزی به شدت شیمیایی و سیب زمینی های زمین خود من حداقل 60% شیمیایی هستند.
2-حرف از عسل شد و گفتند من چند تا کندو برای خودم دارم و اگر روزی یک کیلو شکر به زنبور ها ندهم میمیرند و با این اوصاف عسل من 20% طبیعی و 80% شکر است.
دقت داشتید که این تازه مصرف ... دیدن ادامه ›› شخصی بود!!
3-وضعیت دام های ما هم به همین شکله و برای هر فصل واکسنی خاص وجود دارد که باید تزریق شود،چرا که محصولات زمین ها نیز شیمیایی هستند حتی در روستاهای غیر صنعتی.
برای من جالب درک این آدم از وضعیت کشور و گلایه مندی از آدم هایی که در هر وضعیتی خودخواهانه و غیر مسئولانه تصمیم می گیرند بود.
به هر حال ما به خوی رسیدیم، شهر بسیار سرسبز و خوشگلی بود، ولی امان از زمانی که صاحب نعمت لایق نعمت نباشد...
خوی دارای سه هتل می باشد، هتل اول زمرد که به طور موقت 2 ستاره با قیمت اتاق های دونفره به شبی 140 هزار تومان پر بود، هتل دوم هتل جهانگردی (که معمولاً گزینه خوبی است) که با برخورد زننده متصدی آن عطایش را به لقایش بخشیدیم و هتل سوم هتل سه ستاره ثمین که اتاق دو نفره را به شبی 175 هزار تومان انتخاب کردیم و با سرویسی به غایت افتضاح و دلایل آن:
1-همه پول در ابتدا اخذ شد،
2-راهرو های ساخته در 6 طبقه این هتل مرا بیشتر به یاد اتاق های خوابگاه می انداخت.
3-دکور داخل اتاق شامل دو صندلی رستورانی، تخت بدون لحاف یا پتو و با روتختی حوله ای بود
4-بوی استخر هتل تا طبقه ششم و در طول شب استشمام شد.
5-بار داخل اتاق(یخچال) خالی بود و شما میتوانستید از یخچال فروشگاهی داخل لابی آب تهیه کنید
چیزی که صرفاً در مسافرخانه ها رایج است!
6-صبحانه هتل سه ستاره ثمین خوی شامل یک عدد تخم مرغ نیمرو و یا نون پنیر و کره و مربا بود که سلف سرویس نبوده و باید انتخاب می کردید.
صرفاً برای مقایسه با هتل دو ستاره درجه دو شهر ماکو بگویم که حداقل نیمروی آن ها دو عدد بود، و البته نانشان هم بهتر بود!!
خلاصه ما که از خستگی دو روز قبل به دنبال جایی عالی می گشتیم هتلی در حد مسافرخانه های بین شهری یافتیم آن هم با سه ستاره!!!!
غرغرهایمان تمام شد، برسیم به شهر...
اطراف خوی باغات و مزرعه های بسیاری وجود دارد که اغلب هم مزرعه گل آفتابگردان هست و مناطق زیبایی برای اطراق می باشند.خود شهر هم که به داشتن مزار شمس تبریزی و آرامگاه پهلون پوریای ولی شهره است هیچ نگرانی یا تلاشی بابت نگهداری از این آرامگاه ها نداشته و هر دو به حالت رو باز رها شده اند،البته ناگفته نماند چند بنر در اطراف به روی دیوارها چسبانده اند!!!
از مناطق دیدنی شهر می توان به کلیسای سرکیس اشاره کرد که متاسفانه بسته بود.
امازاده بهلول نیز در این شهر قرار دارد.
در موزه شهر خوی که از شدت کوچکی بسیاری از آثار در شرایط بد نگهداری می شوند، می توان آثار جالب و حتی عجیبی را دید که امیدوارم فکری به حال آن ها شود.در حیاط آن چندین شی قدیمی به حال خود رها شده اند.
موزه خصوصی این شهر که پیشترها خانه کبیری ها بوده است، بیشتر خود خانه جلوه دارد تا موزه آن که هنوز هم میتوان آثار نقاشی و گچ بری های بی نظیر آن را دید...حیف که اینجا هم شرایط نگه داری بد بود.
هم چنین بازار قدیمی و کاروانسرای شهر که به شدت وضعیت بدی داشت و به جای اباد کرد و فراهم نمودن شرایطی برای استفاده از کاروانسرا تبدیل شده به انباری بازار!!
تنها جای سالم شهر ساختمان قدیمی شهرداری خوی بود که اکنون به عنوان شورای شهر از آن استفاده می شود و هنوز در حیاط آن می شود داخل پناهگاهایی شد که از زمان جنگ باقی مانده است!
دل ما در و از این شهر و آدمیانش بسیار گرفت و به قول بانویمان خاک سنگینی داشت...به هر حال صبح زود پس از صرف صبحانه شاهانه (!!!) هتل سه ستاره ثمین خوی تقریباً از این شهر فرار کردیم و پیشنهاد ماندن در این شهر را که هرگز ولی عبوری چند ساعته را حتماً به دوستان می دهیم.
تایماز عزیز
متاسفانه این مشکلاتی که گفتی گریبان هر کسی رو که میخواد مملکت خودشو بگرده میگیره!!!
بعضیهاش راه حل داره و بعضیهاش نه...
زیبایی طبیعی مملکت ما همیشه فدای زشتی هایی شده که هموطنان ما ایجاد کرده اند و کارهایی که می تونستند بکنند و نکردند...
ولی از این سفرنامه شما بی اندازه لذت بردیم و ممنون که مارو در شادی خودت شریک کردی
۱۴ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سفر به ماکو - چالدران - خوی و ارومیه بخش دوم

ظهر روز دوم همراه دوست تازمان به سمت قره کلیسا رهسپار شدیم، مسیر از شهر ماکو به سمت شرق و شهر شوط و از آنجا از مسیر شوط - چالدران می باشد که تقریباً پس از طی 20 کیلومتر تابلوی قره کلیسا و راه تازه آسفالت شده آن که بسیار بهتر از راه اصلی می باشد دیده می شود، کلیسای سنت تاتائوس یا همان قره کلیسا با عمری بیش از 1800 سال در بالای تپه ای کوچک در فاصله ای حدود 500 متری از روستایی به همان نام قرار دارد و بنا بر گفته ها مدفن یکی از حواریون به نام تاتائوس مقدس که بشارت دهنده قوم ارامنه بوده اند می باشد، در حدود 250 سال پیش الحاقاتی به کلیسا اضافه شده است چرا که بر اثر زلزله و حمله عثمانی ها چند بار بنای کلیسا رو به ویرانی رفته است، جالب است که بدانید هر ساله در روز های 9،10 و 11 مرداد ماه مراسم بزرگی در این محل انجام می شود که جمعیتی در حدود چند هزار نفر از نقاط مختلف کشور و حتی جهان، شبکه های مختلف تلویزیونی و به قولی (از شنیده ها) نماینده پاپ نیز در این مراسم حضور دارند و این مراسم شامل دعا و نیایش، نذر و غسل تعمید کودکان می باشد.
نکته جالب دیگر اینکه اهالی روستای قره کلیسا همگی از مردم خوب کرد کشورمان می باشند که هر ساله علاوه بر آماده سازی محیط کلیسا به نظافت آن نیز می پردازند، لازم است خدمتتان عرض کنم که هوس رفتن به مراسم نکنید چرا که از یکی دو روز قبل از شروع مراسم راه های منتهی به روستا بسته شده و تنها اجازه عبور به ارامنه و مسیحیان عزیز داده می شود...
ما قصد داشتیم که در کنار کلیسا چادر بزنیم که با توجه به وضعیت موجود منصرف شدیم و ادامه راه رو به سمت چالدران ... دیدن ادامه ›› در پیش گرفتیم...
شهر سیه چشمه (چالدران) با شهر ماکو به صورت خط مستقیم تنها 30 کیلومتر فاصله دارند که با توجه به وجود کوه های بلند آن منطقه و نیز وجود سد بارون هر دو راه منتهی به چالدران با دور زدن کوه ها به این شهر ختم می شود. در نزدیکی روستای سعدل و در فاصله 3 کیلومتری شهر چالدران مقبره وزیر شهید ایران سید صدرالدین قرار دارد و یادآور دلاوری های 30000 هزار جنگاور و 27000 شهید راه وطن که تنها با سلاح های سرد در برابر لشکر 2100000 نفری عثمانی ها که مسلح به تفنگ های سرپر و توپ بوده اند ایستادند، میباشد که تنها 7 روز اجازه اشغال آن منطقه را به دشمنان دادند.
تصمیمان بر این بود که در کنار مقبره چادر بزنیم، به شهر برگشتیم تا اندکی میوه و خرت و پرت بخریم که چشممان به خانه معلم شهر افتاد و به 35 هزار تومان اتاقی 20 متری با 10 تخت را دونفری در اختیار گرفتیم که خب حمام و آب گرم نیز داشت!!
مردم چالدران به نسبت ماکو از نظر مالی در وضعیت پایین تری قرار دارند (البته در ظاهر) که به نظر ما وجود مرز بازرگان و رفت آمد راحتر مردم ماکو به ترکیه و نیز وضعیت مناسب مالی تعداد زیادی از مردم ماکو می تواند از علت های آن باشد...
گشتی در شهر زدیم و صبح این شهر و مردم مهربانش را به مقصد خوی ترک کردیم...
چقدر دلم میخواد دوباره این خودکار قرمز رو ببینم...
گلشن قربانیان و سپهر امیدوار این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سفر به ماکو - چالدران - خوی و ارومیه بخش اول

