آبی مایل به صورتی مخاطب را گرفتار میکند، ذهن و حواسش را همانجا، روی صندلیهای سالن نگه میدارد؛ میان آدمهایی که فرصت زندگی را از دست دادهاند، نه اینکه خودشان بخواهند، نه! فرصت زندگی از آنها دریغ شده، مرگ تدریجی را تجربه کردهاند اما همچنان میجنگند، حتی در اوج ناامیدی. ممکن است برای چند ثانیه اندوه عمیقی که سالهاست توی چشمهایشان تهنشین شده را فراموش کنند و از تکرارِ شادی کوتاه یک جشن، چشمهایشان کودکانه برق بزند اما خندههای کوتاهشان که تمام شود باز یادشان میافتد که بیستونه سال دیرتر از دیگران باید تولدشان را جشن بگیرند، یادشان میافتد تا کی میتوانند با کار سخت به زندگی ادامه بدهند، یادشان میفتد چه کسی هستند یا چه کسی باید باشند و حالا نیستند، یادشان میافتد هنوز باید بجنگند برای بهدست آوردن فرصتی که از آنها دریغ شده، باید سالها بجنگند برای حقوق اولیهی یک انسان، باید مبارزه کنند با آدمهایی که آسان قضاوت میکنند و برچسب میزنند به این و آن. آبی مایل به صورتی در دومین دورهی اجرا همچنان تکاندهندهست؛ تمرینِ کنار آمدن با آدمهایی که ناخواسته شبیه دیگران نیستندو گرفتار جامعهای شدهاند که آنها را بخاطر خودخواهی و ناآگاهی پس میزند و راه را بر تکتکشان سد میکند. تماشای دوبارهی این اجرا بعد از یک سال و نیم همچنان تاثیرگذار است به همان اندازهی بار اول. دو ساعت، خود را بسپارید به متن و کارگردانی بسیار خوبِ ساناز بیان و بازی درخشان گروه بازیگران به ویژه بهنام شرفی و امین میری.