قرار است غافلگیر شویم؟ قرار است روی مرز واقعیت و خیال حرکت کنیم؟(با توجه به دیالوگ بولد شده نمایشنامه : دوست داشتن توی خیالات دوست داشتن بی آسیبی یه ولی خدا نکنه تخیلات به واقعیت تبدیل بشه ) اما خبری از این اتفاقات نیست! بعد از اولین بازی فرهاد دیگر همه چیز رو شده، مخاطب دیگر غافلگیر چند بازی بعد نمی شود. شاید این غافلگیری ها اتفاق می افتاد اگر کمی فضاسازی در نمایش وجود داشت. در اجرای فعلی طراحی صحنه و لباس هیچ خلاقیتی ندارد، حتی نرده های آنقدر کوتاه هستند که توی ذوق می زند. نور هشتاد دقیقه بدون هیچ طراحی و تغییری فقط صحنه را روشن نگه داشته...همه این ها بیشتر آدم را یاد یک نمایش رادیویی می اندازد به خصوص موسیقی پایانی کار. بازی ایوب آقاخانی(با توجه به این که تسلط کافی برای تغییر لحن و استفاده از صدایش را دارد) و تا حدودی لادن مستوفی(در نیمه دوم) تنها ویژگی های مثبت کار هستند.