در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نیلوفر رحیمی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 18:22:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من می خوام برم بیرون...
میخوام برم بیرون...

(من هم می خوام برم بیرون)
به بیرون از اینجا راه نیست
واسه تنها بودن جا نیست
بالا سرم سقف نیست
ولی آسمون پیدا نیست
چراغ ها خاموش شدند
ستاره ها فراموش شدند
یه شب اونقدر طولانی شد که
همه ی روزها توش گم شدند

دیگه بقیش سر پایینیه
حرکت با دنده ... دیدن ادامه ›› ی سنگین
پنجره های رو به غروب
آوای دلتنگی

پیش خودم فکر میکنم یا من آدرس رو اشتباه اومدم
یا اینا منو عوضی گرفتن
هر جمله شروع یه سوء تفاهمه
هر چی بهت میدن قبلا ازت پس گرفتن
هیچی جلو نمیره
فردا تجسم همه ی اون چیزاییه که یه عمر ازشون میترسیدی
چهار میخ تقدیر اون بالا
رو صلیب داشتیم براشون می رقصیدیم

ازین به بعد سر پایینیه
حرکت با دنده ی سنگین
پنجره های بسته
قاب های دلتنگی


کیوسک
آرش سبحانی
۲۶ آذر ۱۳۹۸
چه گویم که غریب است دلم در وطنم...
۲۶ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بودین تو این وضعیت ها...
To be, or not to be ! :))
۰۲ آبان ۱۳۹۷
بله بودیم بسیار...
۰۲ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی زشته که یه عکاس که به قدر کافی با صدای شاتر دوربینش متصدی خاطر هست بعد از گرفتن هر یک عکس اون رو چک کنه و بین هر پرده اینستاگرامش و با موبایل بزرگش چک کنه و همه حس و حال و تمرکز آدم و بریزه به هم. :( حالا آدمهای عادی که از صحنه عکس میگیرن و میذارن استوری اینستاگرام و مدام با نورهای موبایلشون آدم و آزار میدن کاری نداریم ، اما شما که شغلت اینه و میدونی چه کار زشت و تمرکز بر هم زنیه چرا آخه! واقعن دیروز خیلی از حس هایی که دلم می خواست تو سکوت و تاریکی توم بمونه به مدد نور موبایل و صفحه دوربین ایشون از بین می رفت و من نتونستم اونطور که باید با علی عشقی همراه شم. اگرچه این آدمها (امثال علی عشقی) دیگه خیلی دورن...اصلن نمی دونم وجود دارن یا نه...

اصلن نمی دونم وجود دارن یا نه...

واقعا ای کاش گروه اجرایی نمایش
به خاطر حضور عکاس
فرصت دیدن دوباره ای را برایتان فراهم کند
من می دانم آقای افشاریان
واقعا تک تک تماشاگران را احترام می کنند
۱۳ شهریور ۱۳۹۶
واقعا آزاردهنده بود و ما آخر سر به خود آقای عکاس هم اعتراض کردیم بابتش ایشالا که موثر واقع شده باشه
۱۳ شهریور ۱۳۹۶
هر روزى که دوست داشتین قدمتون به چشم ، میهمان گروه باشین
۱۴ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه چی خیلی خوب بود اما متن خیلی خیلی خوب بود.
خسته نباشید و با آرزوی موفقیت برای گروه
"کلاه آهنی‌ها به صحنه باز می‌گردند"
سلام:
بی‌شک شما دوست فرهیخته آگاهید که در روزگار مدرن امروز، هیچ محصول و اندیشه‌ای بدون پشتوانه‌ی مردمی، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد. تئاتر نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ برای مخاطبش آفریده می‌شود و تئاتر بی‌مخاطب هرگز وجود نداشته است. به عبارت دیگر، تماشاگر تئاتر فقط مصرف کننده نیست؛ بى تردید یکى از ارکان اصلى آن است.
گروه نمایش "برای کلاه آهنی‌ها" به خود می‌بالد که موفق شده در اجراهای پیشین نمایش خود، بهترین، مهربان‌ترین و دلسوز‌ترین ... دیدن ادامه ›› تماشاگران را پذیرا باشد. باور این مهم را، شما و دیگر عزیزان دوستدار تئاتر با یادداشت‌های پرمهر و حمایت‌های بی‌دریغ‌تان به ما ارزانی داشته‌اید.
حال، ما سرخوش و دل‌گرم به حضور شما و دوستان‌تان، دوباره از روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ (برای آخرین بار) و فقط به مدت ۱۵ شب به صحنه بازخواهیم گشت، تا دیگربار لذت وصف‌ناپذیر هم‌نفسی با تماشاگران‌مان را تکرار کنیم.
به امید آن‌که بار دیگر ما را لایق حمایت مهربانانه‌ی خود بدانید.
کوچک شما
پژمان عبدی
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سپاس بی کران از آقای اسکویی که علیرغم همه دشواری ها و محدودیت این کار رو به ثمر رسوندن و از پا در نیومدن
سپاس
امید، نان، سرپناه، تو هم؟
شناسایی، حقیقت، قدرت، شرافت، بله
دگرگونی، انسان، با هم، بله
در این نمایش خانم پسیانی (مهمان از گروه بازی) نشون دادن که حتا نقش یک مرده رو هم نمی تونن خوب بازی کنن... بین بازیهای برجسته سایر بازیگران واقعن تو ذوق میزد بازیشون!
:(
البته من از نیمه های نمایش با خودم گفتم اصلن کلن که چی!
و یاد کامنت مجتبای عزیز افتادم که مث همیشه کوتاه و عالی بیان کرد همه چیز رو...
:)
در مورد خانم پسیانی باهات موافقم. البته واقعن بازیگری تو این نمایش فوق العاده سخته اما بازی ایشون هم تراز با بهناز جعفری نبود و فکر میکنم یکی از دلایل اصلی حوصله سر بر شدن اواسط نمایش همین مسئله است. اما در مورد مضمون نمایش خب مثل کار قبلی آقای ثروتی از نظر روانشناسانه به نظرم خیلی قابل توجه و قابل تأمل بود و ازین بابت من ازش دفاع میکنم و با مجتبی موافق نیستم.
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
با اینکه بازی پسیانی رو در اتاق ورونیکا از باقی بازی هایی که ازش دیدم بیشتر دوست داشتم
ولی در مقابل بازی بقیه ضعیف بود
۲۴ آبان ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زیباترین و در عین حال تلخ ترین صحنه این تیاتر اون لحظه ای هست که ثریا رو صندلی چرخدار میشینه و آروم اشک میریزه....

- به خدا دارم صدای سفید شدن موهامو می شنوم...
مریلیون عزیز آیا آهنگ انتهای کار رو میتونین لینک بدین؟
۲۹ دی ۱۳۹۴
ارادت داریم به هر حال مریلیون جان :)
۲۹ دی ۱۳۹۴
شما محبت دارین :)
۲۹ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- ثریا فکر کرده قبض ها رو با اکسیژن هوا میشه پرداخت کرد که الحمدالله تو هوا هم دیگه اکسیژنی نیست...
شماها انگار اصلن نمی دونین کجا دارین زندگی می کنین
به اسب شاه گفتن یابو توام بسیج عمومی اعلام کردی!
من به جنبش جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان می پیوندم چون از این ابر چتر نگاه ابزاری جامعه نسبت به زنان بیزارم: ابزار لذت، ابزار تولید مثل...
سالهاست که این خشم فروخورده در درونم را با خود دارم. هر لحظه از جامعه تغذیه می کند و بزرگ و بزرگتر می شود. خشم از نگاههای شهوانی بیمار، خشم از کم هوش و ناقص العقل خواندن زنان، خشم از نادیده گرفته شدن موفقیت ها، خشم از این قفس که گاهی به اندازه کل دنیا کش می آید. خشم مثل جانور کوچکی از شانه های من آویخته و قلب و روح مرا به درد می آورد...
اما دیگر ساکت نخواهم نشست و این خشم را فریاد خواهم کرد...
کیت - از مادرم می پرسیدم ، مامان کیت یعنی چی؟
و مادرم می گفت : یعنی هیچی... و من ساعت ها گریه می کردم که اسمم هیچ معنی نداره
بعد مادرم برای اینکه آرومم کنه می گفت : خوب کیت یعنی کیت...
تمدید شد :)
رضا جاویدی این را خواند
مجتبی مهدی زاده و ذوق زده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نیلوفر رحیمی (sisily_gm)
درباره اپرای عروسکی مولوی i
انقدر دیالوگ های زیبا وجود داشت که آدم میمونه کدوم و بنویسه واقعن!

شمس:
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو ، در پرده میا با خود تا پرده نگردانم ...
هم شمس شکرریزم هم خطه تبریزم ، هم ساقی و هم مستم هم شهره و پنهانم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ، روبه صفتان زشت خو را نکند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز ، مردار بود هر آنکه او را نکشند
( شعر از خاقانی)

عشق از اول چرا خونی بود؟ ، تا گریزد آنکه بیرونی بود

عارف:
عارفان زانند دایم آمنون ، که گذر کردند از دریای خون

مولانا:
هین بنه بر پایم آن زنجیر را ، که دریدم سلسله تدبیر را
و اعتراف می کنم که در صحنه ای که کودکان در بازار مولانا رو به سخره می گیرند که: هی شیخ دیوانه شدست...
همش منتظر این بیت بودم که خوانده نشد و جاش واقعن خالی بود (یاد تیار شمس پرنده افتادم که روی این دیالوگ خیلی تأکید وجود داشت):
سجاده نشین باوقاری بودم ، بازیچه کودکان کویم کردی
۰۱ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر خواب مرگ است
مرگ بر بیداری
یاد این قطعه مشهور افتادم

بودن یا نبودن؟ مساله اینست.
آیا شریف تر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم؟
یا آنکه سلاح به دست گیریم و با انبوه و آماج مشکلات بجنگیم؟
مردن، خفتن، همینُ بس؟
اگر خواب مرگ، دردهاى قلب ما و هزاران عالم دیگر را که طبیعت بر جسم ما مستولى میکند، پایان بخشد؛ عنایتى است که بایستى آرزومند آن بود.
۲۷ آبان ۱۳۹۴
ف.پالیزدار عزیز
برداشت من از این دیالوگ این است: وقتی که خواب می تواند مثل مرگ پایانی باشد بر دردها و رنج های آدمی پس بهتر است آدمی همیشه خواب باشد و مرگ بر بیداری...
۰۱ آذر ۱۳۹۴
خیلى ممنون
اصلا ازین زاویه نگاه نکرده بودم!
To sleep...
۰۱ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهتر از بودن تو عمارت فاخر مسعودیه تو یه شب بارونی و آروم زیبا و دیدن یه تیاتر قابل قبول ، دیدار و گپ زدن با دوستای خوب و بی نظیری مثل نسیم ، نیلوفر ، بیتا ، مریلیون و ابرشیر عزیز هست. گپ زدن زیر بارون در مورد نمایش ، و نقشه برای قرارهای بعدی...

مریلیون عزیز و مهربان واقعن ممنونم
این آهنگ هم به عنوان تشکر : Aaron > U-Turn یا همون Lili که بی شک شنیدیش

http://safeurls.eu/TXD0
نیلوفر عزیز ممنون از محبت شما .. واقعا باران آروم و حال و هوای بعد از نمایش در آن مکان زیبا خیلی عالی بود .. و همچنین تشکر از این آهنگ قشنگ :))
۱۰ آبان ۱۳۹۴
خانم نیلوفر گرانقدر برای من تماشای یک نمایش به همراه دوستان خوب تجربه ی بسیار عالی است امید که تجربه ی تکرار شونده ای باشد ...
ممنون از لطف شما
۱۰ آبان ۱۳۹۴
نیلوفر عزیز دیدار شما باعث خرسندی من شد، پیروز باشید.
۱۱ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رئیس : همه آدم ها گه ان... کثافت...
حمیده صمدی این را خواند
مهرداد . و محمد رحمانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- من شش ماه زحمت این اسب و کشیدم، به جای اینکه بخوای اسبت ببازه برو روی برنده شدن اسبت شرط ببند نه اینکه به من زنگ بزنی بگی اسب رو بکش... این پول حرومه من اگه می خواستم اینشکلی پول در بیارم می رفتم دزدی می کردم... تو شرف نداری...

واقعن اینجاش دلم می خواست داد بزنم :(

(نقل به مضمون)
@مخاطب_خاص (!)

تو عکس پشت جلد مجله ی هنر و تجربه ی جدید، آرش لاهوتی و مهدی گنجی چه ابهتی دارن :)
۲۱ شهریور ۱۳۹۴
بابا این کامنت فقط یه دیالوگ ماندگاره :)
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
بانو رحیمی خانه از پای بست ویران است! [چشمک]
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لوسی: من هیچی حس نکردم ، من سنگ شده بودم... اما اگه تو فردا حرف بزنی اونها به من تجاوز کردن ، اون ها پیروز میشن...
(قسمت دوم دقیق این نبود اما درست یادم نیست :( )
- بعدشم قراره با یه آقایی که دوستشون هستن برن یک ماه تو بیابون مقاربه کنن...
- مراقبه.
- آره همون.
- بعدشم قراره با یه آقایی که دوستشون هستن برن یک ماه تو بیابون مقاربه کنن...
- مراقبه.
-آره همون.. همونو بکنن!
۱۲ تیر ۱۳۹۴
ممنون نیلوفر عزیز. بله بالاخره موفق شدم
۱۲ تیر ۱۳۹۴
اوا خاک عالم! تصحیحم فرمودن تازه! [چشمک]
۰۱ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صحنه هایی که مواد مصرف می کردن اگرچه از نظر بازیگری واقعن خوب بود اما اصلن دلیل این عریانی در بیان رو نمی فهمم! چیزی که در سینمای ما هیچ وقت وجود نداشته که همه چیز بی پرده گفته یا نشون داده بشه... البته من به شخصه نه موافقم و نه مخالف...
من نمی خوام شعار بدم اما شاید بد نباشه که نسبت به تأثیر این صحنه ها روی نوجوون ها (با توجه به اینکه خیلی می خندیدن و داشت بهشون خوش میگذشت انگار) امیدوارم درخصوص تذکر دادن به والدین تدبیری اندیشیده بشه چون این صحنه اصلن در نکوهش اعتیاد نبود و اصلن کلن که چی؟ حالا حامد معتاد هم هست و سیگاری هم می زنه و فیلان!؟!؟؟!
درجه بندی های سنی تو سینماهای ما رعایت نمیشه متاسفانه.
۲۵ خرداد ۱۳۹۴
نمی دونم منظور از پست بالایی کدومه اما من کلن همش تضادم :)
که البته به نظر من همه ی آدم ها پر هستن از تضاد...
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
آدمای خوب(مثل شما) پر از تضادن :)
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید