من آدم هایی را دیده ام
که ادعا می کردند مضحکند
اما ناخن بر خاکِ خشک می کشیدند
تا در مهِ غبار
شعر سرخِ خوشبختی را
نقاشی کنند
و
خودشان را
پشته پشته
در چاه هایِ عمیق
غرق می کردند
تا ارتقاء انسان
میسر
... دیدن ادامه ››
شود
و
بالاخره روزی
کسی جهان را
وسیع تر از محیطِ دایره ای
که چکیدنِ قطره هایِ انحنایِ دیوارش
چشم را ناچار می کند به ندیدن
ببیند
من آدم هایی را دیده ام
که قسم خورده بودند
عمقِ سادگی را
بی هیچ پیچیدگی
به همه نشان بدهند
بی هیچ ادا و اصول
و راه و شاه راهی
آدم هایی
که فقط یک کلید دارند
و جهان را آگاهانه
همان طور که هست
می بینند
آدم های معلقی که
رویا می بافند
و
به همین سادگی
جهان را فتح کرده اند
...