«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من واقعا نمیدانم این دوستانی مینویسن عالی و به به میکنند واقعا از دیدن همچین کار ضعیفی لذت بردهاند، یا متد جدید بازاریابی در تیوال است برای بالا بردن امتیاز!
اصلا برایم سوال است، بازیگرها، کارگردان و و عوامل چنین تیاتر هایی در دوران پیش از اجرا خود، تیاتر قوی هم دیدهاند؟ واقعا چطور حاضر میشوند با همچین متن ضعیفی به روی پرده بیایند.
کار بدی نبود، بازیگرها خوب بازی کردند بخصوص نقش مولیر طنز جذاب و دلنشینی دارد.
اما چرا سه امتیاز، چون بعد از دومین شخصیت تاریخی که آزمایشی به امروز برمیگردد، کار کاملا تکراری و دستمالی شده است.
اگر آن متنی که نریشن در اخرین لحظات میخواند، میتوانستن نمایش دهند کار قطعا امتیاز بیشتری می گرفت.
از بخت بلندم بود که در روزهایی که در حال دوره آثار فروید هستم مسیرم به تهران و این تیاتر برخورد.
کار کم نظیری است، حداقل من فکر نمیکردم نمایشنامه نویس و کارگردانی ایرانی بتواند از پس روانکاوی فروید بر بیاید. کار به خوبی پیچیدگی پدیده ترنفرنس( انتقال) را نشان میدهد، چندین تم از اختلال های روانی چون عقده ادیپ، علاقه به مادر و رقابت و درگیری پدر/نماد با پسر و مشکلات پسینی را به خوبی نشان میدهد. این ایده که علاوه بر توهمات پدر، مادر دچار آن ماجرا در هتل شود کار را تیاتری تر و برای مخاطب راحت تر کرده بود.
دیالوک ها و نقش روانپزشک پخته و قوی نبود که البته بنظرم تقصیر از فروید است! آنقدر که فروید در کتابها و مقالاتش به شرح کیس ها و ماجراهایشان پرداخته به شرح جزیات شیوه درمانی که انجام داده نپرداخته است.( گویا اعتقا داشته روانکاوی باید سینه به سینه و شاگرد استادی آموخته شود نه از روی کتاب و مقاله).
کار مناسب سنین زیر ۱۸ سال نیست
کار تمرکز زیادی میطلبد، خواهشا در حین اجرا اصلا سراغ گوشی خود نروید و گند به تمرکز دیگران نزنین.
نقطه اتکا کار فرم بود، فرم کار بسیار قوی بود و بازی ها و متن در اختیار فرم قرار داشتند. شاید بهتر بود در بروشور کار بصورت مختصر داستان سه خواهر چخوف شرح داده میشد تا مخاطب راحت تر با فرم جدید کار پیش برود.
کار بسیار خوبی بود، بازی بازیگران عالی و مطابق انتظار
متن روان و پر کشش، کار کلاسیک بود و محتوا و بر فرم میچربید ولی بازی در بازی و تیاتر در تیاتر ابهام جذابی به کار داد. خوشحالم که این کار رو دیدم.
شروع بینظیر از رقابت ژیسکار و میتران و فرو رفتن با طنزی لطیف در در زندگی و روابط بازیگران کار رو بسیار دلنشین کرد.
طنز تلخی است. ولی کشته شدهها و مصدومین پای قلل در کوهنوردی همان حرفه ای های پیگیر هستن وگرنه آدم عادیِ بیعلاقه اصلا پای آن گُرده برفی نمیرود چه با طناب چه بی طناب که سقوط کند.
باری! افراد بیعلاقه و بی ربط به تیاتر احتمالا اصلا سر از سالن های تیاتر در نیاورند، سالنی مثل مولوی دانشگاه تهران هم چون گردهای برفی خاص تر است. اما متاسفانه خانمی که از اکیپ ظاهراً دانشجویان هنری امشب( یکشنبه شب) در سالن ردیف سوم سمت دیوار نشسته بودی و حداقل ۸۰ درصد زمان اجرا در حال کار با گوشی ات بودی و با نور صفحه گوشی ات گند زدی به تمرکز اطرافیانت، واقعا فازت چی بود؟ ...
بگذریم، کار خوبی بود، بجز لحظات اندکی اغلب پر کشش با اجرای پرهیجان تک بازیگر کار پیش رفت، موسیقی ساده ولی کاربردی داشت.
حیف این بازیگرا و بازی های خوب که صرف این داستان کلیشهای شد.
کار تا لحظه مطرح شدن ماجرای عزیز باشکوه و عالی بود، ولی از اون لحظه دچار کلیشه شد و کامل از دست رفت
تیاتر قابل قبولی است، این که چه بر ما رفته و میرود که استعاره اسارت رساترین توصیف کننده وضع ما در تیاتر ها شده، بسیار تلخ است.
کار در زمینه دکور قوی نیست. در لحظاتی صدای بازیگران برای من نامفهوم بود. نویسنده انگار برای بستن متن تحت فشار بوده و یک یکهو تمام شدنی حس کردم.
کار خوب و جون داری بود. همه آنچه یک تیاتر خوب لازم دارد( موسیقی، دکور، بازیگری و ...)داشت، جز متن! متن و روایت کار، تکراری و دستمالی شده بود.نه چیز بدیعی داشت نه آشنایی ضدایی نه ... البته گاه و بیگاه هم صدای بازیگران ضعیف و بد میشد.انگار آنان هم با این متن ضعیف چندان ارتباطی برقرار نکرده و با بازی خود بیشتر حال میکنند.
طنز خوب و کشاننده ای دارد، بخصوص که طنز رکیک و لوده نیست و در صحنه های بسیاری( چون پریدن های سرهنگ) بصری است. دکور کار ضعیف است، عملا ثابت است و کارایی ندارد، موسیقی در این تیاتر کم رنگ است. بازی برخی از بازیگران عالی است ولی برخی ها انگار که با متن و تیم هماهنگ نشدهاند، شوخی های سیاسی اجتماعی کار گل درشت نیست و البته در عین حال برخی ها دم دستی است الان در شبکه های اجتماعی شوخی های جذابتری با سیاستمدران میشود.
باری! همانطور که گفتم کار کشش دار است و با کلی لبخند این یکساعت و نیم میگذرد
کار تاریخی است، هرچند کشف جدید یا بدیعی ندارد.( به لطف پروژه تاریخ شفاهی ایران(دانشگاه هاروارد)ماجراهای مربوط به 25 تا 28 مرداد تا حدود زیادی شفاف شده است.)
یکی از خطاهای تاریخی که در طول این سالها برای ما جا انداخته اند ماجراهای مربوط به 28 مرداد است. تصور غالب این بوده است که دولت مصدق داشته کار روتین و نرمالش را می کرده و کار به شاه و سلطنت نداشته، بعد یکهو 28 مرداد زاهدی می آید و برکنارش می کند.
این تیاتر هرچند نه انتقادی ولی دست روی یکی از ماجراهای روز 25 مرداد گذاشته است. گویا در این روز فاطمی نزد دهخدا می رود و با او راجع به پذیرش ریاست شورای سلطنت در نبود شاه و برنامه خلع شاه و انحلال سلسله پهلوی صحبت می کند. ظاهرا دهخدا کمی وسوسه هم می شود و نطقی رادیویی در مذمت وضع موجود هم می کند. حال به روایتی دهخدا در پیری دیگر حوصله و جسارت کافی برای چنین مبارزه ای رانداشته یا شاید هم به این باور رسیده بوده که باید روی فرهنگ کار کرد و تغییر سلطان و سلطنت چاره کار نیست. باری! تاریخ روی دور تند افتاده بود و فرصت تشکیل شورای سلطنت برای مصدق و فاطمی و ریاست آن برای دهخدا پیدا نشد و روز 28 مرداد ورق برگشته بود.
شبی که من کار را دیدم، قطب الدین صادقی آمد و نقد دقیقی هم ارائه داد که پیشنهاد میدهم دوستان، فیلم آن صحبت ها را هم ببینند.
شغاد این نابرادر، رستم را در بنچاه میاندازد
اگر رستم نماد شکوه و عظمت ایران است که چنین در بن چاه گرفتار مرگ دردناک میشود، مقصر کیست؟
شغاد؟رستم؟زال؟
جمال فوادیان در دادنامه شغاد پیکان را به سمت زال این پدر شکوه ایرانی نشانه میرود، اوست که شبی با کنیزش همخوابه میشود اما پسرش شغاد را نمیپذیرد و تخم کین را میکارد. رستم است که در آن سی ساله در پی دلجویی از شغاد بر نمیآید.
این نگاه به خان هشتم و شغاد برای من جذاب بود. هرچند ترجیح میدهم نویسنده/روانکاوی پیدا شود و بیشتر به عقده شغاد بپردازد. اما کار فوادیان و نمایشنامه خوانی دادنامه شغاد را پسندیدم.
لولیتای ناباکوف اثری متوسط اما ساختار شکن است، تیاتر لولیتا فقط متوسط است. ان اندک حرفی که ناباکوف برای گفتن داشت هم در این کار به قول خودشان تبدیل به خلا شده بود و باید یک ساعتی ساکت در سکون این تیاتر سر میکردی.
کار متوسطی است، یک سری حرفهارا پهن میکند اما کارگردان توان جمع کردنش را نداشته است. اما نواوری در اجرای کار را دوست داشتم.
ولی با همه این تفاسیر دیدنش را توصیه نمیکنم