نمیشود به همین سادگی از کنار شاهماهی گذشت؛ از جزییات حساب شدهای که بازتاب روزگار عجیب و غریب اهالی جزیره است، جزیرهای فراموششده در ناکجاآباد.
... دیدن ادامه ››
روایتی از آدمهای گرفتار که تن دادهاند به اسارت. انتخابی میان ماندن و رفتن ندارند، یا باید بمانند و همه چیز را از نو بسازند یا باید بمانند و به اسارت عادت کنند. متن شاهماهی روی کاغذ ایدههای جذابی دارد که تا حدودی در اجرا هم به نتیجه رسیده است. محدود نبودن به زمان مشخص(و حتی مکان) ذهن مخاطب را از قید و بند هر محدودیتی رها میسازد اما از سوی دیگر این فرصت را به او میدهد تا در پسزمینهی این قصهای نه چندان دور، نشانهها و اشتراکاتی پیدا کند و کمکم در همان ساحل و قوانین دستوپاگیر کیسان(امیر جدیدی) با جماعت ِگرفتار، همراه و زمینگیر شود. اینجا همه قربانی هستند، قربانی چرخهی بیپایانی که از کیسان و ظلمی که در حق او شده آغاز میشود و تکتک اهالی جزیره را گرفتار میکند. خشم بیانتهایی در وجود کیسان انباشته شده و او را به جایی رسانده که دیگر هیچ مرهمی برای فقدانی که گریبانش را گرفته وجود ندارد، حتی اگر به جای یک نفر، چندین و چند بچه شبانهروز او را بابا صدا بزنند و از او حرفشنوی داشته باشند، بازهم بیفایده است. شاهماهی از طراحی صحنهی متناسب با فضای متن تا طراحی نور و البته بازی خوب گروه بازیگران(در راس آنها امیر جدیدی)، بهاندازهای درست پرداخت شده که مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند.