عالى که نبود! هى اومدن نوشتن عالى عالى (انگار صفتِ "عالى" رو درک نمیکنن)
اگر هم میشد به عنوان یک کار آماتورى در حد گاف ندادن بهش نمره قبولى داد، در ثانیه اى که میفهمید کدوم بازیگر آدلا رو بازو میکنه نمایش نابود میشه!
بى اغراق نابود میشه؛ و اون'همه پتانسیل و انرژى تیم بازیگرى جوان و مستعدش رو دود میکنه و دور میریزه.
بازیگر آدلا (که چه بازى اى؟!) چهره'ش از همه دخترها مسن تر به نظر میاد و صداش انقدر گرفته و بم، که این مسن'تر به نظر اومدن رو تشدید میکنه، و بدنش چنان خشک و منقبضه که حتى نمیشه تصور کرد اصلا دل و جراتى داشته باشه چه برسه به اینکه بتونه سرکش ترین و یافى ترین و پرانرژى ترین دختر برناردا باشه! حالت افسرده (و دوبار گریه'ى عاجزانه! و نه عاشقانه)ش شخصیت جذاب آدلا رو تبدیل کرده به دخترى ضعیف و درمانده!
بازیگرهاى آملیا و آنگوستیاس هر دو براى نقش آدلا مناسب بودن و متاسفانه در نقش هاى فعلى'شون واقعا حیف شدن؛
و البته همه اینها نتیجه کار کسى'ست که بازیگر رو انتخاب کرده!
و خدامیدونه با چه منطقى جمله هاى مهم پایانى برناردا رو جورى تغییر داده که کلاً معنى حرف و منظور برناردا و حتى رویکرد نمایش تغییر میکنه!
... دیدن ادامه ››
و میشه چیزى جفنگ و کارگردانى نشده؛ کارگردانى فقط این نیست که نمایشى رو بشه به اجرا رسوند (که با اینهمه سختى این کار مخصوصا در ایران همین هم کم چیزى نیست) ولى کارگردانى در واقع به نمایش دراوردن معنى هاى مستتر چنین متنى'ست نه صرفا اجراش. که حتى در حد اجرا هم استفاده از نور و موسیقى منجر به فضاسازى نمیشد،درحالیکه صحنه ورود(پیش'اجرا و آن نور شمع ها و آواها) انتظار ین فضاسازى رو در تماشاگر به وجود میاورد.
*
براى بقیه بازیگران بااستعداد اجرا آرزوى موفقیت دارم. مخصوصا نقش مادربزرگ و مارتریو(دختر گوژپشت) و خدمتکار(که در متن هم نامى نداره و اول داستان براى مردِ مرده مویه میکنه) که هم نقششون رو خیلى خوب فهمیدن هم از فرصت هاشون روى صحنه به خوبى استفاده کردن (کار مادربزرگ و مارتریو با لباس هاشون هم هوشمندانه'ست)
ماگدالنا (با آن گریم ویژه) انگِ نقشش بود و تلاش بازیگرِ مادر على رغم تفاوت سن بسیار با نقشش قابل قبول بود.