در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پوریا حیدری | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 13:23:51
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام و خسته نباشید خدمت عوامل نمایش "انگلیسی"

بسیار لذت بردم از کار شما عزیزان. همه‌چیز درست و به‌اندازه. پرداختن به مسئله هویت با کمک گرفتن از زبان بیگانه، بهتر از این نمی‌شد. خیلی بداعت و خلاقیت می‌خواد که یک اثر با زبان غیر فارسی، مسئله هویت رو نقد کنه و بهش بپردازه و تا این اندازه تعمق‌برانگیز باشه. خسته نباشید به همه عوامل
سلام و خسته نباشید خدمت عوامل نمایش "بی‌پایانی"

سوالم از کارگردان اثر این هست که چرا از این میزان تنش و داد و فریاد در اثر استفاده شده؟ از یک جایی به بعد واقعا زیاده‌روی بود و انگار صدای خشم‌ و رنج‌های شنیده‌نشده کارگردان در قالب سه زن و با فریادهای ممتد قرار بود به گوش مخاطبان برسه. به نظرم فرق هنر یا دعوا و تنش اینه که هیجانات به شیوه هنری ابراز بشه، نه نیمی از نمایش بازیگران سر هم فریاد بزنن!
سلام و عرض ادب

متاسفانه نمایش با تاخیر شروع شد و رفتار عوامل اجرایی برای ورود به سالن بسیار غیرحرفه‌ای بود.

هنرمندان نمایش بسیار زحمت میکشن و میدونم که برای به صحنه بردن یک اثر ماه‌ها وقت و انرژی میذارن و آورده مالی هم براشون نداره. با آگاهی از همه این موارد، هنرمندان یک اثر باید بدونن که نمایش‌شون برای چه صحنه‌ای مناسب هست. اجرای خانم و آقای آدلر میتونست توی سالن دانشکده‌ها یا سرای محله‌ها اجرا بشه، نه پردیس تئاتر شهرزاد. دیدن این اجرا برای کسی که مخاطب هنر نمایش هست، بسیار توهین‌آمیز، سخیف و زننده‌ست. شوخی‌های جنسی بسیار زشت، بی‌هدف، بازیگران آمارتور و به زبان عامیانه، اجرایی مملو ... دیدن ادامه ›› از لودگی.

نکته بعدی تماشاگران اثر بودند. هنگام تهیه بلیت بیش از ۸۰ درصد صندلی‌ها تا پیش از شروع اجرا خالی بود. اما در سالن اینطور نبود. بسیاری از افراد میهمانان خود هنرمندان بودند و درکی از تئاتر نداشتند. کودک ۷ ۸ ساله چرا باید برای چنین اجرایی حضور پیدا کنه؟ بیشتر میهمان‌ها باهم صحبت می کردند، بلند بلند می‌خندیدند، بین پرده‌های نمایش که نور می‌رفت دست می‌زدند.

به احترام همراهانم تا پایان نمایش اجرا رو دیدم و متاسفم که چنین اجرایی در سالنی روی صحنه میره که خیلی بیش از ظرفیت اون نمایش هست.

دوستان عزیزم، مشتاق دیدن اجراهای دیگر شما نیستم و امیدوارم با صرف وقت و انرژی بیشتر و کار کردن در آثار بهتر بتونید به اون جایگاهی که مدنظرتون هست دست پیدا کنید.
عرض سلام و احترام
اول از همه ، تشکر میکنم که به پای نمایش ما نشستید و میزبانی از شما باعث افتخار ما بود.
نقدها و پیشنهادات همیشه می‌توانند به بهبود عملکرد هنرمندان کمک کنند و ممنونم از اینکه نظرتان را بیان کردید.
امیدوارم در آینده تجربه‌های بهتری از نمایش‌ها داشته باشید.
سلام .تا حالا نشده بود که با دیدن نمایشی احساس کنم به شعورم توهین شده .روی سخنم به عوامل کار هست چرا به بچه های ۴تا ۸ ساله اجازه ی ورود به سالن و دادین ؟ ایا پر بودن سالن برای چند شب بدین ترتیب ، روال عادیه ؟یعنی پر شدن سالن به هر قیمتی برای شما مطلوبه ؟این چند نفری که گوشه و کنار نشسته بودند و با خنده های بیجا و بلندشون می خواستن القا کنند که کار طنز میبینیم و چطور توجیه می کنید .چرا فکر می کنید مخاطبین شعور ندارن واقعا جای تاسف داره .
اونقدر عصبانی هستم که نمی تونم زحماتتونو قدر دان باشم امیدوارم در کارهای اینده حداقل برای خودتون ،هنرتون و حرفه تون احترام قائل باشید .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و وقت بخیر خدمت عوامل نمایش "لوپ"

نمایش لوپ در اسم به کارگردانی خانم مهتاب وجدانی و در عمل به کارگردانی آقای مرتضی کوهی به روی صحنه رفته است. به نظر می‌رسد سهوا یا متاثر از جناب کوهی، این نمایش عناصر بسیاری را از نمایش "پس از" وام گرفته است؛ از دکور پالت‌های جلوی صحنه گرفته تا شکل میز و گفت‌وگو با صداهای ضبط‌شده و شکل خنده‌های آقای کوهی و تعداد بازیگران و سایر موارد.

ایده نمایش جالب توجه است و نمایی متفاوت از دنیای تئاتر و روی صحنه بردن اثر را به تصویر کشیده است و به‌عنوان اولین اثر خانم وجدانی، نمایشی قابل قبول است. با آرزوی موفقیت برای ایشان و عوامل نمایش
سلام و خسته نباشید خدمت عوامل نمایش "نیوجرسی"

به‌نظر می‌رسد نمایش فقط بر تعدادی اسامی شناخته‌شده متکی‌ست و خود اثر چیزی برای ارائه ندارد. گویی کارگردان ایده‌ای در ذهن داشته و نه‌تنها در ذهن پرورانده نشده و ابهام‌آمیز بوده، در نمایش نیز مبهم و مشوش عرضه شده و درنهایت آنچه تماشاگر از نمایش می‌بیند، تکه‌ پازل‌هایی‌ است که هیچ ارتباط معناداری بین آن‌ها وجود ندارد.

نمایشی بی‌هویت و سردرگم با شوخی‌های نابجا، فضای جدی نادرست همراه با دیالوگ‌های کلیشه‌ای و باورناپذیر، شخصیت‌پردازی‌های ضعیف و درمجموع عناصری که صرفاً کنار هم قرار گرفته‌اند، مثل شخصی که پیانو نواختن نمی‌داند و هر شکلی که می‌خواد روی کلاویه‌ها ضربه می‌زند و اصواتی تولید می‌کند که به‌رغم آنکه مجموعه نت‌های موسیقیایی است، اما نه ریتم مشخصی دارد، نه گام و تنالیه مشخصی و نه از الگوی خاصی پیروی می‌کند. نمایش "نیوجرسی" مثل همان نت‌هایی است که فقط کنار هم قرار گرفته‌اند، صرفاً اصواتی خلق می‌کند و اثری موسیقیایی تولید نمی‌شود. به امید خلق آثار نمایشی از عوامل نمایش "نیوجرسی"

موفق باشید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان نمایش "ده و ده دقیقه"

ایده نمایش خیلی جالب بود، اما فکر می‌کنم خیلی متفاوت‌تر و خاص‌تر می‌تونست بهش پرداخت بشه. شاید بیشترین نقطه ضعف کار بخش‌های از نمایشنامه بود که میشد با کمی تغییرات روند اجرا رو از کندی خارج کرد. نورپردازی و ایده حل شدن دیالوگ‌ها و نقش‌ها باهمدیگه خیلی جذاب بود. نقش‌آفرینی آقای امینی‌تبار هم بسیاد ستودنی و درخشان.

موفق باشید
سلام و خسته نباشید خدمت عوامل نمایش "دموکراسی با طعم همبرگر"

چه نمایش شیرینی بود. چشم‌نواز، درخشان و عمیق. خسته نباشید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان نمایش "سی‌ویک رویا"

از نقاط قوت این اثر می‌توان به توانایی قابل توجه عمده بازیگران، به‌خصوص بازیگران نقش احمد و مینا اشاره کرد. همینطور اجرای هماهنگ، به‌اندازه و درست گروه موسیقی از محاسن این اجرا به‌حساب ‌می‌آید.

با وجود این، در اثری که موسیقی در آن نقش محوری دارد، هنرپیشه اصلی آواز می‌خواد و قطعات به‌صورت زنده اجرا می‌شود، انتخاب بازیگر/خواننده‌ای که درست نمی‌خواند و به وضوح توانایی خوانندگی ندارد اصلا قابل چشم‌پوشی نیست. می‌توان یا از خواننده (به معنای واقعی کلمه) استفاده کرد، یا موسیقی ضبط‌شده یا هیچکدام، نه استفاده از هنرمندی با سطح نسبتا ضعیف ... دیدن ادامه ›› در آواز.

نکته قابل توجه دیگر، تلاش کارگردان برای نزدیک شدن اثر به فضایی "انتلکچوال" و احتمالا متاثر از فیلم هامون بود که در نمایش اشاره شد. استفاده از اسامی‌ای چون "مهرجویی"و آثارش، "باخ"، "شکسپیر" و به‌کار بردن زبان‌های آلمانی و ایتالیایی و انگلیسی، چیزی به اثر اضافه نمی‌کرد. به نظر می‌رسید کارگردان برای فاخر شدن اثر دست به دامان اسامی‌ای همچون مهرجویی و باخ و شکسپیر شده‌ است.

مورد سوم لهجه مبتدی بازیگران در زبان‌های غیر ایرانی بود. اگر دیالوگ‌های آلمانی مترجم و قاضی حذف می‌شد، چه لطمه‌ای به اثر وارد می‌شد؟ با وجود این کارگردان اصرار داشت که در نمایشنامه، حضور زبانی غیر از فارسی نیز برجسته باشد، حتی به بهای لهجه ضعیف بازیگران. امری که در آواز ایتالیایی خواننده و بازیگر نقش احمد هم نمایان بود: آواز ناکوک، به زبان ایتالیایی و با لهجه فارسی!

به نظر می‌رسد اثر حاضر فارغ از آنکه سی‌ویک رویا باشد، روایتگر سی‌ویک گم‌شده در هویت خویشتن بود. اثری که خود نیز در هویت هنری‌اش گم شده بود؛ مهم‌تر از همه اینکه هنری و فاخر باشد یا عامه‌پسند. خروجی‌ای که شاید هیچ‌یک نبود؛ نه فاخر و نه عوام‌پسند.

خسته نباشید به همه عوامل نمایش


سلام و خسته نباشید خدمت عوامل نمایش "وی ای آر"

من با نمایش "شیزوفرنی" با جناب رحیمی نصر آشنا شدم و آن نمایش به اندازه‌ای که باید جالب توجه و درست بود و مشتاق دیدن کارهای دیگه ایشان بودم. اگرچه نمایش "وی ای آر" یا به قول خود کارگردان تجربه "وی ای آر" با نمایش "شیزوفرنی" قابل قیاس نیست و فضایی کاملا متفاوت دارند، اما این اجرا بیش از یک تجربه نبود. دغدغه کارگردان برای گفت‌وگو بعد از نمایش بسیار ستودنی‌ست، هرچند فکر می‌کنم که یک اثر خوب در خود اثر پیام را به بیننده منتقل می‌کند، نه با توضیحات جانبی؛ حتی اگر پیام اثر، نداشتن هرگونه پیام باشد! به اعتقاد من اثری که نیازمند توضیح و رفع ابهام کارگردان است، می‌تواند در قالب داستان، مقاله یا نقد منتشر شود، نه نمایش.
پرده اول نمایش برای من بسیار یادآور نمایشنامه "دیکته" غلام‌حسین ساعدی بود. نمی‌دانم این میزان شباهت تا چه اندازه می‌تواند اتفاقی باشد یا ذهن من چنین شباهتی را ادراک کرده است، اما فکر می‌کنم بخش زیادی از آنچه این نمایش به تصویر کشید در نمایشنامه "دیکته" به زیبایی هرچه تمام‌تر آمده است. می‌دانم که تفکری پشت آنچه حامد رحیمی نصر روی صحنه می‌برد، وجود دارد، اما نمایش "وی ای آر" نماینده خوبی برای کشف دنیای ذهنی کارگردان نبود


خسته نباشید
جان دل
باور کن بزرگترین ارزش در چنین کارهایی حضور عزیزانی از جنس شماست
دیگر خودم عرض کردم ک حتی ساعت نمایش هم ، تعمدانه برای چنین تجربه ای اتخاذ شده
بهرروی کثرت نظر قسمتی از خود این اثر است
در مورد مواجهه هم قرار بر این نبوده ک توضیحات نویسنده و کارگردان مکمل اثر شود بلکه برای رسیدن به وحدت بوده و شنیدن نظر مخاطب
هیچ ... دیدن ادامه ›› بهره ای از داستان دیکته استاد ساعدی علیه رحمه برده نشده و این طبیعی است ک در مقوله ی جبر و اختیار یک هم اندیشی مابین ما و مستقبلین رخ دهد
و سر اخر آنکه اصلا قرارمان ارائه ی هیچ پیامی نبوده
ممنونم ک تشریف اوردید و برایمان به مهر نوشتید🙏
حامد رحیمی نصر
جان دل باور کن بزرگترین ارزش در چنین کارهایی حضور عزیزانی از جنس شماست دیگر خودم عرض کردم ک حتی ساعت نمایش هم ، تعمدانه برای چنین تجربه ای اتخاذ شده بهرروی کثرت نظر قسمتی از خود این اثر است در ...
خیلی ممنون از توضیحات جناب رحیمی نصر عزیز
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان و عوامل نمایش "گالیله"

آثار برشت عمدتا ساده، خطی و عاری از پیچدگی هستند و این موضوع در مورد شیوه روایت داستان زندگی گالیله نیز صادق است. با وجود این، شیوه روی صحنه بردن این نمایشنامه به همین سبک ساده و خطی، حوصله‌سربر و خسته‌کننده خواهد بود، به‌خصوص اگر نورپردازی جایی در صحنه نداشته باشد، دکور به همان اندازه ساده باشد، پرده‌ها یکی از پس دیگری بگذرند و نمایش خالی از هرگونه جلوه‌های بصری باشد و به‌خصوص اگر همه این موارد 130 دقیقه تکرار شود!

نوع پوشش بازیگران و سایر عناصر در صحنه متعلق به دوره زندگی گالیه‌ست، اما موسیقی انتخاب‌شده و پرفرمنس هنرمندان روی این سبک موسیقی، کاملا فضا را برهم می‌زند. گویی کارگردان برای تهییج فضا و القای اندکی هیجان به فضای کسل‌کننده نمایش، دست به استفاده از چنین موسیقی‌ای زده است. حضور هنرمندان توانمند و سرشناس ازجمله آقای فرهاد آییش از جنبه‌های دلگرم‌کننده نمایش است، هرچند توانمندی ایشان در کنار سایر بازیگران، ناهمخوانی و اختلاف سطح قابل توجهی در فضای اجرا ایجاد می‌کند، به خصوص هنگام کنار هم قرار گرفتن آقای آییش و خانم ... دیدن ادامه ›› اسپهبدی.

درمجموع نمایش "گالیله" با وجود برخورداری از ظرفیت‌های لازم برای خلق یک اثر ارزنده، موفق به استفاده مناسب از این ظرفیت‌ها نبوده، نمایشی فراموش‌شدنی را رقم می‌زند که پس از اجرا از ذهن مخاطبان محو می‌شود و درنهایت نمره پایینی دریافت می‌کند.

با آرزوی موفقیت برای همه عوامل محترم اثر
محمد فروزنده، مریم علیپور و امیر مسعود این را خواندند
Anna این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان نمایش "نکبت"

این نمایش برای من تماما یادآور دنیای درون‌روانی بود. اتاق 32 هتل به‌مثابه "ذهن"، ... دیدن ادامه ›› وینس نماد "اید"، جان نماد "سوپرایگو" و نماینده دادستان، ماتی نماد "ایگو". هر سه یک شب در اتاق ذهن یکدیگر را ملاقات می‌کنند تا پرده از تعارض حل‌نشدنی وینس بردارند.

به تعبیری وینس نماد اصل لذت است که اکنون فروشنده ماری‌جوآنا است. نوع پوشش او و خنده‌های مدام او نیز نمایانگر همین است؛ وینس هر آنچه بخواهد می‌گوید و انجام می‌دهد. او تعارضی حل‌نشده را با خود حمل می‌کند که از جنس تکانه جنسی‌ست. پیش از دیدار با جان، اتاق را بهم می‌ریزد تا نشان دهد میزبان خوبی برای جان (که نماد وجدان است) نیست. جان سعی دارد وینس را نصیحت کند و اخلاقیات دیکته‌شده را به او آموزش دهد. معیارهایی که برای "اصل لذت" خوشایند نیست. جان فیلمساز است و قصد دارد تصویری متفاوت از انسان را نمایش دهد؛ تصویری اخلاقی و آگاهی‌بخش برای دیگر انسان‌ها. "وجدانی" مملو از احساس گناه و انکار هر آنچه غیراخلاقی‌ست، بدون توجیه عقلانی. او صرفاً نماینده اخلاقیات است، اما هر بار قادر به توجیه وینس نیست. درنهایت تعارض همیشگی بین اید و سوپرایگو ادامه می‌یابد، وینس لباس خود را عوض می‌کند و اینبار مشتاقانه پذیرای "ایگو" می‌شود، به امید حل تعارضی که تا پیش از ورود ماتی و تا لحظه رسیدن وی ادامه داشت؛ آنجا که وینس و جان باهم گلاویز شده‌اند.

اکنون زنی به نام ماتی در می‌زند و وارد اتاق ذهن می‌شود. او نماینده دادستان است و قانون می‌داند. ماتی تمام معادله را برهم می‌زند و تصویر دیگری از واقعیت را به دو نماینده افراطی ذهن نشان می‌دهد. حال وینس باید با این واقعیت مواجه شود که ماتی شخصی دیگری را جز او دوست داشته و جان باید بپذیرد که ماتی را دوست نداشته!

ماتی در صحنه‌ای "اید" و "سوپرایگو" را بازی می‌دهد تا عواقب کار را به تصویر بکشد. حال اصلی‌ترین دفاع روانی به‌کار می‌افتد؛ اضطراب. مخاطب و دو بازیگر، اضطراب زیادی را متحمل می‌شوند. وینس و جان 4 دقیقه فرصت دارند تا فرار کنند. وینس فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد، اما دوباره بازمی‌گردد. این بدان معناست که اکنون "مکانیزم‌های دفاعی" مثل انکار دیگر پس از آگاهی کارآمد نیستند. همان‌طور که جولین جینز می‌گوید: "پس از آگاهی دیگر نمی‌توان آگاه نبود". کسی نمی‌تواند دنیای ذهن را ترک کند. همان‌طور که جان نیز یکبار از اتاق خارج می‌شود، اما دوباره و اینبار برای معذرت‌خواهی بازمی‌گردد.

جان که نماد وجدان اخلاقی‌سـت، به‌واسطه احساس گناه از عمل خویش، مجازات را می‌پذیرد. وینس مواد داخل ساک را از بین می‌برد، اما پس از دقایقی اضطراب متوجه می‌شوند که ماتی آن‌ها را دست انداخته است. وینس شکایت می‌کند که مواد گران قیمتی را از بین برده است و ماتی در پاسخ به او می‌گوید: "بعدا بازم می‌گیری". و ایگو اینچنین اصل لذت را به تاخیر می‌اندازد.

حال تعارض چندساله حل می‌شود. اینبار با آگاهی توام با رنج. "ایگو" تعارض را آشکار می‌کند و سپس از اتاق خارج می‌شود. حال "اید" گریه می‌کند و "سوپرایگو" غمگین است. آن‌ها که پیش از ورود "ایگو" و حل این تعارض باهم گلاویز شده بودند، اکنون یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و نمایش پایان می‌یابد.

نمایش نکبت، بسیار تامل‌برانگیز است و بازی هنرمندانه بازیگران، ستودنی‌ست. خسته نباشید به تمامی عوامل این اثر.
از خواندن متن تان لذت بردم..
البته که نمی دونم چرا، هیچ وقت سراغ فروید برای خواندن نرفتم...
۳۱ اردیبهشت
عجب نقد عالی ای بود.ممنونم بابت انتشارش!
عالی نوشتید بزرگوار امیدوارم تحلیل های شمارو بیشتر بخونم🌱🤍
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان نمایش مَثلِث

اجرا خیلی به دلم نشست. شوخی‌ها به اندازه و به‌جا و بازیگران و درواقع صداپیشگان فوق‌العاده توانمند. نگاه منتقدانه کار هم بسیار تحسین‌برانگیز بود و درمجموع انتظار نداشتم با این شکل از نمایش روبه‌رو بشم. تنها نقدی که میشه به اثر داشت، نورپردازی اجراست که به زبان ساده خیلی دم دستی بود و به نظر میومد اونطور که باید روش کار نشده. موفق باشید
عزیزید 🙏🌺متشکریم.
۲۹ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید به همه هنرمندان نمایش تکرار نشدنی "اسب قاتلین"

یک شاهکار هنری خلق کردید و همان‌طور که بعد از نمایش خدمت یکی از بازیگران گفتم، این اثر توقع من از نمایش رو خیلی بالا برد و معیار جدیدی از نمایش خوب برام شکل گرفت. در کل نمایش داشتم به این فکر می‌کردم که چطور میشه همچین اثری رو به ذهن آورد که حالا هنرمندانی بخوان اجراش کنن. تبریک میگم به همه عوامل و بی‌صبرانه مشتاق دیدن کارهای دیگه شما عزیزان هستم.
خیییلی ممنون که برامون نوشتید
باعث افتخار ما است که کار رو دوست داشتید
۱۹ اردیبهشت
سپاس از ثبت نظر شما و محبتتون دوست عزیز🙏🌹
۱۹ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان نمایش "نقص"

از دیدن این نمایش نو، متفاوت، ساده و در عین حال منتقدانه بسیار لذت بردم. نمایش در عین سادگی و به زبان طنز و بعضا تمسخر، به خوبی پیام منتقدانه خودش رو به گوش مخاطب رسوند؛ بدون هر گونه اضافه‌گویی.

اشاره به آرای فروید جالب بود، اما شخصیت‌پردازی‌ها معرف سه وجوه شخصیت نبودند. شاید به عمق نمایش بیشتر کمک می‌کرد اگر کاراکترها با رعایت نکات خیلی ساده و با همون طنز جذاب نمایش، وجه تمایز اید، ایگو و سوپرایگو رو در بازی خودشون برجسته می‌کردند، نه در روایت. انتخاب سه مکانیزم دفاعی واپس‌رانی، سرکوبی و فرافکنی بسیار هوشمندانه بود و در خدمت نقد اجتماعی سیاسی هنرمندانه نمایش.

نمایش نقص در یک کلام "دوست‌داشتنی"، "خلاقانه" و "بی‌تکلف" بود. موفق باشید
انرژی زیادی به گروه دادید / سپاس گزارم
۱۷ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان نمایش شازده کوچولو

از نمایشی که با عنوان اپرا روی صحنه میره انتظار میره از خوانندگان اپرا و سطح بالا استفاده بشه که از بین تعدد زیاد خواننده‌ها، فقط برخی از هنرمندان چنین قابلیتی داشتند (مثل هنرمند نقش پادشاه). در همین سالن اجراهای بی‌نظیری مثل "اپرای جانی اسکیکی" روی صحنه رفته و اگر متر و معیار اون اجرا باشه، شازده کوچولو در بخش آواز نمره بسیار ضعیف می‌گیره.

علت اینکه چرا از دوتا شازده کوچولو استفاده شده بود رو متوجه نشدم. بعضا به دلیل محدودیت در اجرای انفرادی خانم‌ها، بعضی نمایش‌ها با چنین ترفندهایی از این ممیزی عبور می‌کنند. اگر صرفا دلیل چنین کاری محدودیت آوازی بود، کارگردان میتونست از این فرصت استفاده کنه و دلیلی برای این کار توی نمایش لحاظ کنه یا با یک سری نمادها، این پیام رو به مخاطب برسونه که معنا و مفهومی برای چنین انتخابی وجود داشته.

ریتم نمایش بسیار کند بود و برای اجرایی ۲ ساعته، این نقطه‌ضعف بزرگی به حساب میاد.

تالار وحدت امکانات زیادی برای نمایش داره. کارگردان ... دیدن ادامه ›› سعی کرده بود از تمام قابلیت‌های صحنه تالار استفاده کنه، اما منطقی برای چنین استفاده‌هایی وجود نداشت. میشد به‌جای تمرکز بر بالا و پایین رفتن سن که جذابیت بصری خاصی رو با توجه به ریتم نمایش تولید نمی‌کرد، توجه بیشتری رو به نورپردازی اجرا اختصاص داد.

در نمایش موزیکال، شعر اهمیت خیلی زیادی داره. بعضی جاها احساس می‌کردم هنرمندان انگار دارن متن کتاب شازده کوچولو رو به شکل ملودیک می‌خونن. خیلی جاها با تغییرات ساده میشد شعر رو زیبا کرد و اگر متن روان و خوب درمیومد، خیلی به زیبایی اجرا اضافه می‌کرد. متاسفانه اجرا از نظر ساختار شعر تنظیم شده، بسیار ضعیف بود و حس نمایش‌های مدرسه‌ای رو منتقل می‌کرد.

ملودی استفاده‌شده در آوازها بیش‌ازاندازه تکراری بود. در چنین نمایشی میشه از ملودی‌های خیلی متنوع استفاده کرد. خیلی از قسمت‌ها انگار ملودی آهنگ‌های پاپ، اون هم با اشعار خیلی سطح پایین اجرا میشد و این اصلا برازنده یک نمایش موزیکال نیست. یک قسمت از نمایش از آواز دشتی استفاده شد. این هم خلاقیت بود و تنوع ملودی، و هم میتونست نقطه ضعف باشه چون هیچ ارتباطی با فضای نمایش نداشت. برای چنین چیزی میشد از عناصر ایرانی در صحنه استفاده کرد که فضای موسیقی سنتی انقدر نامانوس با بقیه عناصر اجرا به نظر نیاد.

شوخی‌های کاراکتر روباه با فضای نمایش و خود شخصیت به‌جا و مناسب اون لحظه نبود. استفاده از الفاظی مثل "جدی میفرمایید" توی چنین اجرایی، خیلی سطح نمایش رو پایین میاره. یک اثر هنری فاخر با عنوان "اپرا" و نوشته بسیار شناخته‌شده اگزوپری شایسته استفاده از چنین الفاظی نیست. حتما با شیوه‌های خیلی قشنگ‌تری میشد از تماشاگر خنده گرفت.


متاسفانه این اجرا درمجموع از نظر من نمره ضعیفی می‌گیره و ایراداتش اونقدر جدی و زیاد هست که نقاط قوتش برام برجسته نباشه. به امید اجراهای حرفه‌ای‌تر از این گروه. موفق باشید





«نشان» به زیبایی هر چه تمام‌تر دنیای چندپاره از زندگی فردی با تجربه تروماهای متعدد کودکی را به تصویر کشید؛ تکه‌هایی آسیب‌دیده از یک پازل که مجموعه‌ای ... دیدن ادامه ›› کلی از شخصیت نامنسجم «نشان» را شکل می‌دهد. نمایشی تکان‌دهنده که مخاطب را وادار به زیستن با دنیایی تکه‌پاره‌ "پس از" آسیب‌ها و "آرزو"‌هایی می‌کرد که محقق نشد. احتمالا تا چندین دقیقه پس از شروع نمایش بیننده به دنبال برقراری پیوند بین عناصر موجود در صحنه‌ست تا بتواند میان تکه‌های پاره پاره ارتباطی برقرار سازد و چیزی ادارک کند، و این به‌منزله موفقیت اثر است که به شکلی هوشمندانه، گسیختگی ذهن «نشان» را به بیننده نیز القا می‌کند؛ مجموعه‌ای از نمی‌دانم‌ها، ترس‌ها و ابهام. هر چه بیشتر پیش می‌رود، «نشان» بیشتر از دنیای درونی خود می‌نوازد و ابهام بیش‌ازپیش رنگ می‌بازد. و در پایان، آشکار شدن الگوی تکراری روابط از خلال تکه‌پاره‌ها. بُهت و در عین حال لذت بی‌اندازه پس از دیدن اجرا را هرگز از یاد نخواهم برد.

همیشه بدرخشید هنرمندان اثر ماندگار "پس از"
گاهی اوقات نویسنده، کارگردان و عوامل یک اثر با متن و تمام جزئیات یک نمایش پیوند عمیقی برقرار می‌کنند که همین باعث میشه احساس اون اثر به بیننده هم منتقل بشه. این نمایش با وجود کاستی‌هایی که داشت و نقدهایی که میشه بهش وارد کرد، این احساس رو به من بیننده به خوبی منتقل کرد و همین باعث میشه نواقصی که در اجرا وجود داشت، برجسته نشه.

این نمایش همونطور که می‌خواست، حس ورق زدن آلبوم عکس رو منتقل می‌کرد و طراحی صحنه، نورپردازی، صدای فلش دوربین و بازی بازیگران به خوبی در خدمت این کار بود. صدای خانم دلارام موسوی هم خیلی به حس صمیمیت فضای اجرا اضافه می‌کرد.

درمجموع این اجرا کمتر از یک اجرای حرفه‌ای و فراتر از یک اجرای دانشجویی بود. منتظر دیدن آثار دیگه این عزیزان هستم و به همه عوامل خسته نباشید ... دیدن ادامه ›› میگم.

یک نقد هم به مدیر سالن که امیدوارم پیامم به ایشان منتقل بشه. نمایش چند دقیقه‌ای با تاخیر شروع شد، بازیگران در حال گرم کردن صدا و بررسی نور و غیره بودند که ایشون جلوی تماشاگران در سالن انتظار وارد سالن شد و سر بازیگران داد زد که زود نمایش رو شروع کنند. دغدغه ایشون برای احترام به وقت مخاطب رو درک می‌کنم و اما چنین رفتاری با عوامل یک اثر هنری رو نمیتونم درک کنم و این برخورد جلوی تماشاگران، غیرحرفه‌ای و برخورنده بود.
سلام و خسته نباشید خدمت همه عوامل و هنرمندان اثر فین جین
تقریبا تا پانزده دقیقه اول نمایش حس خوبی به اجرا نداشتم، اما هر چقدر که جلو رفت فاصله من و فضای فین جین کمتر و کمتر شد و از یکجا به بعد با نمایش یکی شدم و یک پیوند صمیمانه بین من بیننده و اثر برقرار شد که حس خوبش مدت‌ها به یاد خواهد ماند. بسیار اثر دیدنی با اجراهای فوق‌العاده هنرمندانه بازیگران بود.

ممنون از خلق این اثر و خلق احساس لذت بسیار از دیدن یک اثر دوست داشتنی
برانگیختن احساس همدلی در بیننده بدون توسل به احساس ترحم، کار دشواری است که نمایش مردی که... به نحو احسن از پس آن برآمد. نمایشی که پر از زیبایی است و ما را وارد دنیای افرادی می‌کند که ادراکشان از واقعیت دچار مشکل شده است. فضاسازی و بازی بسیار خوب بازیگران به نحوی تاثیرگذار است که بیننده تا پایان نمایش، مرز بین نمایش و واقعیت را گم می‌کند. مدتی از تماشای این اثر می‌گذرد اما همچنان به همان قدرت در ذهنم باقی مانده و دلتنگ دیدن دوباره این نمایش هستم. این یعنی اثر آنطور که باید تاثیرگذار و ماندگار بوده است. برای تمامی دست‌اندرکاران نمایش مردی که... آرزوی موفقیت و سلامتی دارم و منتظر دیدن آثار درخشان دیگر از این گروه هستم.
سلام و خسته نباشید خدمت عوامل نمایش. نمایش از بس که نیامدی، در ابتدای کار با موسیقی زنده کمانچه و تنبک کمی در ذوق بیننده می‌زند. هر چه بیشتر از زمان نمایش می‌گذرد، اجرای فالش و مبتدی نوازنده، علاوه بر تولید صدای غیرموسیقیایی، به مراتب از جدیت فضای اثر می‌کاهد و آن را به فضای طنز و خنده‌آوری برای بیننده تبدیل می‌کند. نمایش از بس که نیامدی اجرایی است با نمایش‌نامه‌ای ناپخته و بدون محتوا، فقدان استفاده از تکنیک‌های نورپردازی، اشتباهات و تولید صداهای ناخواسته اتاق فرمان، بازیگران نابازیگر که خود واقعی‌شان هستند نه کاراکتری که قصد ایفای نقش آن را دارند، و در نهایت کارگردانی ضعیف اثر که بار و مسئولیت تمامی ضعف‌های گفته شده بر دوش کارگردان این نمایش است.
نمایش از بس که نیامدی، نمایشی در سطح مدرسه و دبیرستان است که نیازمند پختگی و استفاده از نظرات و تجربیات نویسندگان، بازیگران و کارگردان‌های باتجربه‌ است تا با اعمال نظر متخصصان و افراد صاحب‌نظر، ایده خام این نمایش به نمایشی حرفه‌ای و درخور اجرای عمومی تبدیل شود. با آرزوی موفقت برای تمامی عوامل نمایش.
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
حدیث سیدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید