در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیرحسین سرمنگانی (هالین)
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 00:24:42
 

همینم دیگه

 ۱۲ خرداد ۱۳۷۳
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
📌درباره نمایش « زنان آوینیون»
««شاید اسپویل داشته باشه. مطمئن نیستم»»

همراه گروه هالین با حضور کارگردان اثر، بعد از نمایش نشستیم و کلی گپ زدیم.
یکی از سوگندهایی که داریم اینه که در هر موقعیت و حالتی نظر واقعی‌مون رو بگیم. حتی اگر کارگردان یا سایر عوامل اثر رفیق و برادرمون باشه.

مشکل اول من با این نمایش، خارج از خود نمایش هست. یعنی صحبتی که آقای معینی عزیز گفتند که این نمایش ربطی به آوینیون نداره و اجرای جدیدی هست. ولی به نظر من بااحترام این نمایش نسخه کپیِ ضعیف از نمایش آوینیون هست. چرا که ۹۰ درصد دیالوگ‌ها همون بود، فرم همون بود و صحنه هم همون بود. حالا با توجه به صحبت خود آقای معینی که در بیو همین صفحه هم ثبت شده، این نمایش برای بدن بدون اندام و بدن زن و زنانگی و آگاهی زنانه است. خب من این رو برداشت نمیکنم ... دیدن ادامه ›› و با توجه به مرگ مولف، و بدون توضیحات این نمایش این رو نمیرسونه. این که فقط با جابجایی بدن در این نمایش،( یعنی فرنوش به جای عبدو ) بخوایم این معنا و مفهوم رو برسونیم، کافی نیست.
بازی خانم فرنوش به نظرم مناسب این نقش نبود. اون جنون رو بهم القا نکرد و یه جاهایی بیرون میزد. البته که ایشون بازیگر حرفه‌ای هستند و خودم طرفدار بازی ایشون هستم.
با این که صحنه ساده بود و دکور نداشت، ولی سالن بازم پاسخگوی اجرا نبود.

حالا بخوام تعریف کنم از کار، همون تعاریف مثبتی که در آوینیون داشتم رو میکنم. و نمایشنامه رو دوست داشتم. جنون رو دوست داشتم.

باتوجه به اجرای اول کار قابل قبول و خوبی بود.
من آوینیون رو ۵ بار دیدم. ولی زنان آوینیون رو همین یه بار کافی بود برام.
در کل گروه دوست داشتنی هستید🤍

امتیازم به این نمایش بااحترام : ۳ از ۵
سپاس امیرحسین جان
و
ممنون بابت صداقتتون
دم شما گرم
۳ روز پیش، جمعه
امیرحسین سرمنگانی (هالین)
عزیزی. دم خودت و هنرت گرم♥️ مرسی که حضور داشتی و یاد گرفتیم ازت
قربونت برم و کیف کردم از حضور تک تکون و من هم شنیدم و اموختم .حضورتون برای تاتر این روزها نعمته .همتون ..بازم از همه بچه ها چه کسایی که موافق اجرا بودن و چه کسایی که زاویه داشتن .ممنون .امیداورم هالین بزرگ و بزرگتر بشه و همینجور بیشتر باب گفتگو رو باز کنه🤍
۳ روز پیش، جمعه
حسن معینی
سپاس امیرحسین جان و ممنون بابت صداقتتون دم شما گرم
عزیزی. دم خودت و هنرت گرم♥️
مرسی که حضور داشتی و یاد گرفتیم ازت
۳ روز پیش، جمعه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هرچی فکر میکنم، میبینم تالار حافظ مناسب این نمایش نیس. میزانسن و اجرا اصلا نمیخوره به این سالن.
نمیدونم. انشالله که خیره
تئاتری‌های عزیز.
فیلم « ترس از اشک‌های واقعی » رو ببینید حتما. عجیب خوبه! عجیب!
دمت گرم اسماعیل♥️
درکل نمایش و پرفورمنس خاص و خوبی بود و من دوست داشتم.
توجه داشته باشید که نمایش عام‌پسند نیست. پس اگر مخاطب پایه تئاتر هستید سال بعد ببینید حتما.
امتیاز من ۴ از ۵
📌درباره نمایش « قلاده‌ای برای یک سگ مرده »

ـ چرا از نمایش خوشم اومد؟
نه. از نمایش خوشم نیومد متاسفانه. به جز بازیگری متوسط دو سه تا از بازیگران مورد قابل توجه‌ای نداشت.
اول از همه به پوستر این نمایش و جمله‌ای که نوشته شده می‌پردازم؛
من شخصا مخالف این قضیه هستم که کسی بخواد فقط به خاطر این جمله « بزرگ‌ترین نمایش نابینایان و کم‌بینایان » نمایش رو انتخاب کنه و ببینه.
علت این شعار چیه؟ بزرگ‌ترین از چه لحاظ؟
من موظف هستم نقد و یا نظر واقعی رو درباره نمایش بگم. چه برای هنرمندانی که میخوان پیشرفت کنند، چه مخاطبانی که میخوان نمایش رو انتخاب کنند.
حقیقتا ... دیدن ادامه ›› این امتیاز و این کامنت‌هایی که میبینید واقعی نیست و یا نظر یک مخاطب واقعی تئاتر نیست.
بگذریم از این که شخصا نمایشنامه‌های آقای چرمشیر رو دوست ندارم به اون صورت، کارگردان هم به نمایشنامه وفادار نبود.
موزیک‌های زنده‌ای که در نمایش به کار برده شد چه ربطی به نمایش داشت؟ هیچی!
صرفا برای این که مخاطب خسته نشه یه موزیک بی‌ربط از لحاظ محتوایی در موقعیتی بی‌ربط زده میشد.
شوخی‌ها و طنزهای اینستاگرامی، اونم ترندهای اینستاگرام قدیم.
عدم استفاده صحیح کارگردان از بازیگران محترم.
این که بازیگری‌ها ضعیف و یا متوسط بود دلیلش این نبود که بازیگران استعداد نداشتند، بلکه کارگردان نتونسته بود درست پرورش بده و با بازیگران کار کنه.
حسی که من گرفتم متاسفانه این بود که کارگردان به جای فروش بلیت و نمایش یک اثر فاخر، روی فروش ترحم کار کرده بود.
میزانسن طوری طراحی شده بود که بازیگران با توجه به نشونه‌هایی که زیر پاشون بود مسیر رو پیدا کنند.
کارگردان در رورانس با کت شلوار و کروات تشریف آوردن و فرمودن که یک سال ما داریم تمرین میکنیم.
یک سال برای این نمایش و این اجرا زمان خیلی زیادی هستش که شما گفتید و من با توجه به تجربه‌های کوچیکی که دارم میگم فوقش ۵ تا ۶ ماه برای این نمایش وقت گذاشته شده.
برای پیشرفت بازیگران کم‌بینا و یا نابینا اگر وقت میخواهید بذارید، باید طوری باشه که بازیگر به صحنه آشنا شه و با راهنما و فرش و موکت و ... بازیگر رو هدایت نکنید.
اگر در این صورت میگفتید یک سال وقت گذاشته شد، بنده می‌پذیرفتم.
علت انتخاب این نمایشنامه چی بود برای این گروه؟ میشد از استعداد گروه استفاده کرد و به جز بازیگر، خروجیِ یک نویسنده و حتی کارگردان داشته باشیم. این مورد رو با توجه به سابقه و تجربه شما پیشنهاد میدم که شما هم میتونید این قابلیت رو داشته باشید.
در کل و خلاصه بیشتر نقد بنده به کارگردان بود.

