افتاده به نبضم ضربان نرسیدن
ای لال شوی لال زبان نرسیدن
با این نفس سرد و قطاری که نیامد
پیچیده به پایم چمدان نرسیدن
در من جریان داشته یک عمر کبوتر
یک عمر پریدن نگران نرسیدن
هی نامه نوشتم که کمی ماه بیارید
این خانه تاریک نشان نرسیدن
نه باد و بهاری نه " صدائی که بماند "
پر شد تن راهم ز دهان نرسیدن
تقویم برایم خبری تازه ندارد
پیچیده به جانم سرطان نرسیدن
با آن کلماتی که به شعرم نرسیدند
افتاد غزل در جریان نرسیدن
علی محمد زیدوندی