از پنجره چشم تو خورشید وزیده
در چشم تو افتاده دو لیموی رسیده
گیسوت به دلتنگی سعدی نگشودی
دست شه شهنامه به دستت نرسیده
حافظ ز خط و خال و بخارا و سمرقند
از مکیده و زلف وغزل دست کشیده
ای چشم تو پیغمبر ابیات تغزل
پر شد غزل از مصرع انگشت بریده
لبخند تو یک پاسخ روشن به بهار است
خیام اگر پاسخ روشن نشنیده
ای باغ پر از مثنوی و شور و قصیده
متن تو
... دیدن ادامه ››
محاکات غزل های نچیده
پیچیده به پیشانی تو ماه و ستاره
ای ریخته در دامنت آرام سپیده
باران دمادم زده بر بال فرشته
اعجاز مجسم شده رویای ندیده
هی چرخ زده کوچه و پس کوچه خود را
یک شاعر بی قافیه انگشت گزیده