«نشان» به زیبایی هر چه تمامتر دنیای چندپاره از زندگی فردی با تجربه تروماهای متعدد کودکی را به تصویر کشید؛ تکههایی آسیبدیده از یک پازل که مجموعهای
... دیدن ادامه ››
کلی از شخصیت نامنسجم «نشان» را شکل میدهد. نمایشی تکاندهنده که مخاطب را وادار به زیستن با دنیایی تکهپاره "پس از" آسیبها و "آرزو"هایی میکرد که محقق نشد. احتمالا تا چندین دقیقه پس از شروع نمایش بیننده به دنبال برقراری پیوند بین عناصر موجود در صحنهست تا بتواند میان تکههای پاره پاره ارتباطی برقرار سازد و چیزی ادارک کند، و این بهمنزله موفقیت اثر است که به شکلی هوشمندانه، گسیختگی ذهن «نشان» را به بیننده نیز القا میکند؛ مجموعهای از نمیدانمها، ترسها و ابهام. هر چه بیشتر پیش میرود، «نشان» بیشتر از دنیای درونی خود مینوازد و ابهام بیشازپیش رنگ میبازد. و در پایان، آشکار شدن الگوی تکراری روابط از خلال تکهپارهها. بُهت و در عین حال لذت بیاندازه پس از دیدن اجرا را هرگز از یاد نخواهم برد.
همیشه بدرخشید هنرمندان اثر ماندگار "پس از"