با سلام خدمت بچه ها...
برای مسافرت در این تعطیلات به لیست بلیط های موجود نگاه کردیم و از بین آن ها ماکو را برای سفر انتخاب کردیم...
ماکو در گوشه شمال غربی کشور در بین کوه ها میان دره ای قرار دارد و در گذشتهای نه چندان دور آبشاری در میانه ی شهر هوای دلچسب شهر را دو چندان می نموده است، و البته محل اعدام نیز بوده است...
داخل شهر عمارت کلاه فرنگی با گچبری ها و آیینه کاری های بسیار زیبایش و نیز دو خانه قدیمی (بیات ها و تیموری ها) قرار دارد،بافت شهر کوچک و دلنشین می باشد...تنها هتل شهر، هتل گردشگری با دو ستاره می باشد که جدای از برخورد بسیار خوب کارکنانش فضای خوبی برای استراحت داراست.
حدود دو کیلومتر از شهر به سمت مرز بازرگان که بروید به روستای باغچه جوق می رسید که عمارت بسیار زیبای کاخ سردار در میان باغی بسیار زیبا قرار ... دیدن ادامه ›› دارد که نمونه آن بسیار کم است(البته نمونه سالم آن)...
در 20 کیلومتری جنوب شهر در کنار روستایی به نام بارون سدی به همان نام در سال 75 (فکر کنم) ساخته اند که منظره ای بسیار زیبا دارد، در تپه ای نزدیک دریاچه سد بر روی تپه ای کلیسایی بسیار کوچک و زیبا با قدمت 700 ساله قرار دارد که منظره ای بسیار دل انگیز دارد.
از دیگر دیدنی های شهر ماکو میتوان به بام فرهاد اشاره کرد...همچنین میتوانید از بازارچه مرزی دیدن کنید و یا با داشتن پاسپورت و پرداخت عوارض سفری به ترکیه داشته باشید...از روی ارتفاعات اطراف شهر نیز میتوان قله سر به فلک کشیده آرارات و برادر دماوند را دید که خود چشم اندازی خاص است...
ما دو روز در شهر بودیم و با دوستی بسیار عزیز آشنا شدیم که زحمت گرداندن ما را به عهده گرفت و در روز دوم سفر به سمت چالدران و قره کلیسا حرکت کردیم...
سلام...کسی نقد خوبی از فیلم her داره ما هم بخونیم؟؟
manimoon، مهدی فردی و رسول حسینی این را خواندند
من نقدی ندارم در موردش
ولی فیلم خیلی خوبیه
بهترین کاریه که توی این چند وقته دیدم
اگه ندیدی
فقط اینو بدون که فضاش کاملاً متفاوته
توی اینترنت search کنی
حتماً نقدای خوبی در موردش پیدا می‌کنی.

manimoon..
۰۳ خرداد ۱۳۹۳
دو سه روز پیش دیدمش...آره واقعاً فیلم خیلی خوبیه...
بیشتر نقدایی که پیدا کردم خوب نبودن و فقط خط سیر داستان رو حتی بیشتر از اینکه تفسیر کنن تعریف کرده بودن...
فیلمی که فکر شده باشه اونم در این حد واقعا کم شده...

این واقعاً هنره که فیلمی که دیالوگ محوره اینقدر کشش داشته باشه!!
۰۴ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این کار را دوست نداشتم!!
نوید محمد زاده با اینکه خیلی دوسش دارم ولی دیگه داره تکراری میشه لحنش و نوع بازیش...
به قول خانم کهن دل اگه میدونستم با کاری در این سطح از کمدی قراره رو به رو بشم راحتر بودم،همش منتظر بخش جدیش بودم که اینم تقصیر نا آگاهی خودم بود...
مضمون دلچسبی هم در نمایش پیدا نکردم...و اجازه بدید فقط به خاطر بازی عالی خانم بهرام و خنده های بسیار نگم که تاتر خوبی بود.
مضمون اصلی ؟؟
درون مایه ی سنگینی داشت این نمایش !
بیشتر اندیشه کنید
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
خواهش می کنم آقای موسی زاده :) هیچ مسئله ای نداره که شما در من معنایی نمی بینید ، و احتیاجی هم نیست.
این یه نقد البته بگم یه نظر دهی درمورد این نمایش از امیر پوریا هستش خوندنش خالی از لطف نیست، متنش طولانی و خسته کننده هم نداره:
"http://www.amirpouria.com/teatr_03.asp?ID=21";
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
به اندازه کافی نقد در مورد کار خوندم،شما به جای جبهه گیری اون دو خط نوشته منو دوباره بخونی ایرادت رفع میشه..من فکر میکردم کار قرار جدی باشه نه تا این حد کمدی که در نهایتم نوشتم این تقصیر ناآگاهی خودم بود...من ارتباطی برقرار نکردم و از نظر من ی نمایش طنز برای خندوندن مخاطب بود،آن چنان حرفی برای گفتن نداشت!ایرادی هم نداره...کاره کمدی بود دیگه...
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با تاسف فراوان باید منتظر باشم شاید فیلم تاتر این کار رو ببینم و همش حرص بخورم که آخه اینم وقت مریض شدن بود!!!

یکی منو دلداری بده!!
نسترن لطفی این را خواند
niloofar.Lotus، سارا توسلی و کیمیا TAV این را دوست دارند
یک دلداریه بزرگ تقدیم شما
شاید به روال این روزها در سالنی دیگر اجرا شود....
۳۰ فروردین ۱۳۹۳
البته به زور بانویمان را مجاب کردیم که تنهایی هم که شده برود...باشد که نصیب ما هم بشود.
۳۰ فروردین ۱۳۹۳
سیامک عزیز ممنونم
چشم روژین جان
۳۰ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کسی از دوستان اسم آهنگ هایی که تو اجرا پخش شد رو داره...
اجرای بسیار زیبایی بود...
زهره شاداب، شاهین نصیری و ماه منیر تقوی این را خواندند
کیمیا TAV این را دوست دارد
you cut her hair
back and black
۰۶ اسفند ۱۳۹۲
بله جناب نصیری در جریان هستم، ولی حالا خیلی ام مهم نیس، همچین احترامی ام نذاشتم :D ولی حداقل اگه قرار باشه به خاطر این آهنگ بک تو بلکش بهش احترام بذارم، میذارم.. به احترام این که بار ها گوش دادم بهش، حالا می خواد خانوم نباشه، معتاد باشه یا هرچی.. حاشیه رو بیخیال ... :)
۰۷ اسفند ۱۳۹۲
اختیار دارید منم شوخی کردم انصافا صدای بی نظیری داشت خیلی آهنگ هاش رو دوست دارم حیف که زود رفت و خودش رو از بین برد.
۰۷ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمیشه تمدید بشه تا ما هم حقوق بگیریم بتونیم بیایم ببینیمش!!!؟؟؟؟
shalan و ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺎﻣﺮﺍﻥ این را خواندند
یعنی اینقدر بلیتش گرونه ؟!!!!!!!! تئاترهای با قیمت 20000 تومن و حتی بالاتر هم هست ! تئاتر استاد بیضایی برای جشنواره ، قیمت بلیتش 40000 تومنه ! با این حساب فکر نکنم 15000 تومن برای یک تئاتر 2 ساعته با این همه بازیگر ، مبلغ خیلی زیادی باشه
البته ملاک قیمت گذاری بلیت تئاتر شاید عوامل دیگری باشه که ما ازش بیخبر باشیم
۱۸ دی ۱۳۹۲
آقای فراهانی امروز تو مجله تئاتر گفتند که بعد از جشنواره هم اجرا دارند.
۲۰ دی ۱۳۹۲
چه خوب...ممنون از خبر خوشتون!
۲۱ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من ی سوال دارم...سیستم قیمت گذاری بلیط آثار نمایشی بر چه اساسیه؟؟
چی جوریه که سقراط 20 تومن ...اینم 20 تومن؟
رسول حسینی این را خواند
بهار این را دوست دارد
منم درباره قیمت های تئاتر همیشه سوال برام وجود داشته!!ولی فکر کنم بیشتر به سالن مربوط میشه!
۰۳ دی ۱۳۹۲
جناب موسی زاده عزیز سلام، (من به صورت کاملاً قاچاقی توی شرکت بهره برداری کار می کنم D: )
متاسفانه در حال حاضر تیاتر ارث پدری...... ولش کن خودت چطوری؟
۰۷ دی ۱۳۹۲
آها...خدا روشکر...من تو توسعه مترو هستم...
شما چطوری؟
۰۷ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مدت 10 روز است که سعی می کنم در مورد این نمایش بنویسم ولی نتوانستم...هنوز هم برام سخت هست آنچه در ذهن دارم را بنویسم..اثری که نمایش روی من داشت برای خودم گنگ است...تکلیفم را با خودم نمی دانم واین برایم عجیب است...این را گفتم تا شاید توجیهی برای تناقض گویی های احتمالی در ادامه داشته باشم!

موضوع نمایش بکر و خوب بود و از نظر من نحوه بیان آن نیز عالی..آغاز آرام و کند این نمایش تماشاگر(حداقل من) را با بی حوصلگی وادار به قضاوت و پیش بینی آدم ها،روابط و حتی انتهای نمایش می کرد که فکر می کنم غالباً همه آن ها منفی بوده است.از ابتدا منتظر ضربه ناگهانی بودم و بله،در جایی که اصلاً فکرش را نمی کردم ضربه وارد شد و علی سرابی نقش بر زمین،نقطه عطف نمایش را اینجا می دانم چرا که غلط بودن تمامی قضاوت ها و پیش بینی هایم را یک به یک نشانم داد و با دریایی سوال که نمایش به آرامی به آن ها پاسخ می داد به دیدن ادامه نمایش تشویقم کرد...

نمایش را دوست دارم یا ندارم؟بارها از خودم سوال کردم،مشکل من اینجاست که نمی دانم آیا نمایش حرف خاصی را می خواست بزند و آنچه دیدم شاید نمادی بوده است(که من تشخیص ندادم) یا همان بود که دیدم؟؟البته در چند جا،نمایش به نکاتی اشاره می کند که ما آدم ها یا با بی تفاوتی و یا خودخواهانه با آن ها برخورد می کنیم (مانند همسایه علی و همسر هانیه و ... )ولی...

"ادامه در پاراگراف بعدی"

****این پاراگراف نمایش را لو می دهد****
ولی نوع خاص بیماری ... دیدن ادامه ›› مشترک هانیه و علی من را به این شک انداخت که آیا این کار خاص است و دارای نماد سازی های خاص تر و یا صرفا نمایشی احساسی و زیبا...نظر دوستان اگر لطف کنن بسیار مهم و کمک کننده است.
اگر کار را خاص و نماد سازی ها را خاص تر بدانیم به این جمله اکتفا می کنم که این اثر به شدت فلسفی است...به این نکته توجه بفرمایید : اگر بیماری مشترک این دو را ترک جامعه (به خاطر تهمت ها،دروغ ها و صفات منفی جامعه کنونیمان ) بدانیم و خود درمانی آن ها را پناه بردن به روابط مجازی بدانیم،و اینکه این دو نفر در نمایش آدم هایی خوب هستند نه بد(به خاطر توجه به همسایه،گلدان ها،گربه و عاشق بودنشان و و و ...) اینجاست که می توان صحنه به صحنه نمایش را نشست،تحلیل کرد،و شناخت و در مورد آن حرف زد...
نمی دانم این درست است یا تنها یک روز پایانی از یک قرار عاشقانه...؟دوستان کمک!!
****پایان پاراگراف لو دهنده نمایش!!!****

شروع و پایان نمایش به نظر من خوب بود،بازی علی سرابی را می ستایم و خانم توسلی را هنوز بازیگر تاتر نمی دانم،دکور و موسیقی دلچسب بود ...
هنوز هم نمی دانم کار را دوست دارم یا نه!
جناب موسی زاده ارجمند ممنونم از نقد خوبی که نوشتید. برداشت من این بود که نمایش روایتی به ظاهر طبیعی از دو نفر که درگیر بیماری مشابهی هستند، اما در باطن نمادین از افراد بسیاری از یک جامعه که دردهای مشترکی دارند رو ارائه می کنه. در نظری که در مورد این نمایش نوشتم هم کمی در این خصوص توضیح دادم.
۱۱ آبان ۱۳۹۲
والله به الله من از شما دوستان نظر خواستم...البته که دارید دریغ می فرمایید..حالا که نمی گید پس من با تصور حالت دیگر نقد دیگری برای این کار می نویسم که احتمالا عجیب غریب خواهد بود.
۱۳ آبان ۱۳۹۲
با سلام
بنظر من بعد فلسفی و روانشناختی که شما از نمایش داشتید صحیح هست.
این دو شخصیت از جامعه خسته شده بودند و دارای آمال و دردهای مشترک هستند.
زنی که از همسرش جدا شده و همسر سابقش به همراه فرزندش در خارج از کشور زندگی میکند و حتی این مرد اجازه صحبت کردن فرزندش به مادرش را نمی دهد.از طرفی دوست این زن الان معشوقه همسر سابقش هست.این زن از درون شکسته شده و در زندگی نفاق خیانت و شکست عطفی ... دیدن ادامه ›› دیده است.

از طرفی علی سرابی که بازیگر نقش یک مرد می باشد با دسیسه یک دختر دانشجو و تهمت از دانشگاه اخراج شده.

تمام دلبستگی این دو گلهایی هست که هر روز به ان اب میدهند و نظاره گر آن هستند.

هر دو از انسانها و جامعه گریزانند و از زندگی پر از نفاق و دروغ خسته شده و به همین دلیل مشترک در دنیای مجازی با هم دوست می شوند تا از نظر روانی به آرامش هر چند موقتی برسند.

در نهایت وقتی که انسانها به پوچی ویاس میرسند چاره ای جز پایان دادن به زندگی ندارند.

انسانها وقتی که به بم بست می رسند معمولا گوشه نشین می شوند و از برخورد با جامعه گریزانند.

تصور شما از بعد فلسفی روانشاسی و روابط اجتماعی صحیح هست و این نشان میدهد که شما واقعا این درام را درک کردهاید و این قابل تحسین هست.

انسانها وقتی از درون می شکنند ناخودآگاه دنبال روابط جدیدی هستند که بتوانند درد های آنها را تسکین دهد و این امر از ضمیر ناخودآگاه هست.

به امید موفقیت روز افزون شما
۱۳ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در مورد داستان فیلم از آنجا که رویکردها اکثراً مثبت بوده صحبت شده،من نقدم را به روند داستان و بعضا ایراداتی که به نظرم اومد اختصاص دادم.

روند داستان با شخصیت ها و اتفاقاتی که در داستان هست پیش می رود که در این فیلم کمبودهایی دارد،شخصیت ها به خوبی ساخته و پرداخته نمی شوند،پوسته بیرونی آدمها به نمایش در می آید و کنش های آن ها نسبت به اتفاقات که (تقریباً غیر از نازنین) همه کنش های یکسانی دارند،در طول فیلم به علت این رفتارها نمی رسیم(چرا نازنین و فرید از خودگذشتگی می کنند،و دیگران منفعلند)،در طول فیلم شما نخواهید فهمید این افراد از کجا آمده اند،چه می کنند و چرا؟ و نیز دورنمایی تار از جایی که میخواهند بروند به شما گفته می شود.هر چند پوسته بیرونی به شدت آشناست!ولی برای من این خوب نیست و نمیتوانم با شخصیتی که نمیشناسم ارتباط برقرار کنم!
در فیلم سعی شده است اتفاقات و صحنه ها باور پذیر و عقلانی باشند!که در بعضی موارد از مسیر خارج می شود!و با توجه به اینکه خانم بیاتی در مصاحبه ای گفتند تکرار سکانس برای فیلم برداری کم بود علت سر سری بود بعضی صحنه ها قابل فهم است.مانند صحنه شروع دعوای سحر و نازنین،و یا به اصطلاح میتینگ های دانشجویی،(و البته سلف!:دی)

در مورد فیلم برداری خیلی سواد ندارم،فقط اینکه آن صحنه ای که نازنین برای اولین بار می رود تا خانه را ببیند دوربین در کوچه به دنبال نازنین ... دیدن ادامه ›› راه میافتد و از دوربینی ثابت به دوربین روی دست تغییر حالت میدهد،این صحنه توی ذوقم خورد،چرا اصولا این چنین تغییری انجام شد؟نیازی بود؟دوستان مطلع راهنمایی بفرمایند.

در مورد بازی ها به شدت ار بازی خانم بیاتی لذت بردم(هر چند پیچیدگی نداشت) و باقی بازی ها هم به نظرم خوب بود!هر چند به نظرم خانم آهنگرانی همان تیپ زندان زنان و طبقه سوم را تکرار کرده بودن که به نظرم نچسب بود.(انتظار بازی جدید و بهتری از ایشان داشتم!)

و اما...

فیلم روایت گر سیاه شدن سپیدی در میان سیاهان و تلاش و دست و پا زدن سپید برای غرق نشدن بود.فیلم در روایت خود تا بدان جا ادامه می دهد که جز سیاهی چیز دیگری دیده نمی شود.مردان فیلم همگی سیاه هستند و زنان فیلم یا سپید یا سیاهی که به دست مردان سیاه شده اند.(!؟)
چنین روایتی را سیاه نمایی می دانم و به آن اصرار دارم که با وجود عدم شخصیت پردازی کامل و صحیح نمی توان فیلم را صرفاً فیلمی در مورد شخصیت های آن دانست که دقیقاً و مشخصاً فیلم در مورد جامعه است و کاراکترهای آن نمایی از قشرهای مختلف جامعه که همگی سیاه و یا در حال سیاه شدن هستند.آنچه در فیلم نشان داده می شود فقط سیاهی است،از سیاهی درونی افراد تا سیاهی روابط خانوادگی.در روند فیلم علت سیاهی ها دیده نمی شود و راه حل خروج از آن نیز.
تضادهای غیر منطقی رفتار شخصیت ها به گمراهی من در طول فیلم و در نتیجه گرفتن از فیلم اضافه می کرد.در پایان هم تصادف و مرگ و یک پارچه سیاه و نظاره کردن آن!سیاهی آن پارچه سیاه،نشان دهنده سیاهی زندگی نازنین و آن مرد بود؟!!؟و یا سیاهی همه زندگی های فیلم!؟و یا ما؟

*.سعی کردم با استفاده زیاد از کلمه سیاه احساسم را در مواجه با آن همه سیاهی نمایش داده شده در فیلم(در زمان دیدن) منتقل کنم!
اجازه میفرمائیددر مورد نقدتون نظر بدم؟
در مورد اینکه شخصیت پردازی های داستان مشکل دارند کاملا باهاتون موافقم
نازنین دختر ناشهرستانی/ ناتهرانی ایه که از شهری 90 کیلومتری تهران اومده. در دفاع از خودش در برابر تجاوزات مختلف به حریمش و گرفتن حقش کاملا جسوره اما به راحتی اجازه میده بهش توهین بشه، کتک بخوره و در نهایت این نازنینه که برای منت کشی سراغ سحر میره . از دکتر زنان وقت میگیره و .... چراش برای من هم واضح نیست
در روند فیلم سکاننس های اضافه زیاد دیده میشه. مثلا سکانسی که پدر دوست نازنین یه 50 تومنی برای نازنین پول توجیبی میذاره و دوستش بسیار ... دیدن ادامه ›› ناراحت میشه. چرا؟
لزوم این صحنه چی بود؟

و من هم موافقم
خانم آهنگرانی برای بازی انژی ای صرف نکرده بود. یه بازی یک دست و بی زحمت که فقط خواسته بود انجامش بده. نقش رو به چالش نکشیده بود. و نازنین هم خیلی خوب نبود. توی ذوق نمیخورد فقط.

کسی که در حال سقط بچه است و داره ازش خون میره این مدلی بود که توی فیلم دیدیمممم؟ قطعا نه!!!!!!!
به جرم پاره کردن صفته دخترک باید به زندان میرفت؟
پوشش نارزنین رو در پایان فیلم به خاطر بیارید
لباس زندان بود. یعنی نازنین به جرمی که معلوم نیست دقیقا چیه محاکمه شده؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
به نظر من فیلم چنان اشکلات عمده فیلم نامه ای داره که نمیفهمم بعضی از دوستان چه جوری میگن جایگزین گذشته باید میبوده در اسکار

اما در مورد سیاهی هایی که گفتید
به نظرم صحبت هاتون اطاله داره و سرنخ مطلب رو گم کردید و معلومم نشد چی میفرمائید

زیاده عرضی نیست
شادی دلتان مستدام
۲۰ مهر ۱۳۹۲
مرسی از نظرتون خانم علمیه!
خلاصه مطلبی که میخواستم بگویم این بود که آنقدر در نشان دادن یک جامعه سیاه اغراق و زیاده روی شده بود که همه تهران با همه آدم هایش سیاه بودند و این توی ذوق می زد!
در ثانی انگار در این شهر همه مردان بد و همه زنان پاک و یا به دست مردان بد شده بودند.همین!
۲۱ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای داوود نژاد همان اول فیلم تکلیفش را با مخاطب روشن می کند:"همیشه دلم میخواست فامیل ها و دوستان و اونایی که دوسشون دارم دور هم جمع کنم و فیلمی که دوست دارم رو بسازم".در لابه لای فیلم هم اشاره هایی دوباره به آن می کنند:"خب فیلممون داستان میخواد،الان چه موضوعی از همه سکه تره،آها خود سکه".
شاید اگر جمله اول فیلم در پوسترهای فیلم هم گنجانده می شد دیگر این هجمه منفی نمی توانست باشد!
به هر حال فیلم کاملاً‌ تجربی،دلبخواهی،شلوغ و پر از سرو صدا بود.سر صدا ها و شلوغی هایی که به نوعی نماد همان ها در زندگی عادی همه ماست.داستانک های درون فیلم همان هایی هستند که کمابیش همه ما در زندگی روزمره خود با آن ها درگیریم.
آقای داوود نژاد در این فیلم به دغدغه ذهنی خود می پردازند و با نگاهی نو(شاید عجیب)سعی در یادآوری آن به مخاطب خود دارند،نقش ما(شما) در این زندگی چیست؟اینگونه است که خود فیلم را برای روایت آن برمی گزینند،دو روایت،فیلمی(1) که درون آن میخواهند فیلمی(2) بسازند،فیلم(2) نماد زندگی روزمره ماست،درگیری ها،کدورت ها،اختلافات و رفتار های ما در مواجه با آن ها،که مملو از اتفاقات و موضوعات تکراری و روزمره است(خوب زندگی عادی است دیگر!).و در فیلم(1) که در آن همه دوست هستند،نشان داده می شود که چگونه کارگردان(و هنرپیشه)می تواند در روند فیلم(2)،یا همان زندگی،دخالت کند و آن را خوب یا بد کند.آری زندگی کوتاه است،چه ارزش های نابجایی که تعریف شده اند و چه ارزش هایی که فراموش شده اند،و ما چه سبک سرانه روزهای خود را در ناشکری و قهر با زندگی تلف می کنیم.این دو روایت به ما یاد می دهند در جای جای زندگی می توان قبل از ساختن صحنه ای از این زندگی،اندکی تامل کرد،اندیشید و حرف زد.می توان با هنرپیشگی خوب زندگی خوبی در این صحنه روزگار ساخت.(و کارگردان زندگی خودمان باشیم)
آقای داوود نژاد در کلاس هنرپیشگی خود هنر زندگی کردن را در هیبت آدم های عادی و با داستان هایی ... دیدن ادامه ›› عادی یاد می دهند.و به قول ایشان:"در کلاس هنرپیشگی عوض کردن دنیا مثل آب خوردنٍ".و چه قشنگ گقتند.
اما...
اینکه میتوانستند انسجام فیلم را بدون لطمه دیدن شلوغی ها و سر صداهایی که مدنظرشان بوده است بیشتر کنند،به نظر من بله.
در فیلم سعی شده است که تا همه خودشان باشند و به همین علت بازی ها یک دست نیستند که به نظر من بهتر بود بازیها را یک دستتر می کردند.
بسیار سعی شده بود که همه چیز عادی و واقعی باشد تا آنجا که بعضی از صحنه ها لوس شده بود.

هنر علم نیست و بر پایه احساسات هنرمند ساخته می شود،هر چند بدون علم نیز پیشرفت آن بسیار سخت می شد.بدون هیچ ذهنیتی به تماشای فیلم بروید.به قول خانم بنی اعتماد :"فیلم «کلاس هنرپیشگی» اتفاقی مبارک است."
فیلم عالی بود من دلم نمیخواست تموم شه ... چون واقعاً باهاش زندگی کردم
۱۴ مهر ۱۳۹۲
ممنونم که این قدر خوب به بررسی زوایای مختلف فیلم پرداختید
امیدوارم باقی دوستان هم کمی به این نکته توجه کنند که نقد یک اثر هنری یعنی تشریح زوایای مختلفی اثر
دوست دارم و داشتم یا نداشتم و بد بود نقد سازنده نیست
۱۸ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید