در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سینا | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 09:33:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سینا (sinari1)
درباره نمایش اژدهاک i
در متن هیچ جای بحثی باقی نیست!
اجرا هم در نوع خود،متفاوت و نو تلقی میشه که نکات درخور توجهی برای بیننده و مخاطب خواهد داشت که اگر در متن گنجانده میشد یا بر روی صحنه نمی رفت و یا باید تیغ سانسور رو پشت سر می گذاشت.
همان طور که در نظرات هم اشاره شده بود،تعویض صحنه ها برای بنده به شدت عجیب بود!
هم چنین صحبت های جناب جهانجونیا در حین اجرا هم برای من عجیب بود...
مونولوگ طاقت فرسا و بسی دشواره آن هم از جنس آثار استاد بیضایی.
اما تمام این نکات دال بر این نخواهد بود که موجبات نکات انحرافی در اجرا و اثر بشه.
اتفاقی که در اثر قبلی ایشون نیفتاد.
امید به موفقیت های روزافزون شما🙏😊
درود سپاس از مهر نگاهتان
این عجیب‌ترین کار خودم هم هست
و البته همشون پایه‌ی نظری-اکادمیک دارن (پایان‌نامه کارشناسی ارشد بنده در همین باب است) که اینجا جای گفتنش نیست
اما برای خودم هم عادی نشده و کار قبلی که از مقابل چشم زیبایتان گذشت؛ گذشت و دیگر هیچوقت در آن سبک کار نخواهم کرد، هر چند بدان نیز علاقه مندم.
مخلص🌱
۶ روز پیش، یکشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سینا (sinari1)
درباره نمایش اژدهاک i
با درود
فروش بلیت از چه تاریخی آغاز میشه؟
شاید در وصف زیباییش،درست عمل نکرده بودم.
میدانی؟
او زیباترین زنی بود که تا به حال دیده بودم...
هنگامی که از خجالت یا ذوق گونه هایش سرخ می شد، زیباییش دو چندان دلبری می کرد.
غرور داشت !!
اما نه هر غروری...
غروری اندازه و دوست داشتنی
آخر میدانی،غرور از معدود چیز هایی ست که برای زن ها باقی مانده
مجدد جلوی او خم شده و خواهم گفت؛
خانم چقدر شما زیبایید✨🌙👌



در برخی ... دیدن ادامه ›› نظرات خوانده بودم متن دچار تحولاتی شده که این چنین نبود.
در برخی اکت ها و لحظات بازی شاهد تغییراتی بودیم که به واقع این نیاز حس میشد.
پایان بندی هم که از دکور و صحنه بهره می گرفت،کمک شایانی به نمایش کرد.
اما به نظر باید این نمایش در بلک باکس به کار خود ادامه می داد،چرا که ارتباط تماشاچیان در ردیف های آخر با دکور و بازیگر تقریبا قطع می شد.
اما بعد از تماشای nام از دیدن این صحنه سیر نخواهم شد.
داستایوفسکی ست دیگر...💜
با اجازتون متن اول نوشتتون رو باز نشر میکنم 🙏🏼🙏🏼
مهرناز خلیلی
با اجازتون متن اول نوشتتون رو باز نشر میکنم 🙏🏼🙏🏼
استدعا دارم🙏🌷🙂
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تلفیقی دلنواز
کمانچه به پروازت می آورد
پیانو نوازشت می کند
شبی زیبا رقم خورد🌙🎶

.
خدا مرده‌است. خدا مرده باقی می‌ماند و ما او را کشته‌ایم. چگونه خود را تسلی خواهیم داد، جنایتکاران تمامِ جنایتکاران را؟ آنچه مقدس‌ترین و مقتدرترین چیز بود که تاکنون جهان به خود دیده‌است، بر اثر خون‌ریزی بسیار حاصل از چاقوهای ما مرده‌است. چه کسی ما را از این خون پاک خواهد کرد؟ چه آبی برای ما موجود است تا خود را بشوییم؟ چه اعیادی بهر کفاره، چه مناسک مقدسی را از خود ابداع خواهیم کرد؟ آیا عظمت این عمل بیش از اندازه برای ما عظیم نیست؟ آیا نبایستی تنها خود خدایانی دیگر شویم تا شایسته این کار باشیم؟

👤نیچه

.
با ... دیدن ادامه ›› شک آغاز می شود!
طغیان را می گویم.
آیا خدا مرده است؟
بیایید اینگونه مطرح کنیم؛
چرا خدا به انسان ها ایمان ندارد؟
آیا با مرگ خدا همه چیز مجاز می شود؟
فضیلت های اخلاقی چطور؟؟!
همگی از بین می روند؟
اما صبر کن،کفر مگو...!!
نه،فقط پرسش هایی در ذهنم شکل گرفته است.
اما نیاز دارم خدا را اختراع کنم...
پای خود در آن سمت خط باریک قرار دادیم و یگانه خود را به چند تکه بدل کردیم،تکه ها با یکدیگر در گفتگو گاهی به بحث و مناظره می پرداختند،گاهی هم دوست یکدیگر

.
دیشب به تماشای ۷سال تلاش نشستیم.
عجب ثمره ای👌👏
به یقین مدت ها،هیچ نمایشی برای من جایگاهی بدین والایی نخواهد داشت.
آیینه ای تمام عیار از ما !
چقدر رگه های اگزیستانسیال این کار عمیق و دوست داشتنی بود.
داستایوفسکی در اعماق وجودت رخنه خواهد کرد.

.
نقش فئودور برایم جذابیت خاصی داشت.
انگار مومی در دست او بودم!
چقدر این انتخاب جهت ایفای نقش صحیح و دلنشین بود.
تک تک دوستان بی نظیر بودن👌
دچار کمبود تئاتر در خون شده بودیم که تکمیل شد😁
موسیقی،بازی ها،متن، همه و همه بی نظیر بودند،لااقل برای من🙏

هفته ی آینده مجدد...
روز شماری آغاز شد💜
بار دومی بود که امسال به تماشای سوتفاهم کامو نشستم.
بار اول اثری اقتباسی و چیزی شبیه به فاجعه بود.
اما بار دوم که نمایش دیشب بود،درخور اسم و رسم کامو بود.
فضاسازی کار برام جذاب بود.
لحن گویش،دیالوگ های اثر رو دیدنی تر کرد.
قطعا ارزش یکبار دیدن رو داره.
سینا (sinari1)
درباره نمایش تشنگان i
ایده تا اجرا...!!
ایده اولیه به نظر نو بود،اما به محض این که چند دقیقه ای داستان جلو رفت،کلیشه متن رو فرا گرفت.
بازی نقش مادر،تنها نقشی بود همه چیزش اندازه بود!
از افکت های صوتی میشد بهره ی بیشتری برد.
به امید نمایش های بهتر🙏🌺
بسیار لذت بردم از نمایش تشنگان 🙏
همه بازیگران خوب بودن.
یگانه رجبی فوقالعاده بود از جذب مخاطب تا انتقال حس به تماشا چی کاملا حرفه ای بود صدای دل نشین و بازی بی نظیر 🙏
هومن دلحزین
نمایش تشنگان، با بازی درخشان یگانه رجبی، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی از تئاتر بود. بازی خانم رجبی احساسی و عمیق بود. او با ظرافت تمام، طیف وسیعی از احساسات را به نمایش گذاشت و به خوبی توانست مخاطب ...
سپاس از شما 🙏
هومن دلحزین
نمایش تشنگان، با بازی درخشان یگانه رجبی، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی از تئاتر بود. بازی خانم رجبی احساسی و عمیق بود. او با ظرافت تمام، طیف وسیعی از احساسات را به نمایش گذاشت و به خوبی توانست مخاطب ...
سپاس از محبت شما 🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ولی این اشک‌ها را با چی می‌توان بازخرید کرد، با چی؟ آیا امکان دارد؟ اگر انتقامش گرفته شود، بازخرید شده است؟ ولی من چه نیازی به این انتقام دارم، چه نیازی به طلب دوزخ برای این جلادها دارم؟ آتش دوزخ چه چیزی را می‌تواند بازخرید کند، چون محرومان و مظلومان شکنجه‌شان را دیده و زجرشان را کشیده‌اند.
هر انسانی بی‌شک حیوانی درنده درون خود دارد، حیوانِ خشم را، حیوانِ شعله‌ورشدن آتش هوس دربرابر فریادهای قربانی را، حیوانی افسارگسیخته که نمی‌توان مهارش کرد، حیوانِ بیماری‌های روانی و عقده‌های جنسی که در عیاشی نهفته است، یا در بیماری نقرس، بیماری کبدی و چیزهایی از این قبیل.
📚برادران کارامازوف
بالاخره بعد از مدت‌ها
سلام به همه خانواده کارامازوف،خسته نباشیددد واقعااا ارزش هزار بار دیدن رو داره...من فقط بخاطر برادران کارامازوف ۲ روز مرخصی گرفتم که بتونم از سنندج بیام تهران،،،اینو واقعا و از ته دل میگم ارزش طی کردن ۷ هزار کیلومتر رو داره که بخوای این کارو ببینی...حتمااااا تشریف ببرین دوستان عزیز،،،بازیا محشر،طراحی صحنه(و البته بسیارررر دقیق،درست،ساده ووووو زیبا)،و بازم نورپردازی خیلی خووووب،،،،الحق که همه چی دقیق بوددد...من قبلش چون رمانو خونده بودم خیلی از شخصیت پدر رمان(فیودور) بدم می اومد کلا حالم به هم میخورد تو رمان،،،ولی واقعا آقا سجاد عزیز با این نقش کاری کرد که من جدا از اینکه عاشق این شخصیت بشم،لحظه شماری میکردممم که فیودور بیاد رو صحنه و ببینمششش.بدن بازیگراا علی الخصوص اقای رسولی آقای شجره خانم بهرامیاننن چقددد خوب بودن...واقعا دست مریزاددددد خونواده دوست داشتنی کارامازوف.....فقط دیروز تو اجرا یه اقا و خانومی ردیف جلو من نشسته بودن،خدا شاهده اینو که الان میگم عین واقعیته،،،هر اتفاقی که تو طول اجرا می افتاد خانمِ مو به مو واسه اون اقا تعریف میکرد و گزارش رد میکرد،منم دلم سوخت گفتم چقد گناه داره طرف یا چشش ضعیفه یا کوره ولی بعد گذر چند دقیقه ای فهیمدم نه بابا طرف میبینه،،،یعنی بگم اون خانوم بخدا حتی بیشتر از تموم بازیگرا دیالوگ داشت و حرف میزد دروغ نگفتم...تورروخدا نکنیددددد خیلی زشته.خیلی بعید بود.ممنون
۵ روز پیش، دوشنبه
Kianoush Farzin
سلام به همه خانواده کارامازوف،خسته نباشیددد واقعااا ارزش هزار بار دیدن رو داره...من فقط بخاطر برادران کارامازوف ۲ روز مرخصی گرفتم که بتونم از سنندج بیام تهران،،،اینو واقعا و از ته دل میگم ارزش ...
کارت درسته ها ولی ۷هزار کیلومتر🙄😅
۵ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیابانی در اطراف
کوه های خشک
جوانه ها قبل از رسیدن به باغ،به خواب فرو می رفتند...
کسی نماند جز چند خانوار
ما چند نفر.
آغازی برای پایان
غماری بر دامان این برهوت
تسلم شده بود نوبهار
بود و نبودمان را نحسی فراگرفته بود.
مگر انتهای این داستان برج عیوض است؟
لاابد چون ما میگوییم اینطور است!!
ما هم ... دیدن ادامه ›› پیمان شماییم
شرم نوبهار را به عقب رانده است.
لابد دستور خان است...
اینجا بازار تلخ عزاداراست
تو این زمان تمام واژه ها غریبن
زبونی که نگه قربان همون
سریه که قربانیه


شب در میان برج عیوضی ها سپری شد.
در یک ساعتی که گذشت،ایران برایم مرور شد.
تاریخ کهن،معاصر و حتی آینده!
جزئیات متن،بازی،چیدمان و ترکیب بازی ها و متن،انتخاب مکان اجرا و ....
همه و همه در کنار هم شب بسیار متفاوتی رو رقم زد.
دست مریزاد👌
این خاک را نحسی فرا گرفته.
هر نوزادی که از آبستن مادر رهایی می یابد،همراه خود رنجی به این خاک می افزاید...
تف و لعنت بر تیری که خطا به هدف نشست و طالع ما بدینگونه شد.
چگونه این جنون را با خود حمل کنم؟
چشم...چشم...چشم
آنکه از یکرنگی یار من شد،آنکه حسد ورزید،آنکه عشق ورزید...
شاه یکی،حکم یکی!!
درون مرا میبینی؟
جز تاریکی و سیاهی چیزی نخواهی یافت
اما وطن چه می شود؟؟

چقدر این اثر دوست داشتنی و نکات جذابش ملموس بود
موسیقی،لباس،اکت ... دیدن ادامه ›› ها،گریم ها.
نکات جالبی درون هر نقش و لباس نهفته بود
اما متن،چاله هایی نمایان داشت که میشد لمسشون کرد.
از بازی نور ها هم میشد بهره ی بهتری برد.
جناب زمانی هم در قامت کارگردان و بازیگر اثر ستودنی بود.
خسته نباشید عرض میکنم خدمت دوستان🌹🙏
خاک را نحسی گرفته
سرزمین آتش گرفته
آنچنان قحطی بیامد
چشمها خوردن گرفته
از بدی و بدسگالان
عشق را ماتم گرفته
گاهِ نادانان به پا و
عقل را خاتم گرفته
موذیان در رخت آدم
دوستی را غم گرفته
خائنان در رای تزویر
بد دلی سامان گرفته
بقیه اش هم نیامد
شهر هم پایان گرفته



سپاس از حضور ارزشمندتون🌹🙏🏻
سینا
به به👏💜🌹
مخلص🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من گشنمه،پس من هستم!!
اندراحوالاتی در تنهایی به سراغم میاید.
لحظاتی به میزان آنم،لحظاتی به موزون این...
شاید این سقوط منتهی به پرواز شد،اما اگر اتفاق نیفتاد چه؟
باید کسی باشد که دلداری ات دهد،کنارت باشد تا گرمای وجودش را حس کنی...
اما در خیالم او همانند یک ماهرخی بود،نورش گرمای لحظات تاریک تنهایی ام بود.
من در تنهایی ریشه دوانیده ام و تنها مرگ،رهایی بخش این زندگی به شمار می رود.
مرگ،انتهای همه چیز نیست بلکه سرآغاز لحظات کنونی است.



نمایش دوست داشتنی بود،اما کلیشه در متن بیداد می کرد.
۲۰دقیقه ی آغازین نمایش ... دیدن ادامه ›› بلاتکلیف بود.
موسیقی برخی لحظات را نجات داد.
برای من سیر داستانی نمایش،از هم گسیخته بود،چرا که محور دیالوگ ها حول چرخش مضامین مشخصی در گردش بود.
خسته نباشید عرض میکنم خدمت بزرگواران🙏
سینا (sinari1)
درباره نمایش ماهرخ i
ماهرخ!!
قبل از هر چیز سر تعظیم فرود میارم به احترام جناب زرآبادی🙏
کم نظیر در صحنه حاضر شدن و پاشنه آشیل نمایش تلقی می شدن.
ماهرخ و چیز نامه هر دو از دل فین جین بیرون آمدند.
یک سیب،به دو نیم تقسیم شده بود...!
خلاقیت در متن درخور انتظاری که از دوستان اجرایی داشتیم،بسیار بالاتر بود!
محتوای فین جین از جمله دیالوگ ها،مونولوگ ها،لباس و حتی متن...
در این نمایش پیاده سازی شده بود.
از حق نگذریم لباس و گریم و بازی ها از چیزنامه یک سر و گردن بالاتر بود که برای دو گروه احترام خاصی قائل هستم🙏
نا هماهنگی در بخش حرکات جمعی علی الخصوص آقایان به مکرر دیده میشد.
دکور...
گروه موسیقی قابل تحسین بودند🌹
خسته نباشید عرض میکنم خدمت بزرگواران
سینا (sinari1)
درباره نمایش کلفت ها i
۵ستاره هایی که همینطور روانه ی نمایش ها میشه...
متن خوب بود،اما بازی و کارگردانی ضعف های چشمگیری داشت
میشد بازی های بهتری از بازیگر ها گرفت.
نور و صدا هم چندان هماهنگ با تم کار نبود.
متن هم گنجایش فضاسازی بهتر رو داشت.
به امید موفقیت بزرگواران در ادامه ی مسیرشون🙏🌹
سلام بزرگوار ، حقیقتا با عنایت به خط اول نقد شما که فرمودید ۵ ستاره هایی که همینجوری حواله نمایش ها میشه ، به عنوان یکی از افرادی که به این اثر امتیاز کامل دادم خواستم بگم بهتره اگر نقدی دارید اون رو به عنوان نظر شخصی و نقد خودتون عنوان کنید چون سلایق متفاوته و کاملا برخلاف نظر شما با هر کسی که اتفاقا در این زمینه متخصص هم هست و نمایش رو دید صحبت کردم کاملا از انطباق کامل نور و صدا بر اجرا اذعان کرد و بدون شک یکی از پر مایه ترین اجراهای این متن بوده، در کل پیشنهاد میشه بجای کلی گویی و بی احترامی به حق رای دیگران مستند و مستدل دلایل رو در نظرات عنوان کنیم ، چون مخاطبین تیوال کاملا متوجه تفاوت نقد با تخریب با هر هدفی خواهند شد. من به نظر شما به عنوان یک نظر شخصی به عنوان یک حسابدار که این اثر را تماشا کرده احترام میگذارم اما حقیقتا متوجه نمیشم چه نیازی هست در نقد به نظرات دیگران بی احترامی کرد؟
سجاد آل داود
بگذریم. خوش گذشت.
👌😄
سجاد آل داود
قضاوت رو به عهده دیگران می‌گذاریم که چه اتفاقی رخ داد. بماند که من توهین عبارت "به عنوان یک حسابدار" را خیلی بیشتر از پنج‌هایی که روانه می‌‌شود می‌دانم. در ضمن به صحبت‌های من در ...
سجاد جان اینکه در جواب نقد من به صحبت سینا که نظر امثال مارا حواله ای عنوان کرد من پاسخ دادم قصد حمایت و ساپورت نداشتم صرفا از نظرم در مقابل شیوه نقد ایشان دفاع کردم اما اینکه شما از وسط داستان ورود کردید و بر من که صرفا جواب صحبت ایشون رو دادم تاختید کاملا مشخص میکنه من از طرف کسی هستم یا شما، دوست عزیز من با کسی مناظره میکنم که در وهله اول صداقت را در نیتش احساس کنم نه منتقدین سفارشی ، شب و روزتان خوش اجازه بدیم خود مخاطب راجب نمایش نظر بده نه فقط این نمایش که همه نمایشهای در حال اجرا.
نیازی نیست من مثلا فردا برم کار دیگری رو ببینم بیام برای هرکسی مخالف نظر منو داره فتوا صادر کنم ، در کل برای شما خیلی آرزوی موفقیت دارم شادمان کردی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقطه ی مقابل فین جین!!
شاید اگر ماقبل فین جین این اثر به نمایش در می آمد،کمی بیشتر از حد معمولش ستایش می شد.
اما برای مخاطبی که فین جین به چندباره تماشا کرده و این اثر فاخر رو تحسین کرده،نمایش چیزنامه تو ذوقش میزنه...

شخصیت پردازی و جزئیاتی که در نمایش مطرح شد،درخور توجه بودند،اما هر کجا که نقصی دیده می شد با لحنی خارج از متن به اون پرداخته شده بود.
در بخش پایانی صدا و موسیقی حدود ۱۵ دقیقه آخر اشتباهی که مکرر پخش شد،باید اصلاح بشه.
با تمام احترام برای نوازنده ی عزیز که بسیار هم زحمت کشیدن،بهتر بود از گروهی دعوت به عمل بیاد تا بیشتر به بخش موسیقی هم پرداخته بشه.
از نور هم خیلی بهتر میشه بهره گرفت.
نیم ساعت هم تاخیر داشت که امیدوارم در اجرای بعدی به این مشکل برنخورن بزرگواران.


در آخر هم بسیار از جناب موسوی سپاسگزارم که به تاریخ ما در قالب نمایش می پردازن و دغدغه ی ایشون قابل تامل هستش.
امیدوارم در ادامه مسیر موفقیت روز افزون کسب کنید🙏
سپاس از شما که به تماشا نشستید، مشکل صدا رو متوجه و سریعا رفع می‌کنیم امیدواریم مجددا بتونیم نگاه شما رو داشته باشیم🌹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رویایی که به یکباره محو شد.
آن رویا ما بودیم.
من،شاید تو،ما همه...


جناب غلامی!
در قامت یک کلمه؛
سپاسگزارم🙏

دست مریزاد به تک تکتون🌹
سینا (sinari1)
درباره نمایش فردا i
ناگهان چشمان خود را گشود.خود را همچو تخته ای رها شده در امواج متلاطم دریا دید.
تا چشم کار میکرد، آب بود و آب...
به یکباره سرآبی از ناجی خود دید!
یک کشتی که سیلی امواج بر تنش دیده می شد.
مدت مدیدی به سوی کشتی شنا کرد...
توهمی بیش نبود؛
اقیانوسم مُرد،کشتی کجایی؟
در خیالش ۲نفر بودند،چرا که بسیار با خود صحبت می کرد.
از همه چیز رنجور بود؛واجب الوجود،طبیعت،انسان ها...
آب هایی که نامشان آزاد بود، ... دیدن ادامه ›› او را به حالت جنازه وار بر روی شن های ساحل هل دادند.
چیزی مدام با خود زمزمه می کرد؛
من به هیچ چیز ایمان ندارم...
کوله ای همراهش بود،زندگی نکرده و رنج های مکرر
از حمل کردنش خسته بود،باید ادامه می داد...


بعد از حدود ۲ماه دوری از تئاتر،نه یکبار بلکه دوبار به تماشای این اثر کم نظیر نشستم.
لااقل برای من،کم و کاستی های نمایش در حداقل ترین حالت ممکن بود.
موسیقی،دکور،بازی ها، همه دلنشنین بودند.
شاید در متن حفره هایی دیده می شد که قابلیت برطرف شدن داشت.
خسته نباشید میگم به تک تک بزرگواران.🌹
سینا (sinari1)
درباره نمایش ترور i
مخاطب در این نمایش ترور شد!!!
-چه چیز او را ترور میکند؟
-انتظار نمایشی درخور اسامی گروه اجرا و شان تماشاچی

متن نمایشنامه،سرشار از چاله های متعدد بود.
مسائل و دیالوگ هایی که نیمه کاره رها می شدند.
مسائل و جزئیات بسیاری که حتی به آن اشاره ای نشد.
موسیقی یا نورپردازی خاصی نداشت.
دکور معمولی،اما طراحی لباس خوب بود.

مونولوگ های خانم دادستان و جناب وکیل همان چیزی بود که انتظار میرفت.
جناب پاکدل هم در اکثر دقایق،همانند ما تماشاچی این عرصه بودند!!
ورقیست نازک،از جنس خیال
اما هوس انگیز!
آخر میدانی،آدمی است و خیالاتش...


خود را متصور می شوم میان دشتی سبز
هوایی خوش را استشمام میکنم
رود جاریست،
درختانش همه سبز اند !!
آنجا زنی هست؟
همه جا غیر از این حوالی زنی وجود دارد...


قدرت،شهوت،سیاست
سه اهرم پر قدرت
اما ... دیدن ادامه ›› هر کدام به غایت قدرتی بس شگفت انگیز در خود دارند.
می تواند برگ برنده ی تو باشد...
امان از طمع...
علی الدوام است هر آنچه میبینی و تجربه میکنی.



بار دوم به تماشای این اثر فاخر نشستیم.
همانگونه که انتظار میرفت،نمایش خود را ترمیم کرده بود.
نکاتی که دوستان و بزرگواران به آن اشاراتی نموده بودند،بهبود یافته بود،علی الخصوص در بخش پایانی.
تکرار مکررات است،اما موسیقی بسیار بر دل می نشیند👌
علی الدوام باد ورق الخیال🌹🙏
اندک خیالاتی در دنیای واهی...
احوالاتی چون ورق الخیال
سفری سبز در پیش داریم.
تفاوتی ست میان متاع دربار و سیاهچال!
اما هر دو خیال اند،خیالی خوش...
در این عالم راست،راست است و دروغ،دروغ...
پرده از پس تمام اتفاقات، برون افتد


انسان،موجودیست طغیان گر!
بر علیه خود و هر آنچه اتفاق افتد...
به یکباره چشم بر هم میزنی و خود را در تکرار میبینی...
آدمیزاد تاب ... دیدن ادامه ›› یکسان بودن را ندارد،خواهی بهشت برین باشد!!

دلم رنج می خواهد...
دلم شکنجه می خواهد...
می خواهم خون بریزم...

«حکمی دگر بباید تا زین وضع خلاص شویم»


به دل و جان نشست،اما چشم و دل سیر نشد!!!
موسیقی کم نظیر بود اما کافی نبود.
متن و بازی به عمق وجود رخنه کرد.
زبان قاصر است از میزان هیجان و به وجد آمدگی.

خسته نباشید جانانه به تک تک بزرگواران🌹