به هر حال در آخر امیدوارم فرهنگ و هنر سرزمینمون در مسیر درست پیشرفت کنه. و گروه عزیز شما هم در هر زمینه که استعداد دارند به بهترین‌ها برسند.
موفق باشید.
امتیاز من : ۲ از ۵
ممنونم که اجرا رو دیدید💎
غلامرضا عربی
ممنونم که اجرا رو دیدید💎
سپاسگزار از اینکه وقت گذاشتین و نمایش رو دیدید
حمیدرضا زغم (hamidrezazegham)
ممکنه نقد فنی و تخصصی شما رو در مواردی بپذیرم البته بدون در نظر گرفتن سختی کار با این گروه خاص که نمیشه نادیده گرفت ، اما درمورد اینکه “کارگردان ترحم فروخت “موافق نیستم چون چه کسی هست که ندونه این نمایش نه تنها سود مادی برای تهیه کننده و کارگردان نداره بلکه به احتمال زیاد از نظر مالی ضرر ده هست در واقع کارگردان میتونست با زمان بسیار بسیار کوتاه تر (یکسال به گفته کارگردان و ۶ ماه به گفته شما) و همین هزینه کار با گروه حرفه ای تر تئاتری انجام بده به احتمالا برداشت مالی بهتری داشته باشه ، اینکه ایشان کار با این طیف خاص رو پذیرفتن حتما چیزی ورای مادیات پشت تصمیمشون بوده.
۶ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شهروز دل‌افکار اونجا، شهروز دل‌افکار اینجا، شهروز دل‌افکار همه‌جا !!
دوتا اجرا رفتم تازه مهمان هم بود در نزدیکی من🫠سر صدا خنده و پای بیقرار…
مریم علیپور
دوتا اجرا رفتم تازه مهمان هم بود در نزدیکی من🫠سر صدا خنده و پای بیقرار…
فکر کنم بدل داره :/
امیرحسین سرمنگانی (هالین)
فکر کنم بدل داره :/
😎
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جای عبدالحمید گودرزی و عساکره خالی. منتظریم حسن خان معینی✌🏻
سلام مخلصم رفقا
ارادت
والا
این یک اجرای جدید با خوانشی متفاوت
تنها شاید سویه های کمرنگی از متن قبلی جریان داشته باشه
اما
عبد و سعید
که عزیز مان و باهم در ارتباطیم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من وقتی به اتفاق گروه هالین به تماشای نمایش ناریا از همین کارگردان رفتم، گفتم اگه کارگردان رو هرجا ببینم با سنگ میزنمش!
ولی این نمایش سیئز رو دوستان هالین دیدن و تعریف کردن ازش. فلذا تبریک میگم به این کارگردان، و خودم هم به زودی میام ببینم نمایش رو و حتما لذت میبرم. اگرم نبردم که میگم و به تعداد سنگا اضافه میشه :)
امیرحسین جان احتمالا به تعداد سنگات اضافه بشه😅
حسین چیانی
امیرحسین جان احتمالا به تعداد سنگات اضافه بشه😅
😅 امان از تو حسین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خدابیامرزه آقای پسیانی رو، و روحشون شاد.
ولی به نظرم این پوستر مناسبی نیست برای این کار و تبلیغش.
ساعت سه ظهر آخه؟!😑
سلام آقای سرمنگانی عزیز عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخگویی .متاسفانه سالن شهرزاد به نمایشنامه خوانی این ساعت رو اختصاص داده و کاری از دست گروه ما ساخته نیست متاسفانه 🙏🌟
علی فیروزی (alifirouzi)
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
ممنونم از شما خانم عظیمی عزیز🙏🏼🤍
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من برای بار دوم دوشنبه رفتم دیدم نمایش رو، و نظرم رو هم که قبلا نوشتم اینجا.
یه سری موارد که میشد رو تو نمایش اصلاح کردن. که ممنونم🤍
فقط دلم نمیاد به اون خانمی که آخرای نمایش رفت تو گوشیش و نورش باعث خراب شدن صحنه و تمرکز بازیگرا و مخاطبین میشد نگم که « خیلی بیشعوری ». متاسفانه اینجا در همین حد میتونم بگم.
شعور تماشای تئاتر رو اگر ندارید، برید پارک، خیابون، کافه، حسن ریوندی و ... اینا هستن.
(البته که بازیگران مسلط بودن)
خلاصه که دم عوامل نمایش گرم.♥️
اون خانم هم شانس آورد بعد از نمایش پیداش نکردم😑
امشب هم ۲ خانم نیم ساعت آخر سالن رو ترک کردند..
امیرحسین سرمنگانی (هالین)
بعد میگن باید ترک کردن سالن رو نرمالایز کنیم. وقتی سالن و سن جوریه که نباید وسطش رفت بیرون، این میشه نرمالایز کردن بیشعوری. همین حسن ریوندی و بهزاد محمدی به درد یه عده میخوره. نه این سالن ...
آقا خوب شد اینو گفتی شما منم یادم اومد بگم؛ شبی که اجرا رو دیدم ، ردیف پشت سرم یه زن و مردی بودن که از اول تا آخرش مدام داشتن از هم سوال میپرسیدن و صحبت میکردن. حتی دو سه بارم برگشتم نگاهشون کردم اما باز شعور نداشتشون باعث شد که از رو نرن.
تو ردیف خودم هم یه نفر مدام گوشیشو چک میکرد ، مخصوصا تو اون صحنه های تاریکی مطلق اجرا 😑 یه نفر دیگه هم تو صحنه های کاملا جدی ، یهو شروع میکرد به بلند بلند خندیدن ، آخرای اجرا هم دو نفر بلند شدن و خیلی ریلکس از سالن بیرون رفتن.
شما عمق فاجعه رو ببین دیگه!
مهسا
امشب هم ۲ خانم نیم ساعت آخر سالن رو ترک کردند..
مهسا جان، واقعاً هرکسی از دیدن صحنه‌ی خوردن روده و پا و خون لذت نمی‌بره. سرچ کنید: صدا بیزاری و بیینید تا چه حد فرد رو می‌تونه عصبی کنه، حداقل ۷۰٪ نمایش شامل این موضوع می‌شد. رئالیسم جادویی با سورئالیسم تفاوت داره. شاید این نمایش در ژانر خودش جزو کارهای موفق باشه، ولی ببینید حتی براش محدودیت سنی گذاشته نشده، کسی که حالش بد میشه بمونه تو سالن بالا بیاره بهتره به نظرتون؟! بشخصه زمانی که بازیگر خانم درحالی که یه شئ شبیه روده بود وارد صحنه شد حالت تهوع بهم دست داد.
.
در رابطه با نور گوشی و صدا صحبت نمیکنم. چون من معتقدم سالن تئاتر مثل کتابخونه است و مقدس هست. قبلا بارها به این موضوع تو کامنت هایی که گذاشتم اشاره کردم، که توی پروفایلم هست می‌تونید بخونید. طرف حالش بد شده.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🔻درباره نمایش «بچه»

اول از همه بگم به چه کسانی توصیه نمیکنم!
کسایی که سورئال، رئالیسم جادویی، سیال ذهن و پیچیدگی در فرم رو دوست ندارند توصیه نمیکنم.
یعنی آخرش نیاید بگید این چی بود اصلا، چی گفت و چیشد و فلان.
این نمایش همه چیزایی که باید رو گفت، درستم بود و هیچ ایرادی در فرم و نمایشنامه نداشت.

ـ چرا خوشم اومد؟
چون من خودم عاشق پیچیدگی و سیال ذهن هستم.
پس قطعا اگر کار ایراد داشت میگفتم گند زدن با این فرم و اصلا چرا این فرم رو ... دیدن ادامه ›› انتخاب کردند.
نمایش روایت خطی نداشت. در مقاطعی، لحظه‌ای که روایت داشت به سمت جلو میرفت، در همون لحظه به شکلی موازی به سمت عقب هم می‌رفت. شما تو حرکت بازیگرا و حتی بیان دیالوگ‌ها هم میتونید متوجه شید که یه ریورز داره میشه و دیالوگ هم ریورز بیان میشه. یعنی میخوام بگم انقدر رو جزئیات کار شده بود.
شما تو این نمایش اصلا دنبال شروع و پایان نباشید.
ما یه نقاشی داریم به اسم «موریس اشر» که طرح‌هاش مثل این نمایش بود. یعنی مشخص نیست که از کجا شروع شده و یه جورایی مشابه همینه.
خب درباره جاهایی که سکوت میشد هم باید بگم که من دوست داشتم. تعلیقی ایجاد میکنه که ذهن مخاطب درگیر شه و هی بخواد فکر کنه چی شد و چی میخواد بشه و این یکی از ویژگی های این فرم هست. اگر زمانش هم طولانی شد یه جاهایی، باگ نبود و به نظرم این جسارت کارگردان بود که این کارو انجام داد و من دوست داشتم.

درباره نور و صدا و صحنه:
واقعا عالی! همه چیز سر ضرب، با ریتم خوب و بدون هیچ دیلی و مشکلی. دکور هم کافی بود.
فقط یه ایراد کوچیک به میزانسن وارده؛ کسایی که سمت چپ نشسته بودن، در ثانیه‌هایی از آخر نمایش اون شخص داخل یخچال رو نمیدیدن. چون در یخچال نصفه باز بود. که خب ضربه‌ای به نمایش هم نزده بود.
درباره بازیگری:
بازیگرا به خوبی و حرفه‌ای نقش رو ایفا کردند. شما مثلا میتونید فقط بگید از قیافه فلان بازگیر خوشم نیومد. در این حد. مثل خیلی چیزای دیگه سلیقه‌ایه.

- با چی مشکل داشتم؟
با این که چرا این فرم و روایت عالی رو برای این موضوع انتخاب کردند. موضوعی که همش تکرارش میکردند. مثلا میشد به هفت گناه کبیر پرداخت. به نظرم خیلی عالی‌تر میشد. که اینم سلیقه‌س دیگه( نگفتم موضوع چی بود که اسپویل نشه.)
همگی خسته نباشید♥️

🔻امتیاز من به این نمایش : ۴.۷۵ از ۵
🔻درباره نمایش «ورق‌الخیال»

- چرا خوشم نیومد؟
اول از همه به خاطر این که من توقع بیشتری از این تیم داشتم و انتظار داشتم بعد از نمایش یه آخیش بگم. منتها اونجور که باید من رو راضی نکرد.
حالا چرا؟
چون نمایش بیشتر از این که بخواد به روایت و داستان بپردازه، درگیر هجویات و دیالوگ‌های پینگ پنگیِ اضافی شده بود. میشه گفت مقصر اصلی این قضیه نمایشنامه بود.
شروع نمایش و تاخیر در ورود شخصیتی که منجم بود، کم شکوه بودن ورود این شخصیت، و عدم تغییر ریتم نمایشنامه و ... دیدن ادامه ›› شکل روایت آن.
ما انگار بیشتر درگیر پیدا کردن جنس و کشیدن و اینا بودیم تا پرداخت به قصه.
از اون دسته از نمایش‌ها بود که میگیم« خب میشد تو ۴۵ دقیقه هم جمعش کرد »
... از نور هم استفاده درستی نشده بود. با این که اون سالن بیشترین سیستم نور رو داره و میشد با توجه به معنای نمایش و روایت نورپردازی کرد.
اگر این نمایش در سالن حافظ و یا سالن اصلی مولوی برگزار میشد بهتر بود. چون میزانسن گرد داشت.


- چرا خوشم اومد؟
به خاطر بازیگری‌هایی که عالی بودن.
ارجاعاتی که کم و بیش خوب بود.
کارگردانی و فرم خوب.

نظر بی‌تعصبم بود به این گروه و نمایش.

امتیازم ؛ ۳ونیم از ۵
همانطور که صراحت کلام و رک بودن با بیشعوری خیلی فرق داره.
نقد کردن با نظر دادن درباره‌ی یک اثر هم خیلی فرق داره.
و اکثرا کسانی که تفاوت جمله اول رو ندونن، متوجه جمله دوم نخواهند شد.
این مساله‌ای هست که این اواخر زیاد دیدم.
از مهر ماه ببینید تئاتر چه خبر میشه!!!؟ 🫠
انتظار بیشتری داشتیم. باید این جلسات یه کنداکتور داشته باشه. خود این نشست بهش نقد وارده. حالا چه برسه به نقد و یا نظر درباره یک اثری.
خب درباره آقا خدایی باید بگم که من میتونم حرفاشون رو به عنوان یک برداشت بپذیرم. نه یک نقد.
بیشتر یه برداشت و یا نگاه بود که نمیشه گفت خوب بود یا بد، غلط یا درست.
چون این اثر دقیقا همین بود که هرکسی بتونه برداشتی متفاوت داشته باشه. حالا جدای از محور اصلی.
درباره این که بخوایم بگیم اثر باید مشخص کنه کجاست و در چه تاریخی و چه سویی داره، این رو درباره این اثر باهاش مخالفم. این مورد به این اثر نمیخوره. چون نه کارگردان و نه نویسنده قصد این رو نداشتند. چه اجباریه خب؟
امیدوارم نشست‌های بعدی بهتر باشه به هر حال
دمتون گرم✌🏻
اول از همه بگم که نمایش خوبی بود و ارزش دیدن داشت.
حالا چرا؟ چون نمایشنامه و روایت خوبی داشت. دارای تعلیق و طنز اندازه ای بود. تکلیف همه تو این نمایش مشخص بود چیزی نه اضافه بود و نه کم.
بازیگران با وجود گرمای سالن کارشون حرف نداشت.
دکور با وجود محدودیت‌های مالی که بود خوب و اندازه بود.
میزانسن خوب بود.
و در کل اگر درباره نمایش بخوام بگم، این بود که چیزی کم نداشت.

و اما مشکل من یه آقایی بود از تماشاگران که ده تا از فک و فامیلا با بچه آورده بود تو سالن، که قطعا اولین بارشون بود گویا و هیچ آشنایی با ... دیدن ادامه ›› تئاتر نداشتند. طوری که چند دفعه با سر و صدا جابجا شدن وسط نمایش. باهم بلند صحبت میکردند. تو نمایش یه صحنه سوپرایز تولد بود که یه دفعه دیدم شروع کردن به دست زدن! جواب دیالوگ بازیگرا رو میدادن. بچه‌هاشون غر میزدن و هزارتا داستان دیگه! که به نظرم مخاطبین تاتر اول باید با فرهنگ و شعور تئاتر آشنا بشن، بعد بیان تو سالن! این دوستانم که تو شب اجرا بودن هم بهتر بود میرفتن نمایش های بهزاد محمدی، یا یه پارکی جایی که براشون راحت ترم باشه!
مسئول ورود هم باید از ورود کودکان به سالن جلوگیری کنه.
مشکل بعدی که اکثریت هم داشتن گرمای سالن بود، که قرار شد رسیدگی کنند!
همین!
امتیاز من به این نمایش با درنظر گرفتن شرایط سالن: 4 از 5
ممنون که تشریف آوردید و سپاس از نظراتتون🙏🌱
دقیق و به اندازه👍
ممنون از توجهتون که ارزشمند ترینه
۱۹ مرداد
سلام عرض و ادب
خسته نباشید میگم خدمت گروه خوب زادروز زار
کار از نظر ریتم دهی و مسلط بودن بازیگران کار در فضای داستان
کار بی‌نظیر بود. توصیه می کنم دیدن‌ این کارو از دست ندیدن دوستان
با آرزوی بهترینها برای شما گروه زادروز زار⚘️🫡👌🙏🌻
۲۴ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا برام عجیب بود.
من این نمایش رو تو جشنواره دیدم، و گفتم برم ببینم با اصلاحات مربوطه بهتر شده یا نه.
رفتم دیدم کلا متن عوض شده، بازیگران عوض شدن، فقط اسم نمایش و کارگردان عوض نشده.
یه نمایش دغدغه‌مند که به وضع بازیگران و کارگردان های تئاتر پرداخته شده بود که خیلی وضع خرابه و ما داریم زحمت میکشیم و ...
این که در کل نمایش این شکوه هارو بیان میکنید، خیلی نمیشه پذیرفت و مخاطب صرفا میتونه بگه « خب آره راست میگن، وضع خرابه» ولی نمیشه گفت نمایش خوبی بود. چرا که ما شنیدیم همه اینارو و در فضای مجازی هم میشد به اشتراک گذاشت در قالب یک استوری. من نمیگم نمیساختین و حرفش رو هم نزنید، ولی خب هنرمند وظیفش اینه که هنر اعتراض رو به نمایش بذاره و با یک روایت و خلاقیت بهتری به مخاطب این رو بگه.
حتی رورانس هم کلی مرثیه داشت و تا آخرین لحظه کش اومد این قضیه.
در کل من هرچی تلاش کردم خودم رو قانع کنم. دیدم چیزی پیدا نمیکنم و حرفی برای گفتن نیس...
این نمایش خوب نبود، و میدونم شما قابلیت خلق اثر بهتر رو دارید.
امتیازم به این نمایش یک از پنج
بچه‌های مسجد در مساجد نبض دین را ترمیم کنند. هنر راه خودش را میداند.
من این نمایش رو از همه لحاظ دوست داشتم.
بازیگری عالی
نمایشنامه عالی و دارای ارجاعات خوب
نور و موزیک و صدا و بقیه موارد هم که خوب بود.
امتیاز من ۵ از ۵
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

تلگرام