در بدو ورود به سالن, با شنیدن آهنگی آشنا از ژاکلین پوک احساس خیلی خوبی بهم دست داد و چقدر حیف که استفاده از موسیقی بسیار کم بود, چون من روش حساب کرده بودم.
در ادامه, دکور صحنه و گریم بازیگر با توضیحاتی که بعداً در موردش داده شد, خیلی توجه م رو جلب کرد.
استفاده ی اینتراکتیو از تماشا چی, چیزی بود که برای اولین بار تجربه می کردم!!خیلی جالب بود و یه بار واقعاً می خواستم جواب بدم!!
من با داستان ارتباط برقرار نکردم, شاید باید زن باشی تا بفهمی, اما داستانی داشت که خیلی روحم و خراش می داد و کاملاً بی قرارم کرده بود که با توجه به زمان کوتاه نمایش, عجیب می نمود و فکر می کنم برنامه هم بر همین بوده!که اگر اینطور بوده, به شدت موفق عمل کرده. مخصوصاً وقتی یک باره در اوج توضیح یک ماجرا, بازیگر صداشو اروم می کرد و می گفت: خب اینجارم باید آروم براتون تعریف کنم تا حسی از لحن من نگیرید و تنها حس اون اتفاق و تجربه کنبد!! این باعث می شد من با دقت گوش کنم ببینم دقیقاً چه اتفاقی افتاده که الزام به تجربه ی عاطفیش وجود داره!
اجرای مونولوگ خیلی سخته, مخصوصاً وقتی تماشاچیا کم باشن. این چیزی بود که در تمام مدت نمایش فکرم و درگیر کرده بود, اما شبنم راعی بدون توجه
... دیدن ادامه ››
به تعداد تماشاچیا در نهایت قدرت اجرا می کرد! واقعاً جای تقدیر داره!
یعنی در واقع دو چیز خیلی روی نظرم تاثبر گذاشت, یکی همین اجرای بی نقص بازیگر و کم نکردن از کیفیتش و دوم, نحوه ی برخورد خانم راعی بعد از اجرا! خیلی حس صمیمی ای داد و احساس کردم که انگاری منم نقشی در برگزاری این تیاتر داشتم!
هذیان های زنی مرده که شوهر داشت, اسم بسیار مناسبیه برای این نمایش, گنگی عجیب و هذیان گونه ای بر کل نمایش سایه انداخته بود.
در نهایت, این نمایش برای همه مناسب نیست, اما برای اون عده ای که هست, تجربه ای دلپذیر خواهد بود.